تاریخ سند: 17 آبان 1357
موضوع: اظهارات خصوصی حبیباله عسگراولادی تاجر بازار
متن سند:
به: عرض میرسد شماره: 2202 /322
از: 322 تاریخ: 17 /8 /1357
موضوع: اظهارات خصوصی حبیباله عسگراولادی تاجر بازار
یکی از اساتید1 دانشگاه در مذاکره با نامبرده اظهار نمود که شکاف بین چپگراها و مذهبیها در دانشگاهها در حال رشد و توسعه است و به خصوص مطرح کردن شعار «حکوت اسلامی» در این مقطع از مبارزات باعث شده که کمونیستها مجبور به واکنش شده و شدیداً با این شعار مخالفت ورزند و مسلماً مطرح کردن این شعار باعث جدائی کامل، چپیها از مذهبیها خواهد شد. وی ادامه داد که با وجود قدرت کمّی فوقالعاده دانشجویان و استادان وابسته به گروه مذهبیها، انضباط، تشکل و آگاهی کمونیستها در دانشگاهها مسلماً باعث خواهد شد که ابتکار عمل از نقطه نظر تشکیل یا عدم تشکیل کلاسها در دست چپگراها باشد و قضایای روز شنبه 29 /7 /57 دانشگاه تهران که دانشجویان چپگرا موفق شدند از تشکیل کلاسها جلوگیری کنند و تقریباً وقایع شبیه آن که در بقیه دانشگاهها اتفاق افتاد قدرت چپگراها را نشان داد.2 گوینده خاطر نشان ساخت که شعار حکومت اسلامی باید موقعی ارائه میشد که مطالب تئوریک مربوط به آن در دسترس عام قرار گرفته و کادرهای تبلیغاتی مورد لزوم تربیت شده بودند، نه حال که شعار داده شده ولی کسی به درستی نمیداند حکومت اسلامی چیست و چه میخواهد و نتیجه آن که روشنفکران مذهبی در مقابل قدرت کلام کمونیستها خلع سلاح شده هستند. هفته همبستگی3 در واقع عمدتاً در دست چپیها قرار داشت و آموزش سیاسی داده شد، چون مذهبیها دارای تشکیلات منظم و قوی در بین اساتید دانشگاهها نمیباشند که بتوانند کنترل برنامهها را در دست داشته باشند.
حبیباله عسگراولادی ضمن تأیید گفتههای استاد دانشگاه و اینکه مطالب را با دکتر بهشتی و همکاران او خواهد گفت، عنوان نمود که بازرگان4[از پاریس] در گفتگویی با تهران اعلام داشته که خمینی از او پرسیده است اوضاع چگونه میباشد که بازرگان بعد از توضیح وضع مبارزه و عکسالعملهای دولت گفته که بهتر است سیر مبارزه دارای تاکتیک پلهای باشد که خمینی سئوال نموده که آیا تئوری گام به گام مورد نظر او میباشد یا نظر ملت ایران. بازرگان جواب داد، که این مسئله نظر شخصی او است و ملت خلع یکسره حکومت و سلطنت پهلوی را طالب است که خمینی عنوان مینماید پس کوشش کنید نظر خود را تغییر داده و نظر ملت را پذیرا گردید و دیگر حاضر نشده است درباره تاکتیک مبارزه پلهای یا گام به گام بحثی کند و فقط تأکید در یکپارچه کردن مبارزه در راه سرنگونی سلطنت را کرده و به خصوص در مورد امکان به سلطنت رسیدن ولیعهد هشدار داده و با آن مخالفت کرده است.
حبیباله عسگراولادی عقیده داشت که خمینی با استعداد خاص خود در این چند روزه کوشش میکند که رهبران جبهه ملی و نهضت آزادی را تحت تأثیر قرار داده و به آنها بفهمانند که به جز تأیید همه جانبه نظرات او شانسی جهت ادامه مبارزه سیاسی در ایران را ندارند. البته بازرگان از محترمترین سران نهضت از نظر خمینی میباشد و بازرگان شاید جزو معدود افرادی باشد که رابطه بسیار نزدیکی با رهبران جبهه طرفدار خمینی و مورد احترام او نیز میباشد.
توضیح منبع: حبیباله عسگراولادی تأکید مینماید که خود درگیر فعالیت زیاد نبوده و فقط دارای رابطه با دوستان قدیم خود میباشد.
نظریه بخش 322: طرح مطالب فوق صحت دارد و هرگونه اقدام در مورد حبیباله عسگراولادی سبب شناسائی منبع خواهد شد. ضمناً مراتب به استحضار مدیریت کل اداره سوم رسیده است.
______________________
1. این استاد دانشگاه از منابع ساواک بوده و از این طریق قصد خط دهی داشته است.
2. روز 29 /7 /57 دانشگاه تهران: «امروز (شنبه 29 /7 /57) دانشجویان دانشگاه تهران که نخستین روز از سال تحصیلی 58-57 ایشان بود در محوطه دانشگاه تظاهرات و راهپیمائی کردند. تظاهرات از ساعت 30 /9 صبح آغاز شد. با این تظاهرات کلاسهای دیگری که تشکیل شده بود، تعطیل شد و دانشجویان به جمع تظاهرکنندگان پیوستند. صدای شعارهای دانشجویان در اطراف دانشگاه شنیده میشد.» (روزنامه کیهان، مورخ 29 /7 /57، شماره 10591، صفحه 2). سخنان این استاد دانشگاه که منبع ساواک بود در جهت خط دهی و القاء این نکته است که دانشجویان عمدتاً کمونیست هستند! و با اعلام حکومت اسلامی با آن به مبارزه برخواهند خواست، پس باید از ترس دشمن فرضی از اصول حتمی دست شست!
3. هفته همبستگی: گرچه تحرکات دانشجویان چپی در دانشگاهها گسترده بود ولی بزرگ نمایی این استاد دانشگاه در جهت اهداف ساواک انجام می¬شد. برای این که گردانندگی دانشجویان مسلمان در حرکتهای مؤثر و بزرگ در دانشگاهها و از جمله در هفته همبستگی را ملاحظه نمائید، سند مورخ 9 /8 /57، صفحه 490، کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد چهاردهم را بنگرید.
4. مهندس مهدى بازرگان در سال 1278 ﻫ ش در تبريز به دنيا آمد. وى جزو اولين كسانى است كه پس از اتمام دوران متوسطه در تبريز و تهران براى ادامه تحصيلات عالى به فرانسه عزيمت نمود و در رشته مهندسى ترموديناميك تحصيلات خود را به پايان برد. مهندس بازرگان پس از بازگشت به ايران به عضويت كادر علمى دانشگاه تهران نايل گرديد. وى فعاليت سياسى خود را از جبهه ملى آغاز نمود. در دوران نخست وزيرى دكتر محمد مصدق رياست شركت ملى نفت ايران و بعد سازمان آب تهران را عهدهدار گرديد. پس از تعطيلى و توقف كار جبهه ملى اول با سقوط دكتر مصدق بر اثر كودتاى 28 مرداد 1332 از جمله كسانى بود كه جبهه ملى دوم را تأسيس نمود. وى بعداً به همراه مرحوم آيتالله طالقانى، دكتر يدالله سحابى، رحيم عطايى، منصور عطايى، عباس سميعى و حسن نزيه از جبهه ملى دوم كناره گرفته و نهضت آزادى ايران را تأسيس نمودند. در سال 1342 سران نهضت آزادى دستگير و مهندس بازرگان و آيتاللّه طالقانى به 10 سال زندان محكوم شدند. ليكن پس از سپرى شدن 6 سال مهندس بازرگان آزاد گرديد. وی در سال 1356 به اتفاق جمعى از سياسيون و حقوقدانان نظير كريم سنجابى، ناصر ميناچى، حسن نزيه و... جمعيت دفاع از آزادى و حقوق بشر را تأسيس كردند. لذا از طرف گروه انتقام كه ساخته و پرداخته رژيم شاه بود، بمبی در مقابل درب منزل وى منفجر شد. قبل از پيروزى از طرف امام در رأس هيئتى به آبادان رفت تا جريان اعتصاب كارگران نفت را بر عليه رژيم كه كمر آن را در بعد اقتصادى شكسته بود، سامان بهتر و بيشترى دهد و به مسائل آنان رسيدگى كند. وى همچنين سفرى به پاريس نمود تا حضرت امام را از طرح شعار «شاه بايد برود» منصرف كند، چه به اعتقاد او طرح شعار رفتن شاه با برخوردارى از ارتش و ساواك و پشتيبانى آمريكا شعارى مناسب و راه كارى عملى نمىدانست. آقاى بازرگان پس از پيروزى انقلاب اسلامى از سوى امام (ره) به عضويت شوراى انقلاب درآمد و با پيشنهاد اعضاى شورا به امام(ره) از طرف ايشان مسئوليت تشكيل دولت موقت كه اولين دولت اسلامى پس از پيروزى انقلاب بود را بر عهده گرفت. دولت موقت مهندس بازرگان به دليل اتخاذ روشهاى غير انقلابى به خصوص اتخاذ مواضع مخالف با تسخير لانه جاسوسى آمريكا و نيز اصرار بر انحلال مجلس خبرگان و رد اين پيشنهاد از سوى امام از كار استعفا داد كه بلافاصله مورد پذيرش امام واقع گرديد. او در نخستين دوره مجلس شوراى اسلامى از سوى مردم تهران به مجلس راه يافت. مهندس بازرگان در تاريخ 30 /10 /1373 در تهران درگذشت.
منبع:
کتاب
حبیبالله عسکراولادی به روایت اسناد ساواک صفحه 533