تاریخ سند: 30 دی 1350
موضوع: مجلس ختم آیتالله چهلستونی
متن سند:
به: 20/ ﻫ /12 شماره: 1505/ ﻫ ش
از: 20/ ﻫ / ش
از ساعت 1800 روز چهارشنبه 29 /10 /50 در مسجد گیاهی پل تجریش به مناسبت فوت مرحوم آیتاله عبداله سعید تهرانی مجلس ختمی برپا بود ابتدا سیدقاسم قادری قرائت قرآن نمود پس از وی آقای میرجانی از دربند قرائت قرآن نمود.
در ساعت 1930 که قرآئت قرآن تمام شد آقای کافی به منبر رفت و ضمن یک حدیث علم را از نظر پیغمبر اسلام تشریح کرد و گفت:
از نظر پیامبر علم بر سه قسم است: یکی علم عقاید و بررسی آن، دوم علم مذهب و سوم علم اخلاق و درباره این سه توضیح داد و اضافه کرد که پزشکان و مهندسین علم ماده را میدانند از کالبد خبر دارند درصورتیکه عالم پزشک روح است و مرگ یک عالم از مرگ یک جامعه بدتر است زیرا اگر عالمی بمیرد اخلاق جامعه به خطر میافتد.
ارزش عالم از سربازانی که در سرحدات از ثغور و حدود کشور دفاع میکنند بیشتر است آنها از دشمن و اینها از شیطان و فساد باکی ندارند.
ناطق از احساساتی که مردم در مراسم یادبودهای مرحوم آیتاله تهرانی دارند قدردانی کرد.
در پایان اعلامیههاییکه از طرف فرزندان و اقوام آن مرحوم دائر بر تشکر از مردم و پوزش خواستن از دیر پاسخ گفتن به احساسات مردم بود، خواند و پس از ذکر مصیبت ضمن دعا گفت:
پروردگارا حوزه علمیه قم و نجف و مشهد را از هرگونه تجاوزی مصون بدار.
مراجع تقلید ما را که در قید حیات هستند نعمت سلامتی و پیروزی عنایت فرما و جمعیت آمین گفتند.
در ساعت 2010 این مراسم پایان گرفت و اعلام شد که فردا شب (پنجشنبه 30 /10 /50 از ساعت 1830 الی 2030 به مناسبت وفات آیتاله حاج بروجردی مراسم سوگواری در همین مسجد دائر است و دعوت شد تا مردم در این مراسم نیز شرکت کنند.
در طول این مراسم حاج آقا مفید .
محمد آبیاری .
لشگری از حضار پذیرایی میکردند.
جمعیت حاضر در حدود هفتاد نفر متغیر بود از جمله حاج آقا فارسی .
حاج محمد ارشدی و ملکی از بازار و برخی فرهنگی از جمله حسین طوفانی رئیس فرهنگ رودبار قصران و مهدی زیرکی و متفرقه از جمله سیدمحمد قادری مداح .
و محمد طاهری .
سیداحمد گلستانه .
محمد افشار .
سید حسین الفت .
علیاکبر مباشر .
اسماعیل قادری و بیست نفر از روحانیون و علماء شمیران شرکت داشتند.
نظریه یکشنبه ـ مفاد گزارش تائید میشود.
بهیاد
نظریه 20/ ﻫ / ش نظریه یکشنبه تائید میگردد.
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 343