تاریخ سند: 26 بهمن 1344
بعد از تجدید مراتب علاقهمندی، حسبالامر عرض میشود به مناسبت فقدان مرحوم آقا ضیاءالدین جزایری شوهرخاله و پسرعموی مادر اینجانب
متن سند:
تاریخ:26 /11 /1344 (24 شوال 85)
بسمهتعالی
جناب تیمسار محترم آقای سرتیپ بهرامی دام عزه
بعد از تجدید مراتب علاقهمندی، حسبالامر عرض میشود به مناسبت فقدان مرحوم آقا ضیاءالدین جزایری شوهرخاله و پسرعموی مادر اینجانب، برای تسلیت بازماندگان صبح چهارشنبه 6 /11 /44 به طهران عزیمت نمودم و به منزل حضرت آیتالله جزایری پدرزن اینجانب وارد شدم و عصر چهارشنبه به منزل مرحوم جزایری برای تسلیت خاله خود و سایر فامیل محترم که با اینجانب قرابت دارند، رفتم و بدین مناسبت شب هم منزل آقای دکتر جزایری که دایی اینجانب میباشند، رفتم و صبح پنجشنبه تا ظهر در منزل آیتالله جزایری بودم و بعضی از فامیل پدری و عموزادگان به دیدن بنده بهعنوان تسلیت آمدند و ظهر پنجشنبه منزل خالۀ بزرگ خود بودم. بعدازظهر پنجشنبه به منزل تیمسار سپهبد امیرعزیزی به امر آیتالله والد رفتم چه اینکه آقای والد برخلاف آنچه بعضی گفتهاند، معتقدند معظمله مورد لطف اعلیحضرت همایونی هستند. پیام آقا را ابلاغ کردم؛ اگر ممکن است به عرض برسانند زندانیان در این شب عید امر ملوکانه به آزادی آنها صادر گردد. ایشان فرمودند درصورت مقتضی به شرف عرض خواهم رسانید.
و اول شب جمعه با جناب آقای آقاسید جلالالدین طهرانی که از زمان تشرفشان به مشهد مقدس با پدرم دوستی دارند و از طرفی هم سوابق دوستی با فامیل محترم جزایری دارند، ملاقات کردم و حامل نامه[ای] از آقای والد برای ایشان بودم و مضمون نامه این بود: از قرار اطلاع برای اولین بار اعلیحضرت همایونی به حج میروند و دومین مرتبه است به حجاز تشریف میبرند، شایسته است با ملک فیصل راجع به ساختمان بقیع مذاکره فرمایند و خوب است به یمن این سفر، امر فرمایند زندانیان آزاد شوند. صبح جمعه 8 /11 /44 برای مراسم هفتم مرحوم جزایری به قم مشرف شده، بعد از تشرف به حرم، خدمت آقایان مراجع قم در مجلس عمومیشان رفتم و هیچ غرضی غیر از ملاقات و زیارت آقایان نبود و آنهم برای این بود که بعضی از اطرافیان حمل بر بیاعتنایی نکنند. و عصر جمعه در مجلس ختم که در مسجد آینه بود شرکت کردم و شب شنبه به تهران مراجعت کردم و صبح شنبه 9 /11 با جناب آقای تیمسار پاکروان از طرف آقای والد در منزلشان ملاقات کردم و به معظمله هم پیام آقا را که استخلاص زندانیان بود، عرض کردم. در جواب فرمودند انشاءالله به سلامتی اعلیحضرت همایونی از سفر مراجعت فرمودند، با استجازه به عرض همایونی خواهم رساند. و علت اینکه آقای والد راجع به زندانیان سفارش فرمودند و با خود حضرتعالی مذاکره کردند و خواستار شدند به مرکز مخابره نمایید، دو چیز است: 1) مراجعه زیاد خانواده و بستگان زندانیان؛ 2) تأثر و نگرانی از وضع زندانیان. و از روز شنبه تا جمعه 15 /11 /44 که به مشهد مراجعت کردم، فقط با فامیل پدری و مادری و بعضی از آقایان علماء تهران مانند آقای آیتالله تنکابنی و آقا سیدمرتضی اعلم و بعضی از دوستان عادی که فقط جنبه دیدوبازدید داشت، ملاقات کردم و دیگر هیچ مقامی را نه میشناختم و نه ملاقات کردم و البته اول شب جمعه هم مشرف به حضرت عبدالعظیم شدم. والسلام علیکم.
سیدمحمدعلی میلانی
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 05 صفحه 159