بازجوئى از: آقاى اسداله لاجوردى
متن سند:
بازجوئى از: آقاى اسداله لاجوردى
س ـ هویت کامل خود را بیان نمایید .
ج: سید اسداله لاجوردى فرزند سید على اکبر متولد 1314 طهران دارنده شناسنامه شماره 42 از بخش 5 طهران شغل روسرى فروش در بازار جعفرى ساکن تهران خیابان مولوى مقابل خانى آباد کوچه وزیر نظام کوچه حسینیه پلاک 88 داراى 4 فرزند و یک خانم مذهب شیعه اثنى عشرى داراى سابقه محکومیت 5 /1 سال. اسداله لاجوردى
س ـ وابستگى خود را با حزاب و دستجات افراطى مذهبى با ذکر تاریخ شروع و محل تشکیل آن تشریح نمایید.
ج: در هیچگونه حزبى یا دستهاى عضویت ندارم و اوقات فراغت خود را گاهى در مسجد بینائى سرکوچه و احیانا حسینیه ارشاد1 شرکت مىکنم شبها نماز جماعت در مسجد بینائى و روزهایى از قبل عاشورا و قتلهاى دیگر در حسینیه ارشاد. اسداله لاجوردى
س ـ دوستان و معاشرین خود را با ذکر مشخصات و هویت کامل و آدرس محل سکونت و کار آنان و اینکه باتفاق کدام یک از آنان در حسینیه ارشاد شرکت مینماید تشریح نمائید.
ج: دوستان جدیدى غیر از دوستان سابقم از قبیل آقایان اسلامى میرفندرکى [میرفندرسکى] و همان رفقاى سابق کسى را ندارم اما مسجدى سر خیابانمان تنها میروم و در حسینیه ارشاد هم غالبا با خانمم و بچههایم میروم. اسداله لاجوردى
س ـ دوستان سابق منظور چیست بسئوالات توجه و با دقت و کامل پاسخ دهید. ضمنا دوستان خود را با مشخصات کامل و اینکه در کجاها و چه وقت ملاقات کردهاید شرح دهید.
حاجى معافى جنب مغازه (ابراهیم معافى) و آقاى اکبر داروغه همکارم و با یک فاصله جنب دکانم دوستان سابق عبارتند از آقایان 1 ـ صادق اسلامى 2 ـ میرفندرسکى حسین رحمانى و آقاى حبیب اللهیان که رابطهاى بعنوان جلسه یا چیز دیگرى اصلاً ندارم. اسداله لاجوردى
س ـ جریان یک سال و نیم محکومیت خود را با ذکر تاریخ و شرح اتهام بطور مشروح شرح دهید.
ج: بنظرم در سنه 42 بود و اتهام ما پخش کردن اعلامیه آقاى خمینى بود. اسداله لاجوردى
س ـ جریان فعالیت هیات مؤتلفه اسلامى را که سرکار یکى از افراد موثر آن بودید مشروحا توضیح دهید.
ج: من سابق که درس مىخواندم در یک جلسه مذهبى تفسیر قرآن مىگفتم و همان سابق یک یا چند اعلامیه از ایشان خوانده و گرفته بودم و بدیگران هم داده بودم توضیحا عرض مى[کنم] منظور از ایشان آقاى خمینى است. اسداله لاجوردى
سـ سرکار با زرنگى خاصى از پاسخ دادن بسئوالات طفره میروید. اصلح است ضمن تشریح هیات مؤتلفه نوع و تعداد اعلامیههایى را که از آقاى خمینى دریافت و توزیع کردهاید مشروحا شرح دهید.
ج: چون مدت زمانى است که از محکومیت من میگذرد و اختلالى که در دستگاه حافظهام بتصدیق آقاى دکتر سامى که در زندان تحت معالجه ایشان بودهام و نسخهها[ى] مداوائى ایشان موجود است باور کنید که از جزئیات جلسات سابق چیزى بیاد ندارم و همینقدر میدانم که سابقا تفسیر قرآن مىگفتم و تعداد اعلامیههاى آقاى خمینى را درست بیاد ندارم اما اجمالاً مىدانم که اعلامیههایى مربوط بایشان خواندهام و در همان زمان 2 یا 3 عدد هم بدیگران دادهام. اسداله لاجوردى
س ـ با توجه بوضع جسمانى شما تصور نمیرود اظهارات سرکار در مورد نقص حافظه و یا کمبود آن صحیح باشد و همان طوری که گفته شد از پاسخ دادن به سئوالات طفره میروید. معهذا همان کلیات را با ذکر نام و محل تشکیل جلسات و افراد شرکت کننده شرح دهید.
ج: اینجانب باتفاق سه نفر دیگر باسامى اسلامى رحمانى امانى که در مسجد شیخ على درس مىخواندیم از اعضاى 12 نفرى بودیم و من در جلسه خودم که عمومى بود وعده آنها نامشخص گاهى کم مىشد و گاهى زیاد تفسیر قرآن مىگفتم اسداله لاجوردى
س ـ اسم جلسه که مسئولیت آن بعهده خود سرکار بوده قید و محل تشکیل این جلسه را قطعا چنانچه هیات مذهبى و آشکار بوده داراى پرچم مشخص بوده است. در غیر اینصورت در مورد جلسه منزل خود بیشتر توضیح دهید.
ج: خیلى جلسات هست که بدون اسم هستند مثلاً دائى خودم یک جلسه شبهاى دوشنبه داشت که من خیلى مشتاق بودم و آن جلسه نه نام داشت و نه پرچم دائیم اسمش حاج مهدى قائم الصباح است که سابق در همین منزل که مىنشینم مىنشسته است و صاحب منزل من هم هست. اسداله لاجوردى
س ـ جلسات مذهبى را که بدون نام و پرچم هستند، با ذکر محل تشکیل و اسامى افراد شرح دهید.
ج ـ مثلاً الان یادم آمد که پسر 17 18 سالهاى در محل ما که خیلى مقدس است و گویا از شاگردان مدرسه اسلامى علوى است در خانه خودشان بچهها را جمع میکند و براى آنها احکام دین مىگوید بدون اینکه پرچم بزند یا اسمى داشته باشد اسداله لاجوردى
س ـ جریان قتل مرحوم منصور بدست صادق امانى و دوستان شما و اینکه در چه محلى تصمیم بانجام این عمل شد مشروحا توضیح دهید.
ج ـ من کوچکترین اطلاعى نه از جریان نداشته و ندارم فقط هنگامی که در زندان بودم گویا از رادیو شنیدم که صادق امانى این کار را کرده است. اسداله لاجوردى
س ـ صادق امانى علاوه بر اینکه جزو چهار نفرى که سرکار با آنها بودید و در هیات مرکزى 12 نفر مؤتلفه شرکت داشت داماد (شوهر خواهر) سرکار هم بود بنابر این هر گونه اطلاعى از این جریان دارید توضیح دهید.
ج ـ با قسم حضرت عباس جز اینکه عضو جلسه ما بود راجع به جریان قتل کوچکترین اطلاعى ندارم و شاید این مسئله براى مسئولین امر بهمان اندازه روشن باشد که براى من روشن است. اسداله لاجوردى
س ـ جریان آشنایى و ارتباط خود را با محمد لشکرى که به امیر هم معروفیت دارد بوضوح روشن نمایید.
ج ـ آقاى لشگرى اوّل در بازار جامع دکان داشت و همکار ما بود و بعدا زیگزال دوزى تشکیل داد و ما هم روسرىهایمان را مىدادیم بایشان زیگزال مىکرد و براى ما مىآورد و همین الان هم مقدارى روسرى نزد ایشان داریم. اسداله لاجوردى
س ـ مبناى آشنایى خود را با این شخص با ذکر تاریخ شرح دهید. ج ـ ایشان عرض کردم در بازار جامع با فاصله کمى با ما دکان داشت و بدلیل اینکه همکار ما بود طبعا با او معامله داشتیم نظیر سایر همکارها و همان همکار بودن ما موجب آشنایى ما شد چنانکه طبعا غالب همکارها یکدیگر را مىشناسند شاید در حدود 7 یا 8 سال قبل باشد. اسداله لاجوردى
س ـ کلیه فعالیتهاى خود را با این شخص با ذکر چگونگى و تاریخ و محل ملاقاتها تشریح نمایید.
ج ـ من با ایشان جز همان کارهاى کسبى که روسرىها را بصورت پارچه بایشان مىدادم و ایشان مىدوخت و بما مىداد و یا احیانا من میرفتم وخودم با موتور مىبردم رابطه دیگرى نداشتم و فقط ایشان روسرى دوز بود و من هم بایشان روسرى مىدادم. اسداله لاجوردى
س ـ معاملات شما با این شخص معمولى بچه مبلغى میرسیده و آیا تاکنون و اصولاً اخیرا با او معامله داشتهاید تا چه مبلغ و اکنون شما بایشان بدهکارید یا او از شما طلب دارد.
ج ـ ایشان روسرى را هریک جین 5 ریال مىگیرد و مىدوزد و حسابش را هر دو سه روز یکمرتبه و احیانا هر روز تصفیه مىکند و ما کارمان با ایشان همه روزه که نیست وقتى کار میدهیم در ظرف چند روز تمام میشود و از دیگران هم کار مزدى میگیرد و مىدوزد و ممکن است در طول یک روز با یک زیگزالش اگر من جنس داشه باشم بدوزد و با زیگزال دیگرش ما [مال] دیگرى را که من از ایشان قهرى است که طلبکار نمیشوم و ایشان از من باید طلبکار شود و فکر مىکنم که ایشان طلبکار است چون باید فاکتورهایش را بیاورد و حسابش را تصفیه کند و الان شاید یک یا نصفه طاقه قرمز و 1 طاقه مشکى و 1 طاقه سبز نزد ایشان داشته باشیم. اسداله لاجوردى
س ـ سرکار را از چند روز پیش و یا ظرف یک هفته جارى با این شخص ملاقات کردهاید محل و علت ملاقات خود را شرح دهید.
ج ـ دیروز یا پریروز بود که یک کیسه روسرى از ایشان بردم ویک طاقه مشگى هم باو دادم که بدوزد همانجا که الان زیگزالهایش هست یعنى خیابان مولوى قنات آباد طبقه فوقانى هدایت کشور یعنى محل کارش اسداله لاجوردى
س ـ این ملاقات چه ساعتى بود و چه افرادى حضور داشتند
ج ـ صبح وقتى از خانه تقریبا ساعت 9 صبح به طرف بازار مىرفتم با موتورم رفتم و روسرى گرفتم و در محل کارخانه خودش بود و شاگردهایش که سر کیسه را گرفتند و روسرىها را در کیسه گذاردیم و من به بازار بردم و ایشان گفت امروز زیگزال ما نخ مشکى دارد من هم رفتم خانه و یک طاقه روسرى مشکى آوردم و معمولاً پارچهها را در کیسه نایلون مىگذارند که هم اکنون تمام طاقههایی که در خانه دارم همه داخل در کیسه نایلون است که کثیف نشود. اسداله لاجوردى
س ـ جریان تهیه و تحویل اعلامیه را به لشکرى مشروحا توضیح دهید.
ج ـ روح من از چنین چیزى اطلاع ندارد و اگر ثابت شود که چنین چیزى است از جان خود التزام مىدهیم. اسداله لاجوردى
س ـ طبق اظهار لشکرى مینوت اعلامیهاى بشما تحویل و سرکار آن را چاپ و مجددا به لشکرى تحویل دادهاید و صحیح است حقیقت[را] تشریح نمائید.
ج ـ از دروغهاى بزرگ روزگار همین دروغ است چون من نه چاپچى هستم و نه با چاپخانهاى تماس دارم که بتوانم اینکارها را بکنم. اسداله لاجوردى
س ـ اظهارات خود را چگونه گواهى میکنید.
ج ـ اظهارات خود را شخصا نوشتم و گواهى میکنم. اسداله لاجوردى
نماینده دادستانى ارتش سروان بهداد
توضیحات سند:
1ـ حسینیه ارشاد یکى از کانونهاى افشاگرى علیه رژیم ستمشاهى بود، ولى مباحث مطرح شده در این حسینیه گاهى با مخالفت برخى از روحانیون مواجه میگردید. معمولاً مرحوم دکتر شریعتى در این حسینیه سخنرانى مىکرد که موضعگیرى او در باره مسائل اسلامى مورد تأیید برخى از روحانیون نبود.
منبع:
کتاب
شهید سید اسدالله لاجوردی صفحه 81




