تاریخ سند: 22 بهمن 1342
موضوع : اظهارات شیخ لنکرانی
متن سند:
شماره : 2305/ س ت / 2
ساعت 2130 روز 20 /11 /42 شیخ حسین لنکرانی در منزل خود در
حضور شیخ عزیزاللّه حسنی اردکانی سید ابراهیم ملک حسینی ـ محسن عزیزی
و ابوالقاسم شفیق اظهار داشت آیت الله شریعتمداری1 از ایادی کثیف درباری
است و نامبرده افزود بعد از پخش اعلامیه شماره یک و دو به نام (مصلحین)
حوزه علمیه قم که به آقای
شریعتمداری حمله شده بود
شریعتمداری نامه ای برای
شاه می نویسد که من چه
بدخدمتی کرده ام که به من
فحش می دهند مگر من در
تبریز کم خدمت کردم که
نگذاشتم فدائیان اسلام در
آنجا قدرت بدست بیاورند
و با پیشه وریها همدست
شوند لکن اکنون به جای
تشویق به من فحش
می دهند و هر روز ضمن
اعلامیه ای به من اهانت
می کنند و کسی هم نیست که
بپرسد این اعلامیه ها را کی
می دهد که جلوگیری شود.
ساواک شمال شرق تهران ـ 22 /11 /42
1ـ اطلاعیه شود اجتماعی ـ 23 /11 /42
2ـ در گزارشات روزانه درج گردد 24 /11 /42
تعداد نسخه : 2
گیرندگان : ریاست ساواک تهران جهت اطلاع
توضیحات سند:
1ـ سید محمد کاظم
شریعتمداری در 1322 ق،
1282 ش در تبریز به دنیا آمد.
مقدمات و سطح را در زادگاهش
و در محضر میرزا صادق و
میرزا ابوالحسن انگجی
فراگرفت.
در 1343 ق به قم آمد و به
درس شیخ عبدالکریم حائری
حاضر شد پس از آن به نجف
رفت و در محضر آیات عظام
سید ابوالحسن اصفهانی، نائینی
و ضیاءالدین عراقی تلمذ کرد بنا
به دعوت روحانیون تبریز از
نجف به ایران مراجعت و در
تبریز به تدریس فلسفه و اصول
پرداخت.
در سال 1369 ق به
درخواست گروهی از علمای
تبریزی مقیم قم به این شهر آمد
و مشغول تدریس فقه و اصول
شد.
از جمله فعالیت های ایشان
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی،
تأسیس دارالتبلیغ اسلامی قم
است که هدف از ایجاد آن در
ظاهر تربیت مبلغ با اصول تازه
بود ولی در واقع، مرکزی جهت
رخنه رژیم شاه به درون حوزه
بود.
ایجاد این مرکز بحث های
فراوانی را میان روحانیون و
طلاب حوزه علمیه قم و دیگر
شهرهای ایران برانگیخت.
عملکرد سیاسی شریعتمداری
پیش و بعد از انقلاب بسیار
بحث انگیز بوده است.
در سوابق
او در پیش از انقلاب نقاط منفی
بسیاری دارد.
بعد از پیروزی
انقلاب اسلامی نیز در مقابل
حضرت امام (ره) موضع گرفت
و پس از افشا شدن نقش او در
کودتای نوژه از سوی مردم و
علماء مطرود گردید و جامعه
مدرسین حوزه علمیه قم وی را
از مقام مرجعیت خلع کرد
افشاگری دادستان کل انقلاب،
منبع:
کتاب
شیخ حسین لنکرانی به روایت اسناد ساواک صفحه 41