تاریخ سند: 26 مرداد 1345
ترجمه (در این نامه اغلاط املائی و انشائی وجود دارد)
متن سند:
آقای عزیز من بدون مواجهه با اشکالات جدیدی وارد تهران شدم ولی در
اینجا در سوراخی که خود من برای مطالعه زبان بلوچی و جهت تماسهایی با
بلوچها (که معمولاً دولت به علت تمایل آنها مبنی بر ایجاد یک استاتوی اقلیت در
قلمرو پادشاهی ایران به آنها مظنون است) کنده بودم افتادم سفارت کبرای من
اطلاعاتی به منظور کمک و
تحمل وضع من کسب نمود
ولی این اطلاعات به قدری
رقت انگیز و به طور وضوح
علیه فعالیتهای مضره من
بود که سفارت کبرای من
بلافاصله از دولت ایران
جانبداری نموده و
فعالیتهای مرا نیز محکوم
نمود.
من به اتریش خواهم
رفت و زمان سپری می شود
من تصور نمی کنم که شما
حتی با کمک آقای حاکم که
مرد خیلی سمپاتیک
(خوش مشرب) و مهربانی
است قدرت و اعتبار اقدام به
نفع مرا داشته باشید در هر حال سلام مودبانه مرا به او برسانید اقدام به نفع من
عبارت از این می باشد که شما مرا دعوت کنید و اجازه مرا بگیرید که به آنجا بیایم
من هم موافقت خواهم نمود که یک ماه برای یاد گرفتن زبان و ادبیات ایرانی نزد
شما بمانم و پس از آن فقط با بلوچ ها که مقامات دولتی آنها را بی آزار تصور
می کنند کار کنم اوضاع و احوال مرا برای اتاسی (یا ارکسی) دهنبخش عکاس
تعریف کنید و به او بگوئید که برای مطالعه زبان بلوچی یک استاد بلوچی
می بایستی به منزل من در اتریش یا در محل دیگری غیر از ایران و پاکستان
«کشوری که اقامت در آنها برای من ممنوع و به روی من بسته است» بیاید در
اتریش من به مطالعات خود درباره قواعد زبان و لگزیکولوژی (علم معرفت لغت
از حیث اشتقاق و موارد استعمال و هر چه برای دست نوشتن لازم است)
متن هایی که جمع آوری نموده ام ادامه خواهم داد و امید دارم که برای شما
رونوشتی از مطالعات خود در آتیه بفرستم.
شما پیوسته برای من پیرمرد باهوش و فهیمی بوده اید و حالا که من به علت این
پاپوش دوزی های رقت انگیز از شما جدا شده ام باز هم بیشتر برای شما قدر و
منزلت قائل می باشم.
این امر را مورد توجه قرار دهید که امسال چهل و یک سال
است که «عشق» من برای زبان ایرانی و کشور ایران شروع گردیده است و حالا که
من وسیله تامین معاش خود را برای زندگی در اینجا دارم بهای این عشق مرا به
این طریق پرداخت نموده اند.
این یک تراژدی شخصی و یک ننگ برای مقامات
دولتی می باشد.
بهترین درودهای خود را برای شما می فرستم.
*
محترما جهت صدور هر گونه اوامر مقتضی به استحضار عالی می رساند.
شب افروز 26 /5 /45
مذاکره شود.
27 /5 /45
توضیحات سند:
* همانگونه که در سربرگ سند
نیز آمده است، سند مذکور از
نظر املاء و روش نگارش
کاستی هایی دارد که برای حفظ
امانت در آن تغییراتی داده نشده
است.
منبع:
کتاب
امیر توکل کامبوزیا به روایت اسناد ساواک صفحه 36