تاریخ سند: 18 آبان 1348
موضوع : جلسه بحث و تفسیر هفتگی مسجد هدایت
متن سند:
شماره: 16440 /20ه 3
در جلسه مذکور پس از ادای نماز جماعت به وسیله سید محمود طالقانی در
ساعت 1830 دکتر جواد باهنر به منبر رفت و درباره طول عمر آغاز سخن نمود
و گفت به طوری که در اخبار و احادیث آمده مسئله زیاد عمر کردن بعید نیست
اگر بهداشت کافی و غذای خوب باشد عمر انسان هم زیاد می شود آمارهای
فراوان نشان می دهد که بر اثر
قحطی انسان ها به خاک
هلاکت افتاده اند و همچنین
آمار سرسام آوری از مسابقه
تسلیحاتی در مطبوعات درج
می شود که بزرگترین ارقام
بودجه هر مملکتی را تشکیل
می دهد.
ناطق افزود چرا باید
یکی خیلی بخورد و دیگری از
گرسنگی بمیرد؟ خریدن
اسلحه فراوان به خاطر اینست
که بشر از یکدیگر می ترسد
ولی در زمان حضرت امام
زمان (ع) دیگر از این اجحاف
و زورگوئی ها خبری نیست و
در آن زمان جنگ با اسلحه و
یا جنگ میکروبی مطرح نیست و مسئله زیاد عمر کردن به صورت تحقق در
می آید از این که می گویند شهرها به هم نزدیک می شوند یک موضوع جادو و یا
معجزه نیست بلکه در اثر بهداشت و روش صحیح رفته رفته بشر پیشرفت می کند
و به علت ازدیاد نفوس شهرها توسعه می یابند و به هم نزدیک می شوند.
آقای
باهنر در ساعت 1920 به وعظ خود پایان داد و تعداد شرکت کنندگان در جلسه
حدود 100 نفر و اشخاص شناخته شده عبارت بودند از آقایان حسین یزدگردی
درجه دار نیروی زمینی شاهنشاهی، حاج حسین صبحدل مؤذن مسجد ارشاد،
رضوی قبلاً در مسجد هدایت اذان می گفت.
محمدحسن لباسچی شغل مکانیک
در چهارراه مخصوص، محمدعلی رجائی شغل معلم، بهفروزی، عبداله حسینی
سبزی فروش، پرویز و جهانگیر عدالت منش، صادقی کارگر شرکت داف، خلیل
شالچی (اخیرا عروسی کرده است)، مهدوی1 پیشنماز مسجد جلیلی، اکبر
عسکری آزاد و عبدالحسین جامعی معلمین هنرستان صنعتی تهران، جلیلی شغل
زرگر، حاج روائی متصدی مغازه ایران مقابل مسجد هدایت، عباس حسینی
سبزی فروش، برادران موسوی جگرفروش، حجت اندوهی، حسام الدین
انتظاری، حمید مشهدی،
حبیب اله فرزند باقر معروف به
خطیبی، اسماعیل کریمخانی
کارمند برق، سیدمحمد باقر
ابطحی معلم دبیرستان کمال
نارمک که در مسجد هدایت به
تدریس دروس عربی نیز
می پردازد و یک نفر از
مأمورین کلانتری 9.
نظریه منبع : منبع نظری ندارد.
نظریه رهبر عملیات : رهبر
عملیات نظری ندارد.
خیام
نظریه 20 ه 3 ـ 20 ه 3 نظری
ندارد.
توضیحات سند:
1ـ آیت الله محمدرضا مهدوی
کنی در تاریخ 14 مرداد 1310
شمسی در روستای کن در شمال
غرب تهران متولد شد.
پدر
ایشان مرحوم حاج اسداللّه ،
کشاورز و مادرشان مرحومه
خانم فاطمه فتاحی، خانه دار بود.
تا سیزده سالگی در روستای کن
زندگی می کرد و تا پایان کلاس
ششم تحصیل نمود.
وی سپس به
واسطه علاقه خود و پدرشان
جهت ادامه تحصیل در علوم
حوزه در سال 1324 به تهران
آمد و در مدرسه سپهسالار
(مدرسه عالی شهید مطهری
فعلی) ثبت نام نمود.
ولی چون
جو تحصیلی مدرسه سپهسالار
که وابسته به دولت بود با
روحیات او سازگار نبود با
مشورت پدر آنجا را ترک کرد و
در مدرسه لرزاده زیر نظر
مرحوم آیت الله حاج شیخ
علی اکبر برهان که از شاگردان
عارف واصل مرحوم سیدعلی
قاضی بود، شروع به تحصیل
نمود.
در سال 1327 برای ادامه
تحصیل راهی شهر مقدس قم شد
و در مدارس فیضیه و حجتیه از
وجود علما و آیات عظام همچون
حاج شیخ جعفر سبحانی، حاج
سیدجواد حسینی، سیدرضا
صدر، شیخ علی مشکینی،
نعمت اله صالحی نجف آبادی،
شیخ یوسف شاهرودی، شیخ
عبدالجواد خمینی (سدهی)،
محمد مجاهدی، سیدمحمدباقر
سلطانی و سید شهاب الدین
مرعشی نجفی فیض برد و دوره
سطح را به پایان رساند.
درس خارج اصول و فقه را نزد
آیت الله سیدمحمد حسین
طباطبایی بروجردی، امام خمینی
و ابوالحسن رفیعی قزوینی و
دروس کلام و فلسفه و تفسیر
قرآن را نزد آیت الله شیخ مرتضی
مطهری و علامه سیدمحمدحسین
طباطبایی فرا می گیرد.
ایشان در
سال 1338 به درجه اجتهاد نایل
شد و با دختر آیت الله حاج شیخ
زین العابدین سرخه ای از علمای
معروف تهران ازدواج نمود.
پس از رحلت آیت الله بروجردی
در سال 1340 و به اصرار پدر به
تهران مهاجرت و در مدرسه
علمیه مروی تهران تدریس
طلاب را آغاز می نماید.
دو سال
پس از افتتاح مسجد جلیلی یعنی
در سال 1341 به عنوان امام
جماعت این مسجد به ارشاد و
هدایت مردم می پردازد.
اولین
حرکت سیاسی آیت الله مهدوی
کنی در سال 1329 که محمدرضا
پهلوی تصمیم داشت جنازه
پدرش را در شهر مقدس قم دفن
نماید شروع شد.
وی به همراه
مرحوم نواب صفوی از این کار
ممانعت نمودند.
در دوران نهضت ملی شدن نفت
به طرفداری از آیت الله کاشانی و
آیت الله سیدمحمدتقی
خوانساری مبنی بر لزوم شرکت
مردم در انتخابات مجلس شورای
ملی اعلامیه صادر نمود و در
واقعه پانزده خرداد و دستگیری
حضرت امام خمینی (ره) جزو
کسانی بود که مغازه داران را به
بستن مغازه ها تشویق می کردند.
ایشان در مسجد جلیلی با همراهی
و همکاری برخی از همفکران
خود فعالیت های سیاسی،
فرهنگی، اجتماعی و خدماتی
گسترده ای را سامان دادند که:
کانون هدایت جوانان،
سخنرانیهای افشاگرانه توسط
ایشان و وعاظ انقلابی، جلسات
هفتگی تفسیر قرآن، دعای ندبه و
دعای کمیل، تأسیس کتابخانه،
برپایی کلاسهای آموزش قرآن و
زبان عربی، ایجاد کلاسهای
تقویتی برای جوانان دبیرستانی،
تشکیل مکتب مطالعات و
تبلیغات صادقیه، اجرای تأتر،
نمایشنامه و نمایش فیلم های
سیاسی و انتقادی، ایجاد گروه
مددکاران بیماران مستمند در
سال 1349 و تأسیس صندوق
تعاونی خیریه اجتماعی از آن
جمله بود.
آیت الله مهدوی کنی به دلیل ایراد
سخنان حاد و انتقادی علیه رژیم
و اقدامات ضد اسلامی و انسانی
آن در تاریخ 7 /7 /47
ممنوع المنبر شد و این ممنوعیت
تا تاریخ 10 /7 /51 ادامه
داشت.
در اواخر سال 1349 به
ساواک احضار می شود و شدیدا
مورد تذکر قرار می گیرد.
در
تاریخ 16 /9 /51 دستگیر
می شود و تا تاریخ 24 /9 /51
تحت شکنجه قرار می گیرد و در
تاریخ مذکور به قید التزام آزاد
می شود.
در تاریخ 19 /4 /52 به
لحاظ ایراد سخنانی تند علیه
رژیم مجدد به ساواک احضار و
تهدید به اقدامات شدید
می گردد.
در اسفند سال 1353
بار دیگر با دستور پرویز ثابتی
مدیرکل اداره سوم ساواک
احضار می شود و با وی
اتمام حجت می نماید.
ولی
نامبرده توجهی ننموده و همچنان
به فعالیت خود ادامه می دهد تا
این که در تاریخ 6 /6 /54 در
جلسه کمیسیون امنیت اجتماعی
تهران که در فرمانداری تهران
تشکیل می شود به اتهام اخلال
در نظم و امنیت اجتماعی به سه
سال اقامت اجباری در شهرستان
بوکان محکوم می گردد.
در شهرستان بوکان نیز دست از
مبارزه برنداشت و در حسینیه
آذربایجانی ها که شیعیان آنجا آن
را دایر کرده بودند فعالیت
می نمود.
پس از اعترافات وحید
افراخته از اعضای اصلی سازمان
مجاهدین خلق (منافقین) در
بازجویی هایش، عوامل امنیتی
رژیم دو ماه پس از تبعید، مجدد
وی را دستگیر و در تاریخ
8 /9 /54 روانه زندان کمیته
مشترک ضد خرابکاری در تهران
کرده و به مدت دو ماه در سلول
انفرادی و تحت شدیدترین
شکنجه ها قرار می گیرد.
پس از انتقال به زندان اوین از
طرف دادرسی ارتش به چهار
سال حبس محکوم می شود و در
تاریخ 3 /8 /56 پس از گذراندن
دو سال از محکومیتش، آزاد
می گردد.
پس از آزادی از زندان
نمازگزاران مسجد جلیلی استقبال
شایانی از ایشان به عمل
می آورند و بار دیگر در مسجد
مذکور فعالیت های خود را ادامه
می دهد.
در تاریخ 15 /7 /57
ساواک به منزل وی یورش
می برد و او را بازداشت می کند
ولی به لحاظ شرایط انقلابی سال
57 ساواک مجبور می شود او را
یک هفته پس از بازداشت آزاد
کند.
در تاریخ 18 /10 /57 نیز
به علت پناه دادن به درجه داران و
سربازانی که به دستور امام از
پادگانها فرار کرده بودند دستگیر
می شود و پس از مدت کوتاهی
مجددا آزاد می گردد.
آیت الله مهدوی کنی پس از
پیروزی انقلاب از طرف امام
راحل به سمتهای سرپرست
کمیته های انقلاب اسلامی و
عضویت در فقهای شورای
نگهبان منصوب می گردد.
در
دولت موقت بازرگان و دولت
شهید رجایی به وزارت کشور
منصوب می شود.
پس از شهادت
رجایی و باهنر به عنوان
نخست وزیر موقت تعیین شد و در
تاریخ 17 /7 /1360 پس از
تنقیذ حکم ریاست جمهوری
آیت الله خامنه ای از طرف امام
راحل، از سمت نخست وزیری
استعفا می دهد تا راه برای انتخاب
نخست وزیر جدید باز شود.
نامبرده در سمتهای مختلفی از
جمله: نماینده امام در هیئت حل
اختلاف، ستاد انقلاب فرهنگی،
ستاد کمک رسانی به مردم مناطق
بمباران شده، شورای بهزیستی
کشور، صندوق ملی خسارات،
دبیرکل جامعه روحانیت مبارز
تهران، عضو شورای بازنگری
قانون اساسی، متولی مدرسه
مروی، عضو مجمع تشخیص
مصلحت نظام، ریاست مرکز
رسیدگی به امور مساجد و
ریاست دانشگاه امام صادق (ع)
انجام وظیفه می نماید.
ایشان در
اسفند سال 3861 به عنوان
نماینده مردم استان تهران در
مجلس خبرگان رهبری برگزیده
شدند.
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد هدایت به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 91