تاریخ سند: 16 فروردین 1346
موضوع: اظهارات شیخ شفیعی واعظ
متن سند:
از: 16/ ﻫ 1 تاریخ: 16 /1 /1346
به: 316 شماره: 4130 /16/ ﻫ /1
موضوع: اظهارات شیخ شفیعی واعظ
در ملاقاتی که با حضور رضا دروئی صاحب کتابفروشی دروئی و یک نفر دیگر با شیخ شفیعی در کتابفروشی دروئی نمودم ایشان اظهار میداشتند که آیتاله گلپایگانی در قم تصمیم دارند یک نشریه بر ضد لایحه حمایت خانواده1 چاپ و منتشر نمایند و اضافه نمودند که انشاالله خداوند به آنها (دولت ایران) فرصت نمیدهد که در اجرا و تصویب این لایحه مخالف آیات قرآن موفق شوند و در مورد خودش اظهار داشت که در ساواک شیراز از من پرسیدهاند که طرفدار کدام روحانی هستم و از چه کسی تقلید مینمایم پاسخ دادهام از آیتاله حکیم2و حال آنکه من مقلد و طرفدار آیتاله خمینی هستم.
ملاحظات
نظریه منبع- ایشان چند روز قبل به بوشهر وارد شده است و تصمیم دارد به منظور تبلیغ در ماه محرم و صفر به بحرین بروند و منتظر کسب اجازه از شهربانی میباشند و اغلب روزها در کتابفروشی دروئی میباشند و با یک نفر سپاهی بهداشت که مغربها در پشت بلندگوی مسجد پیرزن اذان میگوید تماس دارد و گویا آن سپاهی بهداشت از دوستان نزدیک وی میباشد که هنوز مشخصات او روشن نشده است و بنا به گفته خود شفیعی در شیراز و جاهای دیگر پرونده دارد.
نظریه رهبر عملیات- برابر گزارش رسیده قبلی این شخص بنا به اظهار خودش در سال گذشته در بندر دیلم منبر رفته و روسا و مسئولین امر آن بندر حاضر شدهاند مبلغ یک هزار تومان به او بدهند که درباره اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و والاحضرت ولایتعهد3 بنماید ولی حاضر نشده و بنا به گفتهاش از طرفداران سرسخت خمینی است و با آیتاله شریعتمداری4 و طرفداران او به علت تاسیس دارالتبلیغ در قم مخالف هست. نام شخص مذکور در صورت اسامی روحانیون افراطی و مخالف ذکر نشده و هنوز مشخصات فرد سپاهی بهداشت تهیه نگردیده و دروئی از افراد مشکوکی است که اغلب با روحانیون مخالف تماس میگیرد ولی فعالیتی از وی مشاهده نمیشود. مروارید
نظریه رئیس بلاواسطه- نظر رهبر عملیات مورد تایید است معهذا ورود و خروج وی در منطقه تحت نظر میباشد که به موقع به استحضار خواهد رسید. صدف
رونوشت به پرونده نامبرده ضمیمه شد.
توضیحات سند:
1 .این قانون که مربوط به طلاق و ازدواج بود در سال 1346 به تصویب رسید و در سال 1354 نیز قانون حمایت از خانواده مصوب شد.
2. آیتاللهالعظمی سید محسن حکیم، یکى از فقها و مراجع نامدار شیعه در سال 1264 ﻫ ش در خاندانی از علم و تقوا، در لبنان متولد شد. پدرش علامه سید مهدى حکیم و مادرش نواده آیتالله آقا شیخ عبدالنبى کاظمى، صاحب کتاب «تکملۀالرجال» است. خاندان حکیم یکى از خاندانهاى اصیل و عرب در عراق مىباشد که شخصیتهاى علمى و اجتماعى بزرگى از آن برخاستهاند. آیتالله حکیم از محضر علمای بزرگى چون حاج سیدمحمد کاظم یزدى، حاج شیخ محمدکاظم خراسانى، میرزاى نائینى، آقا ضیاءالدین عراقى، شیخالشریعه اصفهانى و برخى دیگر تلمذ کرده است.
مرحوم آیتالله حکیم بعد از رحلت آیتالله العظمى بروجردى، مرجعیت عامه شیعه را به دست گرفت و در تنظیم امور ادارى حوزههاى علمیه و تأسیس مدارس و تربیت مبلغین سعى و کوشش بلیغ مبذول داشت و در غنا بخشیدن به فرهنگ اسلامى شاگردانى را تربیت کرد. ایشان یکى از موفقترین مراجع تقلید شیعه در امر تألیف و تصنیف بود. آیتالله حکیم در امور جاری و سیاسی دخالت داشته از جمله:
1. شرکت در جهاد مردم عراق علیه استعمار انگلستان
2. تکفیر حزب شیوعى و اشتراکى
3. کمک به جنبشهاى آزادیبخش
4. شرکت در نهضت اسلامى ایران
آیتالله حکیم دارای فرزندانی برومند، عالم و لایق بود که در دوران زعامت پدر بزرگوار خود از معاونت و یارى او خوددارى نکردند و پس از رحلت آن بزرگوار اغلب آنان به دست دژخیمان نظام عفلقى عراق به فیض شهادت نائل آمدند. خاندان حکیم یکى از کانونهاى مقاومت و شهادت در عراق به شمار مىآید.
این عالم بزرگوار پس از عمرى تلاش و کوشش در راه اسلام و قرآن سرانجام در 12 خرداد سال 1349 به ملکوت اعلى پیوست. مدفن آن مرحوم در نجف در مقبره مخصوص جنب کتابخانه خود مىباشد.
3. رضا پهلوی، فرزند محمدرضا در 9 آبان 1339 ﻫ ش از همسر سوم او ـ فرح دیبا ـ زاده شد. دوران تحصیل ابتدایى را در مدرسه مخصوصى که در کاخ نیاوران تشکیل مىشد به پایان برد و دوره دوم تحصیلات مقدماتى او در دبیرستان ویژه رضا پهلوى که دانشآموزان معدود آن از میان فرزندان و نزدیکان به دربار برگزیده شده بودند به انتها نرسیده بود که با اوجگیرى انقلاب اسلامى ایران همراه دیگر اعضاى خانواده سلطنتى به خارج از کشور فرستاده شد. پس از فرار شاه و اقامت او در مصر، رضا نیز به همراهان شاه پیوست و با فرح از معدود تشییعکنندگان جنازه شاه در قاهره بود.
پس از مرگ شاه، رضا به آمریکا رفت و ضمن اخذ تابعیت آن کشور سرپرستى ثروت افسانهاى شاه را که از کشور خارج کرده بود، با مشاوران ایرانى و آمریکاییاش به عهده گرفت و چند سال نیز با اشاره سیا اقداماتى تبلیغاتى را علیه جمهورى اسلامى ایران سامان داد و خود را شاهنشاه دموکرات ایران خواند. رضا پهلوى هم اکنون دفاترى را در لندن، پاریس و نیویورک براى انجام امور تجارى در اختیار دارد.
گوشههایى از زندگى خصوصى او که نحوه حیف و میل اموال به سرقت رفته مردم ایران را در کابارهها و مراکز فساد اروپا و آمریکا نشان مىدهد، توسط احمد على مسعود انصارى ـ یکى از مشاوران اقتصادیاش ـ در کتاب «پس از سقوط» روایت شده است.
4. سیدکاظم شریعتمدارى، فرزند حسن در سال 1283ﻫ ش در تبریز متولد شد. تحصیلات مقدماتی را در تبریز شروع کرد و سطوح و فقه و اصول را از میرزا ابوالحسن انگجی فرا گرفت. سپس در سال 1305 به قم رفت و در حوزهی درس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری حاضر شد.
بعد از مدتی به نجف اشرف رفت و از اساتید آنجا از جمله مرحوم نائینی، آقا ضیاء عراقی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی کسب علم کرد و سپس اجازهی اجتهاد یافت. در سال 1313 به تبریز مراجعت کرد. در ششم خرداد 1326 هنگامی که شاه به مدرسهی طالبیهی تبریز آمده بود، از شاه استقبال به عمل آورد. این موضوع ادامه کار وی در آذربایجان را دشوار ساخت، لذا راهی قم شد. از آن زمان تا پیروزی انقلاب اسلامی ارتباط خود را به طور پنهانی با دربار حفظ کرد. اگرچه در بعضی موارد مخالفتهایی نیز با اقدامات رژیم مینمود. موسسهی دارالتبلیغ اسلامی، بنا به دستور وی در قم در سال 1344 افتتاح شد. به ادعای طرفداران این موسسه، دارالتبلیغ جهت احیای دین اسلام پایه ریزی شد؛ اما مخالفان آن از جمله امام خمینی(ره) آن را با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی به نفع رژیم شاه میدانستند. اواخر سال 1345، مقامات ساواک با وی ملاقات کردند و طرح آزمایش طلاب و اعزام آنها را به سربازی مطرح کردند و شریعتمداری طرح را تایید کرد. بعد از درگذشت آیتالله حکیم، شاه در دوازدهم خرداد 1349 تلگرامی به همین مناسبت خطاب به وی ارسال داشت و وی در شانزدهم به تلگرام شاه پاسخ گفت. وی با عناصر رژیم شاه ارتباط داشت و رهنمودهایی را به رژیم ارائه میداد که چگونه با عناصر انقلابی برخورد کند و امام خمینی(ره) را محدود نمایند. وی بارها با بهبودی و انصاری به عنوان نمایندگان شاه ملاقات داشت. مدتی پس از انقلاب و اندکی پس از تشکیل حزب جمهوری اسلامی، حزب خلق مسلمان با تایید و حمایت او شروع به فعالیت کرد. این حزب نظرات انتقادی نسبت به نظام داشت و در عوض آیتالله شریعتمداری را قبول داشتند. در 15 آذر سال 1358 رادیو و تلویزیون تبریز توسط حزب خلق مسلمان اشغال شد و با قطع خبر ساعت 2 صدای جمهوری اسلامی، اعلامیههای شریعتمداری و حزب خلق را قرائت کردند و ضمن آن خواستار آن شدند تا متجاوزان به خانهی شریعتمداری، دستگیر و مسئولان غیر بومی تبریز اخراج شوند و انتصابات حتماً با تایید شریعتمداری باشد. سه روز بعد رادیو و تلویزیون از اشغال خارج شد و کار عادی خود را شروع کرد. روز 14 دی ماه دوباره رادیو و تلویزیون تبریز اشغال شد. در قم نیز طرفداران وی تظاهرات کردند و شعار «رهبر ما شریعتمدار، زنده باد شریعتمدار» را سر دادند و سپس با سپاه پاسداران و حزب الله درگیر شدند و در نهایت در ساعت 2 بعداز ظهر، معرکه را ترک کردند.
در پی این حادثه، جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم طی اعلامیهای از شریعتمداری انتقاد کرد. فردای آن روز مردم به کمک سپاه پاسداران، رادیو و تلویزیون را بعد از ساعتها درگیری خونین از دست طرفداران شریعتمداری خارج کردند. چندی نگذشته بود که پس از دستگیری توطئهگران کودتای نوژه اعتراف کردند که آیتالله شریعتمداری را در جریان کودتا قرار دادهاند و ضمن تایید متعهد شده است که از آنها حمایت کند. بعد از افشای این توطئه و جریان کودتای قطبزاده و همکاری شریعتمداری با آنان، وی در سال 1361 ش از طرف جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم از مرجعیت خلع شد و سرانجام در سال 1365 ش به دنبال یک بیماری سه ماهه از دنیا رفت.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان بوشهر، کتاب 1 صفحه 57
