صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مذاکرات افراد مختلف با آیت اله سیدکاظم شریعتمداری در رابطه با خروج خمینی از عراق

مذاکرات افراد مختلف با آیت اله سیدکاظم شریعتمداری در رابطه با خروج خمینی از عراق


متن سند:

1ـ روز 12 /7 /57 (2537 شاهنشاهی)، شخصی بنام «ناهیدیان» از واشنگتن تلفنی با آیت اله سیدکاظم شریعتمداری تماس گرفته و خطاب به آیت اله شریعتمداری اظهار داشته : «قرار بود خمینی باتفاق دکتر یزدی (رضا یزدی از مسئولین انجمنهای اسلامی در خارج از کشور) به کویت عزیمت نماید، لکن در مرز کویت و عراق دستگیر شده است».
1 نامبرده اضافه نموده : «ما تلگرافاتی به کویت و عراق مخابره کرده ایم و قرار است باتفاق صبوری به عراق برویم».
آیت اله شریعتمداری در پاسخ گفته : «گفته شده که خمینی در بصره است».
2ـ روز 13 /7 /57، آیت اله سیدکاظم شریعتمداری ضمن مذاکرات تلفنی با شخص ناشناسی، عنوان کرده : «قرار است خمینی از بصره به بغداد عزیمت تا تکلیف وی روشن بشود».
3ـ روز 13 /7 /57، شخصی بنام تقوی شیرازی از تهران تلفنی با منزل آیت اله سیدکاظم شریعتمداری تماس گرفته و ضمن عنوان مطالبی درباره روح اله خمینی اظهار داشته : «خمینی را دولت کویت نپذیرفته است».
4ـ روز 13 /7 /57، در مذاکرات تلفنی که شخصی بنام «حائری» با آیت اله سیدکاظم شریعتمداری داشته، حائری خطاب به آیت اله شریعتمداری گفته : «قرار است خمینی به دمشق برود، ولی باز هم دقیقا معلوم نیست و امکان دارد به الجزایر برود».
5ـ در مذاکرات تلفنی که اخیرا شخص ناشناسی با آیت اله سیدکاظم شریعتمداری داشته، شخص مذکور عنوان کرده : «خمینی تصمیم به خروج از عراق گرفته، ولی دولت عراق مایل نیست که خمینی به کشوری مسافرت نماید که با بلوک شرق ارتباط داشته باشد».
ارزیابی خبر : انجام مذاکرات صحت داشته و مطالب بالا بین نامبردگان عنوان شده است.
اقدامات انجام شده : مراتب به نخست وزیری اعلام گردیده است.

توضیحات سند:

1ـ دستگیری امام در مرز کویت درست نیست.
حجت الاسلام سیداحمد خمینی درباره حوادث آن روز چنین می گوید : «...
می بایست وارد کشوری شد که ویزا نخواهد و از آن جا با مقامات سوری تماس گرفته شود که آیا حاضرند بدون هیچ شرطی ما را بپذیرند.
یعنی امام به هیچ وجه محدود نگردند.
چرا که اگر محدودیت بود، عراق که منزلمان بود.
فرانسه را پیشنهاد کردم.
زیرا توقف کوتاه مان در فرانسه می توانست مثمرثمر باشد و امام می توانستند بهتر مطالب شان را به دنیا برسانند.
امام پذیرفتند.
خوابیدیم.
ساعت 8 صبح به ماموران عراقی گفتیم می خواهیم برویم بغداد.
گفتند می توانید برگردید نجف.
گفتم نمی رویم.
ساعتی بعد آمدند که مرکز می گوید تصمیم تان چیست؟ گفتم : پاریس.
شب را در بغداد بودیم.
دوستان مان را دوباره دیدیم.
امام همان شب برای زیارت به کاظمین مشرف شدند.
احساسات مردم عجیب بود.
صبح به فرودگاه رفتیم.
هواپیما را معطل کردند.
دو ساعت تأخیر داشت.
جمبوجت بود.
ما پنج نفر در طبقه دوم بودیم به اضافه سه نفر که نمی شناختیم شان.
حالت عجیبی برای دوستان بدرقه کننده دست داده بود.
نمی دانستند چه به سر امام می آید.
مأموران آقای دعایی را می خواستند.
[رفت و] با حالتی متغیر برگشت.
خجالت کشید [حرف های آنان را] به امام بگوید.
به من گفت که گفتند اما دیگر برنگردد.
» (فصلنامه حضور، ش 10، صص 112 و 113)

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک - کتاب 12 صفحه 396


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.