تاریخ سند: 1 بهمن 1348
متن سند:
خصوصی است
امیدوارم این نامه خصوصی بماند
جناب آقای امیرانی
نامه شما را خواندم.
با آنکه آن بالا نوشته بودید «خصوصی است» تصور
نمیکنم خصوصی باقی بماند و پیدا بود آنرا بمنظور خاصی قلمی فرموده اید چون
در یک نامه خصوصی که بین دو نفر رد و بدل میشود احتیاجی نیست که یکی از
طرفین بطرف دیگر استنادات دروغ و بقول شما، آنهم از نوع فاحش آن، بدهد.
نامه مورد بحث بقدری مغرضانه، خودخواهانه، بی انصافانه، خلاف واقع، سراپا
دروغ و توام با شانتاژ بود که ابتدا قصد داشتم میز خود را ترک بگویم و پاره شده
آن نامه را بعنوان جواب برای شما بفرستم ولی چون من بتصدیق عموم دوستان و
آشنایانم اصولاً آدم بی ادبی نیستم برای آخرین بار به جزء جزء نامه شما پاسخ
میدهم و امیدوارم چه در صورت ادامه همکاری و چه در صورت قطع همکاری
این آخرین نامه ما از این لحاظ باشد.
آقای امیرانی ـ چون بنده رفته رفته اعتقاد پیدا کرده ام که متاسفانه ذره ای انصاف
در وجود شما یافت نمیشود (و خودتان نیز بارها اعتراف کرده اید که نسبت به
همه چیز و همه کس سوءظن دارید) اگر به سرکار خانم یا فرید آقا اعتماد میکنید
از ایشان بخواهید که درباره همکاری من و شما و مندرجات این نامه داوری
کنند:
1ـ نوشته بودید قراردادی را که خود شما تنظیم کرده بودید بنده چند بار جرح و
تعدیل کرده ام.
کاملاً صحیح است ولی هر بار شما همان نظرات قبلی را
خواسته اید به بنده تحمیل کنید.
2ـ نوشته بودید من میخواهم از شما سلب اختیار کنم.
کجای آن رونوشت
قرارداد معنی سلب اختیار از شما را داشت؟ بنده از روز اول فقط دو چیز را برای
همکاری با شما طالب بودم.
اول اینکه چون حق الزحمه ای که تعیین شده است
متناسب با حجم و مسئولیت کار نیست قراری گذاشته شود که بتدریج که تیراژ
مجله بالا برود این حق الزحمه ترمیم بشود.
دوم اینکه اگر به بنده اعتماد
فرموده اید و مسئولیت هیئت تحریریه را بعهده ام گذاشته اید بایستی در حد یک
مسؤول هیئت تحریریه بمن اختیار بدهید.
آقای امیرانی گرچه این مثل کمی
سخیف است ولی بگذارید عرض کنم یا کسی زن نمیگیرد یا اگر زن گرفت دیگر
آبگوشتش را خودش نمیپزد از ترس اینکه مبادا توی آن سم بریزد!
3ـ نوشته بودید مجله در هفته های اخیر غرض آلود بوده و نمونه ها را ذکر کرده
بودید که بنده جزء به جزء به اختصار پاسخ میدهم.
+ در مورد تعریف از سناتور مسعودی که خودتان هم میدانید که ایشان به تعریف
بنده و جنابعالی نیازی ندارند بنابراین نه پولی از این بابت خواهند داد و نه
تشکری خواهند کرد.
مطلبی بود که از یک روزنامه دیگر در سوتیتر مخصوص
خبرهای مطبوعاتی نقل شده بود و اگر هم اشتباه بود یک تذکر کافی بود و احتیاج
نبود که این مطلب کوچک را پیراهن عثمان بفرمائید.
+ در مورد مصاحبه علیاحضرت شهبانو بایستی عرض کنم که شهبانوی گرامی
این مملکت طی یک مصاحبه اختصاصی حرفهای بسیار مهم و موثری فرموده
بودند.
حال اگر مصاحبه کننده مهندس والا نبود و هر کس دیگر بود بنده نقل این
مصاحبه را از لحاظ مصاحبه شونده (نه مصاحبه کننده) در مجله خواندنیها
مناسب میدانم.
+ راجع به مقاله ای که بقول شما از یک روزنامه دیگر نقل شده و در آن به
انگلیسها توهین شده بود بنده چون بر خلاف شما دوره پیش از 28 مرداد را از
لحاظ روزنامه نگاری درک نکرده ام هیچ حساب و هیچ واهمه ای از هیچ
سیاست خارجی ندارم و معتقدم که وقتی آنها خلیج فارس را خلیج عربی
بخوانند به مقدسات ما توهین شده و جواب توهین، توهین است.
(بله آقای امیرانی جواب توهین، توهین است )
4ـ شما بارها در مکاتبات خصوصی خود که با بنده کرده اید نام مصالح مملکت و
مقامات عالیه را بمیان آورده اید.
اگر کسی ریگی به کفش نداشته باشد احتیاجی به تذکار و تکرار این مطالب در
نامه ها و قراردادهای خصوصی ندارد.
معلوم است که هر کس خانه اش را و
پدرش را دوست دارد و تکرار این موضوع که ما باید پدرمان را دوست بداریم
کمی اصل قضیه را قابل تردید میسازد.
آقای امیرانی بنده در این مدت دست تنها مجله خواندنیها را اداره کردم و تنها
عضو آکتیوی که در اختیار بنده گذاشته اید تنها خاصیتش اینست که بگفته خود
شما سمبل پیروزی شما با آقای لوشانی است (!) با اینحال مجله بتصدیق همه
خیلی بهتر از دوره های پیشین شده است.
خصوصا از لحاظ فنی و اعمال ذوق
سردبیری.
مطالبی را که فراموش کردم در قسمت سوم پاسخ بگویم (و اتفاقا همین مطالب
خلاف واقع باعث جوابگوئی بنده شد) چند مطلب است که ذیلا عرض میکنم :
+ درباره مطلب تربیت بدنی، خودتان آنرا دیدید و خلاصه کردید و حال آنکه
گفته اید روح شما از این مطلب خبر نداشت.
آقای امیرانی چرا اینقدر بی انصافی
میکنید؟
+ ایراد بر وزارت علوم به نقل از هفته نامه اراده آذربایجان ایراد بیجائی نبود و
خودتان که اصرار دارید مطالب انتقادی چاپ شود آن مطلب در حد خود یک
مطلب انتقادی سالم بود.
+ نوشته بودید که جلوی چاپ خبر اختلاف شهردار آبادان و شرکت نفت و
همچنین خبر سرفراز را گرفته اید واقعا که زهی بی انصافی
اگر یادتان باشد خبر اول نقل از روزنامه فرمان و بنفع شرکت نفت بود و من خودم
شخصا آنرا بشما نشان دادم و خبر دوم را هم با آنکه خودتان گفتید که سرفراز
حق آب و گل دارد و مطلبش را چاپ کنید آنرا هم من خودم گفتم برای شما
بیاورند چون در چاپ و عدم چاپ آن شخصا تردید داشتم.
آقای امیرانی تمام این مطالب از سوءظن شدید شما سرچشمه میگیرد و نیز از
اینجا ناشی میشود که شما هیچکس را جز خودتان قبول ندارید ـ قسمت دوم
بزودی قابل علاج نیست ولی در خصوص قسمت اول اگر به بنده اعتماد ندارید
رودربایستی ندارد همین فردا بفرمائید مطمئن باشید بنده دیگر در مجله حاضر
نخواهم شد ولی اینرا بدانید که شما نویسنده خوبی هستید ولی در امور سردبیری
یا اطلاع ندارید و یا دقت و حوصله اش را و دوستانه عرض میکنم بنده هم نباشم
بالاخره بایستی به یکنفر اعتماد کنید و نگذارید مجله خواندنیها از دست برود که
واقعا حیف است.
آقای امیرانی فرض را بر این قرار میدهم که در این مدت یکی دو اشتباه کوچک
شده است ولی اگر خودتان هم شخصا این کار را انجام میدادید یقینا اشتباهات
بزرگتری مرتکب میشدید.
نامه مورخ 1 /11 /48 آقای شعبانی که عینا بخودشان باید مسترد گردد
منبع:
کتاب
مطبوعات عصر پهلوی - مجله خواندنیها به روایت اسناد ساواک صفحه 229