صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مهدی جان نامه ی مهرآمیزت را چندی پیش دریافت کردم

مهدی جان نامه ی مهرآمیزت را چندی پیش دریافت کردم


متن سند:

۲۱ اسفند ۴۷ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۴۸
فرانکفورت ۱۱ ماه مه ۱۹۶۹

مهدی جان نامه ی مهرآمیزت را چندی پیش دریافت کردم و از قرائت آن لذت بردم و چند لحظه‌ای خود را در جوار تو و مهربانیهایت یافتم. مدت یک هفته است که به رختخواب میخکوب شده‌ام و تا دیروز تا در به حرکت و حتی نزدیکی به مرز مِوال را نداشتم.‌امروز نفسام درآمده و باز هم لنکان النکان به راه افتاده‌ام. علت کوفتگی بیش از حد بدنی و گرفتگی ستون فقرات بود. و این باری است که باید تا لب گور با خود حمل کنم. تو پسر خوب و دوست داشتنی هم که به من در برداشتن این بار و بارهای دیگر کمک نمی‌کنی!
پس از رسیدن نامه‌ات چند روزی در رختخواب میخکوب شدم و با تقی بیچاره بنای داد و بیداد گذاردم. نتیجه این که دیروز در حضور رفیق اسد و سیا که برای دیدار من به اینجا‌آمده بودن، قدری درباره وضع اطریش و انتقادات تو صحبت کردیم و من از سیا خواستم که به تماسهای خودسرانه‌اش خاتمه دهد و رفیقانه به کمک تو بشتابد تا به قول خودت دیگ مان زودتر جوش بیاید.
چون خودم نمی‌توانم در این فاصله به آنجا بیایم از رفیق اسد خواستم به اتفاق سیا در فاصله ۱۷ تا ۲۲ این ماه سری به تو بزنند و مطالبی را با تو در میان بگذارند. اگر حالم بهتر شد سعی می‌کنم بیستم این ماه خودم را به مونیخ برسانم و شاید بتوانم در آنجا همدیگر را ببینم.
درباره اسناد اصلی - مانند جمع بندی کار ۵ ساله، قطعنامه سیاسی - و طرح خط مشی پیشنهادی و اساسنامه... گرفت و زهر مارها هنوز مشغولیم و بزودی برای نظر عالی خدمتتان می‌فرستم. نامه‌ای هم چندی پیش تهیه کردیم که نسخه‌اش را وقت ملاقات بھت خواهم داد چون فعلاً پیش‌ام نیست.
میخواستم بنویسم عجب است که کار اطریش هنوز سروسامان نگرفته است، در حالی که کار سایر مناطق و کشورها تمام است - دیدم جای تعجب ندارد و این شرایط سنتی آن سامان است. دادش مهدی بنویس به بینم بالاخره تکلیف مابقی با وضع اطریش بنظر تو چطور باید باشد. و اگر نشست و برخاستی بخواهد انجام گیرد شماره این میانه چه نقشی دارید. در این باب قدری برایم بنویس و اگر من وقت کردم و پاهایم... کرد خودم را به تلفن می‌رسانم و روزی با تو صحبت خواهم کرد. فعلاً سروته این یادداشت را به همین جا درز می‌گیرم چون درد لامذهب‌امانم نمی‌دهد و نمی‌توانم بیشتر بنویسم ببخشم به بزرگی خودت از ایران نامه‌های جالبی رسیده که سر فرصت به حضورت تقدیم میدارم. حال میرزا تقی هم بد نیست و دو سه روزی با او سر و کله زدم و تو می‌توانی مطمئن باشی که من به حکم وظیفه رفیقانه‌ام لحظه‌ای او را از زیر چشم دور نمیدارم. و سعی می‌کنم به انسانی ارزشمند و... از بدنیها و عاری از نکبتهای خرده بورژه والی تبدیل شود. هر چند که جدال دائمی من و او تعدادی انرژی و اعصاب می‌طلبد ولی این سرمایه گذاری را باید به حکم رفاقت واقعی برای یکدیگر بگذاریم. رویت را از دور می‌بوسم و برایت دلشادی و روز بهی از صمیم دل آرزو می‌کنم.
بعد التحریر راستی بنویس به بینم احمد چه می‌کند؟ گویا او گفته است که ما باید با او به عنوان رابط محل متوسل بگیریم؟! به امید دیدار رفیقت رامین
از اینسورگ به....

منبع:

کتاب چپ در ایران به روایت اسناد ساواک / کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا صفحه 300

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.