صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

ادامه گزارش اول

ادامه گزارش اول


متن سند:

ادامه گزارش اول
از سام
روز سه‌شنبه ژانویه بیروت.
در ساعت 2 /1 ۱۰ بامداد روز سه‌شنبه ۸ ژانویه سال جاری همراه میترا همدم به مؤسسه مهنیه واقع در سور ـ شهری است در ۸۰ کیلومتری جنوب لبنان ـ در بدو ورود توسط شخصی به نام استاد ضابط به دفتر کار آقای دکتر مصطفی راهنمایی شدیم استقبال گرمی از ما شد تا حدودی بیماری کمردرد و درد ستون فقرات دکتر را اذیت می‌کرد ولی در هر حال در حدود ۶ ساعت تمام با ما به مذاکره و گفتگو و صرف ناهار پرداخت.
از دفتر دکتر مصطفی به اطاق محل اقامت وی رفتیم گفتگو بیشتر در مورد ورزش و یا روش کار مؤسسه بود. در این اطاق که محل کار شخصی دکتر می‌باشد پس از نیم ساعت که از مذاکراتمان می‌گذشت شخصی معمم را برای دومین بار ملاقات کردم این شخص رئیس دبستان اسلامی سور بود که وابسته به مؤسسه است نام این شخص شیخ محمد فرهات است که اصالتاً لبنانی ولی وارد به زبان فارسی در ضمن صحبت‌هایمان با این شخص معلوم گشت که وی مدت ۳ ماه در ایران در کمپ دانشجویان دانشگاه تهران اقامت داشته و به قول خودش در جهت تکمیل مطالعات خود عازم ایران گشته بود که بعد به قول دکتر مصطفی زور و ستم و ناراحتی او را از ایران فراری داده است این شخص برادر دیگری به نام محمود فرهات دارد که مدت ۸ سال در ایران اقامت داشته و مسلط به زبان فارسی است و هم چنین برادر دیگری به نام زید فرهات دارد که اکنون در مدرسه طلاب قم در ایران مشغول تحصیل است که حتی برای دکتر مصطفی هم نا آشنا بود. در ضمن صرف ناهار با حضور جعفر آقا ایرانی استاد قالیبافی برخورد کردیم و پس از رفتن وی دکتر از وضع زندگی خود به شرح زیر برایمان توضیح داد
دکتر دارای همسری آمریکایی اهل کالیفرنیا و دارای ۳ فرزند ۸ و ۹ و ۱۰ ساله است و یک فرزند ۳ ساله دیگر نیز داشت که در استخر غرق شده است. دکتر از دانشجویان ممتاز فارغ‌التحصیل دانشکده فنی دانشگاه تهران بود که شاگرد مهندس مهدی بازرگان و دوست صمیمی وی است که در دوران دانشجویی نمره ۲۲ از وی در درس می‌گیرد.
جزو دومین گروه دانشجویان اعزام به خارج است در آمریکا ضمن تحصیل چاپخانه‌ای درست می‌کنند که نام آنجا میترا است که هنوز هم در کالیفرنیا موجود است بعد در ضمن تحصیل یک سلسله سخنرانی‌ها و مقالات باعث می‌شود که نام وی جزو لیست سیاه در ایران دربیاید از این نظر است که وی چنانچه می‌گفت اگر به ایران برود زندانی خواهد شد و حتی سفیر وقت در آمریکا به وی گوشزد کرده بود که مبادا به ایران برگردد که دستگیر و زندانی خواهد شد.
جنگ اعراب و اسرائیل تأثیر عجیبی در روحیه دکتر و همسرش گذارده بود از این نظر درست از نظر روح زندگی با آمریکا به مخالفت بر می‌خیزد و ضمن تماسی که آقای موسی صدر با وی می‌گیرد از وی دعوت می‌نماید که به لبنان بیاید و در محل شیع‌نشین آن به فعالیت‌های خیرخواهانه خود ادامه دهد.
دکتر همراه همسر و فرزندانش به لبنان می‌آیند و خود سرپرست مؤسسه و همسرش مسؤول بهداشت کودکان در سور می‌شود ولی وضع بد مالی مانع از تحصیل فرزندان وی در کالج آمریکایی بیروت می‌گردد و گذشته از آن وضع ناسازگار اجتماعی باعث می‌گردد که همسر آمریکایی وی از وی می‌خواهد که به آمریکا برگردند ولی ایشان قبول نمی‌کنند و به ناچار همسر و فرزندان وی عازم آمریکا می‌گردند.
چند بار دکتر به هوای فرزندان خود تصمیم به بازگشت به آمریکا می‎کند ولی آقای صدر او را منصرف می‌کنند ولی هم‌اکنون دکتر از نظر روحی در وضع خوبی نیست.
علت مخالفت اصلی با ایران کمک ایران به اسرائیل از نظر مالی نفت و غیره است که زیاد در این مورد بحث نگردید.
در مورد بازگشت به ایران فقط ترس از زندان و ناراحتی‌های دیگر است که مانع از بازگشت وی می‌گردد.
در ضمن بازدید از اطاق کار وی یک برگ اعلامیه جدید کشف و برداشته شد که ضمیمه گزارش می‌گردد.
در هنگام بازگشت یک جلد کتاب مدافعات مهندس مهدی بازرگان جهت مطالعه به اینجانب داده شده که تقدیم می‌گردد. ولی بازگشت آن ضروری است چون پس از آن ۸ جلد کتاب خاطرات و سخنرانی‌ها و مکاتبات دکتر مصدق که در اروپا چاپ و پخش گردیده به اینجانب جهت مطالعه داده خواهد شد. در ضمن یک شماره تلفن مربوط به یکی از دوستان آقای دکتر مصطفی به شماره ۷۴۰۳۳۲ یادداشت گردید که تقدیم می‌شود.
دکتر فقط ماهی دوبار جهت خرید وسایل لازم به بیرون می‌آید که مدت زمان بسیار کوتاهی در بیروت می‌ماند و بقیه اوقات خود را فقط در مؤسسه می‌گذراند.
ساعات خواب شبانه وی ۱۲-۱ شب و وقت ناهار نامعلوم است روز جمعه ۱۷ ژانویه ـ جمعه شب ـ شنبه ۱۸ ژانویه روز جمعه پس از ورود به مؤسسه آقای دکتر مصطفی در سور بود. از این نظر مدت ۲ ساعت در انتظار ایشان بودم.
منشی ایشان به نام آقای خیاط و آقای ابومصطفی می‌گفتند که در ساعت ۴ بعدازظهر آقای صدر به اتفاق آقای دکتر مصطفی و نمایندگانی از قاره آفریقا در مؤسسه جلسه خواهند داشت. در هر حال در ساعت ۵ بعداز ظهر این جلسه تشکیل شد که خوشبختانه بنده نیز به درخواست آقای دکتر مصطفی در این جلسه حضور داشتم.
جلسه به زبان انگلیسی بود و افرادی که در این جلسه شرکت داشتند چند نفر از سرمایه‌داران لبنانی مقیم آفریقا بودند به نام‌های خلیل عقیل ـ ابراهیم عقیل ـ و مهندس اسماعیل که در ضمن ایشان مهندس مسؤول ساختمان‌های مؤسسه می‌باشند پروفسور وانگینه که اصلاً آلمانی هلندی است و مدت‌ها در ویتنام و کره در سازمان صلیب سرخ جهانی بوده و اکنون مستشار در آفریقا می‌باشد.
اشخاص دیگری که در این جلسه حضور داشتند آقای حاج آقا گارسیجی صاحب‌الزمانی (وضعش مشخص شود) که از تجار ایرانی است و در اصل نماینده و وکیل آیت‌الله خمینی در ایران می‌باشد و دیگر آقای احمد صادقی که فعلاً کارشان در بیروت در قسمت چاپ است و چاپخانه صادق در بیروت متعلق به ایشان می‌باشد که کار چاپ و طبع مؤسسه را به عهده دارد. در هر حال این جلسه بیشتر در مورد مذاکرات مالی و اقتصادی و کمک‌هایی بود که سرمایه‌داران آفریقایی به آقای صدر در توسعه وضع موجود می‌کردند. این جلسه در حدود 5 /2 ساعت طول کشید که پس از آن آقای صدر عازم بیروت شد و بقیه باقی ماندند.
پس از نماز آقای دکتر مصطفی و مهمانان ایشان در مورد قالیبافی و توسعه قالی صحبت می‌کردند چنانچه آقای پروفسور وانگینه حاضر به عقد قراردادی در این مورد گشت. من نیز با آقای حاج رضا گارسیجی در موضوعات مختلفی صحبت کردیم که به قرار زیر است:
ایشان در مورد شغل و تحصیلات من سؤالاتی کرد که چنین جواب داده شد که من در این مؤسسه به کار مشغول هستم و در ضمن از ایران به جهت تحصیل در دانشگاه آمریکایی آمده‌ام و مشکلات مالی و هزینه سنگین لبنان مانع از شروع تحصیل من گشت و بناچار جهت کار عازم آلمان و پس از آن به لبنان بازگشتم که فعلاً در اینجا مشغول کار هستم ـ این سؤال را بنده از ایشان کردم که چنین جواب داده شد ـ گارسیجی = من مدت ۶ ماه و اندی است که از ایران خارج شده‌ام مدتی در عربستان سعودی و بعد سفری به عراق و از آنجا به سوریه نمودم ولی مرکز اصلی اقامت من در لبنان است و در اینجا اقدام به خرید منزل و شراکت در امر طبع و توزیع و نشر نموده‌ام ـ کار اصلی ایشان در تهران طبق گفته خودشان تجارت است ولی در اصل نماینده و وکیل آقای آیت‌الله خمینی می‌باشد که می‌گفت در ایران در این مورد فعالیت می‌کرد و صندوق و حساب‌های آقای آیت‌الله خمینی در اختیار ایشان بود ـ بنا به گفته ایشان مدتی را در زندان قزل‌قلعه و سازمان امنیت تهران گذراندند در نتیجه ایران را جای خود نیافته و از آنجا خارج شده است و اکنون نامه‌ای به پسرش در ایران نوشته است که دیگر به ایران نخواهد آمد و هرچه دارد در ایران بفروش رسانده و ارسال نمایند چنانچه تا ۲ الى 3 روز دیگر در انتظار /5 تومان پول است که برسد تا کار خود را توسعه دهد در هر حال وقتی که ایشان در عراق بودند پسر آقای مشکوری نامی که ساکن قلهک تهران است از ایشان می‌خواهند که وی را به آلمان گسیل دارد چون برادر ایشان و یکی دیگر از فامیل‌هایش در آلمان فعالیت دارد به طوری که بگفته ایشان برادرش با یکی دیگر از فامیل‌هایش بیشتر اصلاً ساکن آلمان شرقی می‌باشد.
در هر حال ایشان پسر آقای مشکوری را مناسب تشخیص نمی‌دهند و جواب رد می‌دهند البته ضمن سخنانش چنین گفت که اکنون آقای ناظمیان نامی در آلمان به کسب وکار وی می‌رسد.
در مورد آلمان از من سؤال کرد به ایشان گفتم که آلمان جای بسیار خوبی است جایی است بسیار آزاد و کار زیاد ولی هیچ دوستی در آلمان نداشتم از این نظر به بیروت بازگشتم که ایشان در جواب گفتند آیا حاضر هستم که به آلمان بروم و در آنجا کار بکنم. البته ایشان گفتند که شریک من در بیروت شخصی به نام آقای احمد صادقی است و دوستی به نام آقای سلیمی دارم که کارهایم را انجام می‌دهد حاضرم تو را با خود به آلمان برده و در آنجا با هم کار کنیم و از آلمان ماشین و غیره به بیروت وارد نمانیم.
در ضمن از من سؤال کرد که در دین مقلد چه کسی هستم گفتم که مقلد آقای آیت‌الله خویی هستم که در جواب گفتند که کودکانی که در این مؤسسه هستند مقلد آقای آیت‌الله خمینی هستند و این افتخاری است. در هر حال در ضمن صحبت با ایشان آدرس مرا خواست که در اختیارش قرار دادم بعد آدرس خودش و شماره تلفن محل سکونت خود را نوشت و در اختیار من قرار داد که عیناً تقدیم می‌گردد و از من خواست که حتماً با ایشان تماس بگیرم که بیشتر صحبت کنیم که این تماس قرار است در دو روز آینده صورت گیرد و محل ملاقات منزل وی می‌باشد. پس از آن مدتی در حدود ۱۵ دقیقه با احمد صادقی که جوانی در حدود ۲۵ ساله است در مورد کار صحبت کردیم و بعد با برادر ۱۸ ساله وی به نام مسعود صادقی که در مؤسسه ساکن می‌باشد آشنا شدیم که پس از آن احمد صادقی به اتفاق برادرش عازم بیروت شد که آدرس وی همان آدرس رضا گارسیجی می‌باشد.
در حین صرف شام دو عدد نامه از بیروت به آقای دکتر مصطفی دادند یکی از سفارت شوروی در بیروت و دیگر از ایران که آدرس آن در ایران صندوق پستی شماره ۳۵۴ بود بعد از صرف شام که در ساعت 2 /1 9 صورت گرفت پروفسور وانگینه در مورد وضع زندگی دکتر مصطفی از وی سؤال نمود که دکتر همان چیزهایی را که در گزارش‌های قبلی قید گردید به پروفسور وانگینه بازگو نمود و در ضمن اتمام صحبت‌هایشان از خدا خواستند که موفق گرداند که در این ضمن دکتر وانگینه در مورد نبودن خدا و اعتقاد نداشتن به وی بحث را به میان کشید که این بحث بین حضار تا ساعت 5 /12 ادامه داشت و پس از آن سؤالی در مورد الهام (inspiration) و در مورد وی از دکتر مصطفی توسط آقای خلیل عقیل شد که دکتر مصطفی در حدود ۳ ساعت این بحث را با حضار می‌نمود.
در ساعت ۵ بامداد پس از برگزاری نماز و صرف صبحانه در غذاخوری دانش‌آموزان به قول خلیل عقیل مدتی را سهیم در بامداد فلسطینی‌های ساکن اطراف مؤسسه نمودیم و از دور شاهد و ناظر بیداری این افراد بودیم که بحثی در حدود ۲ ساعت در این مورد گرفت چنانچه دکتر مصطفی از بیچارگی و بدبختی فلسطینی‌ها در مورد سیاست و اقتصاد و غیره با پروفسور وانگینه سخن گفت ولی پروفسور وانگینه اشاره کرد که این بیچارگی مسأله‌ای است که آنها خود برای خود خواسته‌اند در مورد نظر ایشان در مورد نیکسون و آمریکا از پروفسور وانگینه توسط دکتر مصطفی خواسته شد به طوری که این پروفسور نیکسون را گانگستر و آمریکایی‌ها را مردمی خونخوار جلوه داد و چنانچه می‌گفت که چگونه در ویتنام و کره شاهد سوختن شهرها و مردم توسط بمب‌های فسفردار بود و چگونه این بمب‌ها در عرض چندین لحظه انسان را کوچکتر از اندازه خود می‎کند ولی در هر حال می‌گفت که موافق با آراء و عقاید مردم فلسطین نیست ولی با مبارزه آنها فقط به عنوان اینکه برای سازندگی اجتماعی پر انرژی و برای ساختن و عبرت دیگران و ملیت‌های دیگر لازم است موافق بود. این بحث در دفتر کار دکتر مصطفی صورت گرفت.
در ضمن بحث بسته‌ای به دکتر مصطفی رسید که حاوی دفترچه‌ای کوچک از اعلامیه آیت‌الله خمینی بود که یکی از آن اعلامیه‌ها عیناً تسلیم می‌گردد. در ساعت 2 /1 8 بامداد پس از بازدید از ساختمان‌های مؤسسه همگی عازم صور شدیم من به اتفاق حاج رضا گارسیجی عازم بیروت و دکتر مصطفی و پروفسور وانگینه و خلیل عقیل و ابراهیم عازم محلی که برای من آشنا نبود و نشد شدند.
در ضمن راه حاج رضا گارسیجی از زن و فرزندان خود و اینکه پسرش بتازگی عروسی کرده است صحبت می‌کرد و می‌گفت که زنش برای مدتی نزد ایشان بود و تقریباً بتازگی عازم ایران گشته است بعد از آن تقریباً تمام راه را در حال خواب بود که به بیروت وارد شدیم و از من دعوت گرفت که حتماً ایشان را ملاقات نمایم.
در ضمن در موقع برگشتن از مؤسسه دکتر مصطفی ۲ جلد کتاب از ابراهیم گلستان به نام‌های شکار سایه و جوی و دیوار تشنه جهت مطالعه میترا به من داد.
سام
ضمیمه گزارش آدرس رضا گارسیجی به خط خودش و یک دفترچه از اعلامیه خمینی تسلیم می‌گردد.

منبع:

کتاب شهید سرافراز دکتر مصطفی چمران به روایت اسناد ساواک صفحه 166












صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.