تاریخ سند: 25 تیر 1343
موضوع : جلسه منزل سیدجلالالدین تهران
متن سند:
شماره : اداره دوم عملیات 605 /322 تاریخ : 25 /4 /43
موضوع : جلسه منزل سیدجلالالدین تهران
قبل از ظهر روز جمعه 19 /4 /43 جلسه منزل سناتور سیدجلالالدین تهرانى1 با حضور عدهاى از جمله دکتر مرتضى یزدى2 از رهبران سابق حزب منحله توده ـ شیرازى رئیس فرهنگ چاهبهار ـ دیهیمى رئیس فرهنگ ساوه ـ کاظم سادات افجهاى ـ منصورى عضو پست و تلگراف ـ دکتر احمدى ـ سرمست ـ معینى عضو اداره بازرسى وزارت فرهنگ ـ سعید جهانشاهى فرماندار سابق نیشابور ـ شیخ اسداللّه سرکشیک ـ بشیرى تشکیل گردید.
در این جلسه کاظم افجهاى که در انتصابات اخیر فرهنگ به سمت مشاور مالى و ناظر بر مخارج درآمد فرهنگ از صدى پنج عوارض شهردارى منصوب شده است ضمن سخنان خود اظهار داشت که انتصابات اخیر در فرهنگ خوب بوده ولى چند انتصاب از جمله انتصاب دکتر منتظرى به مدیرکلى فرهنگ استان-تهران انعکاس خوبى در بین فرهنگیان نداشت و اضافه نمود که علت نارضایتى برخى از فرهنگیان از انتصابات جدید مربوط به دودستگى و اختلافاتى است که بین فرهنگیان وابسته به حزب ایران نوین بروز کرده و هر دسته سعى دارند اعضاء وابسته به خود را مصدر کار نمایند. آنگاه سیدجلالالدین تهرانى اظهار داشت-دکتر جهانشاهى وزیر فرهنگ شخص خوب و لایقى است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ سید جلالالدین طباطبائى تهرانى به سال 1272 ش متولد شد. در تهران به تحصیل علوم قدیمى پرداخت و سپس در آستان قدس رضوى منصب-منجمباشى یافت. پس از بازگشت به تهران پس از توقیف مدرس در 1307 ش او نیز بازداشت شد. در 1313 براى مطالعات علمى درباره نجوم-راهى اروپا شد و پس از بازگشت در 1325 ش به ایران وارد کارهاى دولتى و مناصب سیاسى شد. وزیر مشاور و معاون پارلمانى کابینه قوام شد. وزیر مشاور و پست و تلگراف در کابینه ساعد (1328 ش) و کابینه رجبعلى منصور بود و در شهریور 1330 ش استاندار خراسان و تولیت آستان قدس را به دست آورد. از 1332 تا 1336 ش وزیر مختار و سپس سفیرکبیر ایران در بلژیک شد. و در دوره دوم و سوم مجلس سنا به نمایندگىانتصابى تبریز رسید. در 24 دى 1357 ش به عضویت شوراى سلطنت تعیین شد که براى مذاکره با امام خمینى (ره) راهى پاریس شد. در 2 بهمن 1357 از ریاست شوراى سلطنت استعفا داد و شوراى مذکور را غیرقانونى خواند. در آپارتمانى در ورساى نزدیک پاریس تا زمان مرگ در 1363 ش اقامت گزید. (گنجینه اسناد شماره 19 و 20، 1374 ش، ص 94 و 93)
2ـ دکتر مرتضى یزدى در یک خانواده روحانى به دنیا آمد و پس از اتمام تحصیلات دارالفنون براى تحصیل پزشکى به آلمان رفت. پس از
در این موقع دکتر احمدى خطاب به سید جلالالدین تهرانى اظهار داشت که دارائى من را گرفتهاند و به یک عده گردنکلفت دادهاند (گویا دکتر احمدى مالک است و املاکش شامل مرحله دوم اصلاحاتى ارضى شده است) و سپس صحبت از وضع املاک موقوفه شد و سید جلالالدین تهرانى گفت کمیسیون 36 نفرى1 که از طرف مجلس سنا و شوراى ملى مأمور تعیین وضع موقوفات شده در کار خود دچار تردید گردیده است و افزود من از اول با تقسیم موقوفات به صورتى که در قانون اصلاحات ارضى پیشبینى شده مخالف بودم و به همین دلیل به دولت رأى ممتنع دادم و به وزیر کشاورزى هم گفتم اگر دولت در مورد موقوفات-تجدید نظر ننماید در آینده به دولت رأى مخالف خواهم داد. سپس درباره تغییر استاندار آذربایجان شرقى صحبت شد و عدهاى خطاب به تهرانى گفتند خوب بود شما به استاندارى آذربایجان شرقى منصوب مىشدید. تهرانى پاسخ داد پست استاندارى براى من کوچک است و آن هم که دیدید به خراسان رفتم براى این بود که پست نایبالتولیه استان قدس رضوى هم به من داده شده بود. آنگاه شیرازى رئیس فرهنگ چاهبهار درباره کمبود وسائل زندگى در چاهبهار سخنانى اظهار و در پایان جلسه سعید جهانشاهى ضمن صحبت خصوصى با تهرانى اظهار نمود که مردم تبریز از تعویض دهقان2 استاندار سابق آذربایجان خوشحال هستند و تهرانى در پاسخ گفت در عوض سرتیپ صفارى3
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بازگشت در 1316 ش به همراه گروه 53 نفر شخص لایق و شایستهاى است و سعید جهانشاهى را مطمئن ساخت که به وسیله ابوالحسن ابتهاج به سرتیپ صفارى توصیه خواهد نمود مقدمات انتصاب وى را به فرماندارى تبریز فراهم نماید و جلسه مزبور در ساعت 15 11 خاتمه یافت.
بازداشت و محکوم شد. پس از شهریور 1320 ش در تأسیس حزب توده شرکت جست و به عضویت کمیته مرکزى حزب درآمد. در 1325 ش به عنوان وزیر بهدارى وارد کابینه قوامالسلطنه شد. پس از دومین گنگره حزب توده عضو هیئت اجرایى کمیته مرکزى و متصدى کارهاى خارج از حزب و ارتباط با دولت و مجلس شد. در 1327 ش بازداشت و به 5 سال زندان محکوم شد. او نیز اداره جمعیت هواداران صلح و اداره جمعیت مبارزه با استعمار و مسئولیت امور شعبه اطلاعات را به عهده داشت.
(سیر کمونیزم در ایران 36 ـ 1320، کیهان، 1336 ش، ص 220 ـ 219)
1ـ کمیسیون 36 نفرى به منظور بررسى آئیننامه جدید اصلاحات ارضى کمیسیونى خاص از دو مجلس شوراى ملى و سنا تشکیل شد تا پس از بررسى و دقت مواد آن را تأیید نمایند. اولین جلسه در 24 /4 به ریاست سپهبد امیر احمدى در کاخ سنا تشکیل شد و چندین ماده از آئیننامه با اصلاحات لازم به تصویب رسید. در روزهاى 25 /4 و 29 /4 هم این کمیسیون تشکیل شد و رأى نهایى خود را درباره آئین نامه جدید اصلاحات ارضى اعلام کرد که تعیین وضع موقوفات یکى از مواد آن بود.
(کیهان، شماره 6290، 27 /4 /43 ؛ پست تهران، شماره 3234، 25 /4 /43 ش)
2ـ على دهقان به سال 1328 ق در رضائیه متولد شد. تحصیلاتش را در دانشکده علوم دانشگاه تهران و دانشسراى عالى تهران به پایان رساند و کار خود را در وزارت فرهنگ آغاز کرد.
دبیر و مدیر دبیرستان نظام اصفهان، ریاست دانشسراى مقدماتى تبریز، ریاست فرهنگ آذربایجان غربى (1332 تا 1324 ش)، معاون اداره کل-تعلیمات عالیه وزارت فرهنگ (1327 ش)، ریاست تعلیمات متوسطه وزارت فرهنگ (29 ـ 1328 ش)، مدیر کل فرهنگ و ریاست فرهنگ آذربایجان-شرقى (29 ـ 1328)، استاندار گیلان (1338 ش) و استاندار آذربایجان شرقى (از خرداد 1340 ش تا 1343 ش) از جمله مشاغل وى بود. (چهرههاى آشنا، 1344 ش، ص 225 و 226)
3ـ سرتیپ محمدعلى صفارى در 1280 ش در لاهیجان متولد شد. در مدرسه ایران و آلمان در تهران به تحصیل پرداخت و علوم قدیمه و ادبیات عربى را در منزل فراگرفت. در دانشکده نظام مسکو تحصیل کرد و در بازگشت در مشاغل زیر خدمت کرد : معاون شهردار تهران، فرماندارى نظامى گرگان و شهسوار، مدیرکل انتظامات وزارت کشور، مدیر کل کارگزینى وزارت کشور، رئیس اداره غله و نان در کابینه سهیلى، ریاست شهربانى در کابینه قوامالسلطنه از 1325 تا 1327، رئیس هیئت مدیره شیلات در 1328 ش، استاندار مازندران 1329 ش، عضو هیئت مدیره بانک بازرگانى و سپس شهردار تهران از آذر 1332 تا اردیبهشت 1333 ش و مجددا از خرداد تا دى 1346 ش، استاندار خوزستان در 1342 ش، سناتور از رشت دورههاى 5 و 6 مجلس سنا، رئیس فراکسیون پارلمانى حزب ایران نوین در مجلس سنا، استاندار آذربایجان شرقى، 1343 ش، نماینده دورههاى 18 و 19 و 20 لاهیجان در مجلس شوراى ملى.
وى پس از پیروزى انقلاب اسلامى بازداشت شد. (کیهان، شماره 7524، 3 شهریور 1347)
منبع:
کتاب
حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک - جلد 1 صفحه 422