صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

گزارش1

تاریخ سند: 15 مرداد 1342


گزارش1


متن سند:

1 .
محترماً درساعت 50 /10 دقیقه شب 14 /5 /42 آقایان خمینی،2 آقا مصطفی،3 آقای بروجردی،4 آقای اشراقی،آقای اعرابی،5 آقای لواسانی6 وارد منزل آقای روغنی7 گردیدند و پس از چند دقیقه صحبت استراحت نمودند.
2 .
در ساعت 9 بعداز ظهر آقای صبوری به آقای روغنی تلفن کردند وگفتند سازمانی ها می خواستند ذهن آقا را خراب کرده که به منزل شما نیایند، ولی آقا فرمودند من به آقای روغنی ارادت دارم و به منزلشان خواهم رفت.
3 .
درساعت 40 /7 صبح روز 15 /5 /42 آقای افتخاریان تلفن کردند و گفتند ما حربه ای جز دعا نداریم.
امیدواریم که آقا همیشه موفق باشند.
4 .
آقای دکتر واعظی ساعت 8 صبح تلفن کرد و تقاضا داشت به عنوان اینکه از آقا بایستی معاینه نماید داخل منزل شود، ولی آقا موافقت نفرمودند وگفته چند روزی صبر کنید ان‌شاء‌الله درست خواهد شد.
5 .
در ساعت 20 /8 آقای اعتماد تلفن کردند وگفتند من توصیه می کنم غذای آقا را خودتان درست کنید چون ممکن است غذا را آلوده کنند وشماره تلفن خودش را هم داد: 51893 [6 .
]در ساعت 9 صبح شخصی تلفن کرد وگفت یک نفر آمده در بازار با دوچرخه وگفته است که ملاقات آقای خمینی آزاد است و در جوابشان آقا مصطفی گفته خیر فعلاً ملاقات آزاد نیست.
رضا جهانگیری 15 /5 /42ساعت 20 /9 دقیقه

توضیحات سند:

1.
آغاز نهضت امام خمینی (ره) در سال 1341 ش که در جریان مخالفت با لایحه انجمن های ایالتی وولایتی بود،بخش وسیعی از دستگاههای امنیتی و نظامی وانتظامی رژیم شاهنشاهی پهلوی را به خود مشغول کرد.
از این زمان بود که بسیاری از یاران امام(ره)، تحت کنترل ومراقبت قرار گرفتند.
در این میان، اعضای خانواده امام ( اعم از نسبی و سببی ) نیز در محور این مراقبت ها واقع شدند.
این سند که به عنوان اولین برگ این کتاب است، اولین سندی است که نام آیت‌الله اشراقی در آن قید شده و به چاپ رسیده است و نشانگر اولین حساسیت های مامورین امنیتی نسبت به ایشان، می باشد.
2.
آیت الله العظمی حاج آقاروح اللّه موسوی خمینی - فرزند سید مصطفی موسوی در 20 جمادی الثانی 1320ق اول مهر 1281 شمسی در شهرستان خمین چشم به جهان گشود.
پس از تحصیل مقدماتی، در سال 1339ق به حوزه علمیه اراک، که تحت زعامت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی(ره) قرار داشت، رفت و یک سال بعد که آیت الله حائری حوزه علمیه اراک را به قم انتقال داد، ایشان هم به قم آمد.
در سال 1345ق سطح را به پایان رسانید و در محضر آیت الله حائری به درجه اجتهاد رسید.
تدریس علوم «منقول» و خارج فقه و اصول را در سال 1364ق همزمان با ورود آیت الله بروجردی به قم آغاز کرد که البته پیش از شروع به تدریس درس خارج، سالیان دراز به تدریس «سطح» اشتغال داشت.
امام خمینی در اردیبهشت 1323ش، اولین بیانیه‌ی سیاسی خود را مبنی بر قیام عمومی علمای اسلام وجامعه اسلامی، آشکارا اعلام داشت و به رغم آنکه پاسخ مناسبی دریافت نکرد، امیدوار و مقاوم به مبارزات خود ادامه داد.
در فروردین سال 1340ش آیت اللّه بروجردی رحلت کرد.
رژیم شاهنشاهی که فکر می کرد حوزه‌ی علمیه‌ی قم، با رحلت آیت الله بروجردی، بدون زعیم است، در 16 مهر ماه سال 1341ش لایحه انجمنهای ایالتی ولایتی را توسط کابینه امیر اسداللّه علم مطرح و به تصویب رساند.
در این موقع امام به همراه علمای بزرگ قم و تهران دست به اعتراضات همه جانبه زدند که در این میان، لحن تلگرافهای امام به شاه و نخست وزیر، تند و هشدار دهنده بود و در پی آن شاه که می خواست اصول شش‌گانه اصلاحات خویش را که به دستور امریکاهایی قصد اجرای آن را داشت، به رفراندوم بگذارد، با بیانیه‌ی کوبنده - بهمن 1341 - امام مواجه شد.
در ادامه‌ی این مبارزات، با پیشنهاد امام خمینی، عید نوروز سال 1342 در اعتراض به اقدامات رژیم تحریم شد و متعاقب آن، شاه که در صدد سرکوب بود، در فروردین 1342 که مصادف با شهادت امام جعفر صادق (علیه السلام) بود، فاجعه‌ی خونین فیضیه و شبیه به آن را در طالبیه تبریز به وجود آورد.
به دنبال این فاجعه بود که امام اعلامیه معروف خود را در 13 فروردین 1342،تحت عنوان «شاه دوستی یعنی غارتگری» منتشر ساخت.
این مبارزات که برای رژیم گران تمام می شد باعث دستگیری امام در سحرگاه 15 خرداد 42 و فاجعه خونین 15 خرداد گردید؛ اما با فشار علماء و مردم، دستگیری و حبس حضرت امام(ره)، در 11 مرداد ماه همان سال به پایان رسید.
ولی این ظاهر قضیه بود؛ چون امام پس از آن به منزلی در داودیه منتقل شد که این حصر خانگی تا 16 فروردین سال بعد ادامه داشت و نهایتاً در این روز امام به قم منتقل شد.
روشن بود که مبارزه به این جا ختم نمی شد.
با افشاگریهای امام، علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ایران در سال 43 - آبان 1343 - مجدداً در آستانه قیام قرارگرفت که در پی آن، در سحرگاه 13 آبان 43، امام(ره) دوباره دستگیر و از آنجا به تهران و سپس از طریق هوایی به آنکارا تبعید شد.
این تبعید، یازده ماه به درازا کشیده شد و پس از آن، امام در 13 مهر 44 به تبعیدگاه دوم فرستاده شد؛ یعنی از ترکیه به عراق اعزام گردید که این تبعید مدت 13 سال به طول انجامید.
حضرت امام، در این مدت طولانی، دست از مبارزه برنداشت و با صحبت ها و سخنرانی ها و بیانیه ها، ضمن آگاهی بخشی و راهنمایی مردم در مسیر مبارزه، همواره رژیم شاهنشاهی را مورد حمله قرار می داد؛ که این تلاش ها در سال 1356ش به ثمر نشست و انقلاب اسلامی در سراسر ایران آغاز شد.
اخراج امام از عراق، یکی از اقداماتی بود که سیاست های استعماری برای مقابله با انقلاب اسلامی مردم ایران طراحی کردند و از این رو، پس از آنکه دولت کویت اجازه‌ی ورود به ایشان را نداد، ایشان در 14 مهر 57 از بغداد به پاریس عزیمت نمود و در نوفل لوشاتو ساکن شد و از آنجا به هدایت و رهبری انقلاب اسلامی پرداخت.
شرایط حاکم بر فضای سیاسی اجتماعی ایران در ماه های پایانی سال 1357 ش، رژیم شاه را مجبور کرد تا با بازگشت امام(ره) به ایران موافقت نماید.
علی رغم بسته شدن فرودگاه ها برای مدتی محدود، در نهایت این اقدام عملی شد و حضرت امام در تاریخ 12 بهمن 1357 در میان استقبالی تاریخی به ایران بازگشت و در عصر همان روز در بهشت زهرا (س) تهران با مردم ایران سخن گفت و مانند گذشته،دولت وقت را غیر قانونی اعلام کرد؛ که این دولت نیز پس از 10 روز متلاشی شد و انقلاب اسلامی ایران در روز 22 بهمن سال 1357 به پیروزی رسید.
امام پس ازپیروزی انقلاب در تاریخ 10 اسفند 57 از تهران به قم رفت وتا زمان ابتلاء به بیماری قلبی - 2 بهمن 1358 ـ در این شهر بود، تا اینکه مجدداً برای مداوا به تهران بازگشت و پس از 39 روزی که در بیمارستان قلب تهران بستری بود، به طور موقت در منزلی در منطقه دربند تهران ساکن شد و پس از آن، در تاریخ 27اردیبهشت 1359 بنا به تمایل خود، به منزلی در محله جماران نقل مکان کرد و تا زمان رحلت – 14 خرداد 1368 - در همین منزل ماند.
دهها کتاب و اثر گرانبها از امام خمینی در مباحث اخلاقی، عرفانی، فقهی، اصولی، فلسفی، سیاسی و اجتماعی بر جای مانده که بسیاری از آنها تاکنون منتشر شده است.
3.
آیت الله شهید سید مصطفی خمینی فرزند گرانقدر امام خمینی (ره) در آذرماه 1309 شمسی (12 رجب 1349 هجری قمری) در شهر قم دیده به جهان گشود.
در محیطی آکنده از معنویت رشد کرد و در سن 15 سالگی در حوزه علمیّه قم به تحصیل علوم دینی پرداخت.
دوره سطح را در محضر اساتیدی چون حائری، صدوقی، سلطانی و محمدجواد اصفهانی گذراند و در سن 21 سالگی مشغول فراگیری دروس خارج شد و از محضر حضرات آیات بروجردی، امام خمینی و محقق داماد استفاده های علمی بسیاری نمود.
فلسفه و کلام را نزد فیلسوفان نامداری چون علامه طباطبایی و آیت الله سید ابوالحسن قزوینی آموخت و در علم رجال و تاریخ نیز اطلاعات فراوانی کسب کرد.
وی در حدود 27 سالگی به درجه اجتهاد رسید.
از آغاز مبارزه حضرت امام تا زمان تبعید ایشان به ترکیه، پشت سرِ امام گام بر‌می داشت.
همزمان با دستگیری و تبعید امام خمینی به ترکیه در 13 آبان 1343، منزل حاج آقا مصطفی نیز مورد تعرض مأموران رژیم قرار گرفت و خود توسط مأموران شهربانی قم دستگیر و روانه زندان قزل قلعه شد.
عوامل رژیم قصد داشتند او را با میل خود از ایران برانند تا یاد و خاطره امام به دست فراموشی سپرده شود؛ بنابراین وی را پس از 57 روز از زندان آزاد کردند و موافقتش را جهت خروج از ایران جلب نمودند.
اما او پس از مشورت با استادان و فضلای حوزه‌ی علمیه از مسافرت به ترکیه منصرف شد.
به همین دلیل سرهنگ بدیعی، رئیس ساواک قم مجدداً او را دستگیر و به تهران اعزام کرد و از آنجا به ترکیه تبعید گردید.
ایشان نیز در سال 1344 به همراه امام عازم نجف اشرف شد و مدت 13 سال در حوزه‌ی علمیه‌ی نجف به تدریس و تألیف و تربیت طلّاب اشتغال یافت و دست به تألیفات زیادی از جمله القواعد الحکمۀ، القواعد الاصولیۀ، اصول مختصر و مفصل، شرح زندگانی معصومین (علیهم السلام) و تفسیر قرآن به سبک جدید زد که برخی از آنها ناتمام مانده است.
وی دستِ راست امام محسوب می شد و یک چهره انقلابی بود که با روحانیون، روشنفکران و دانشجویان مسلمان داخل و خارج کشور ارتباط داشت؛ از این رو ساواک بر آن شد تا با به شهادت رساندن او، یک مخالف جدی را از سر راه رژیم بردارد و بدین ترتیب در اول آبان 1356 به طرز مرموزی وی را در نجف اشرف به شهادت رساند.
پیکر پاک او را به کربلا بردند و پس از غسل در آب فرات و طواف در حرمهای مطهر حضرت امام حسین و حضرت ابوالفضل (علیهماالسلام)، به نجف بازگردانده و در ایوان طلای حضرت امیر (علیه السلام) به خاک سپردند.
پس از شهادت ایشان، جمعی از طلّاب با چشمانی اشکبار جهت عرض تسلیت خدمت حضرت امام رسیدند و ایشان به رغم مصیبت زدگی، در کمال صبر و آرامش فرمودند : «امانتی بود که خدا به ما داد و از ما گرفت، گریه ندارد! ذلک فضل اللّه یؤتیه من یشاء».
شهید آیت الله سید مصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک .
مرکز بررسی اسناد تاریخی 4.
محمود بروجردی فرزند محمد حسین در سال 1312ش در قم متولد شد.
پس از اخذ دیپلم علمی، از سال 1331 در دبیرستان سنائی و حکیم نظامی قم به تدریس پرداخت و پس از آن، به دانشکده الهیات راه یافت و موفق به اخذ دکتری در رشته فرهنگ و تمدّن اسلامی گردید.
وی داماد حضرت امام و همسر خانم دکتر زهرا مصطفوی است.
دکتر بروجردی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سمت های معاونت وزارت ارشاد، معاونت وزارت امور خارجه، مشاور وزیر خارجه و سرپرستی مؤسسه مطالعات فرهنگی مشغول خدمت بوده است.
وی در اسفند 1381 دار فانی را وداع گفت و در جوار مرقد امام خمینی‌(ره )به خاک سپرده شد.
اسناد ساواک، پرونده انفرادی 5.
محمد حسن اعرابی فرد فرزند محمد جواد در سال 1303ش در قم متولد شد.
وی داماد حضرت امام خمینی(ره) و همسر خانم فریده مصطفوی می باشد.
در بیوگرافی تنظیم شده از سوی ساواک، شغل ایشان فرش فروش عنوان گردیده است.
نامبرده در مواقع مختلف اقدام به جمع آوری پول و تهیه اجناس جهت توزیع در بین مستمندان می نمود که برخی گزارشات ساواک نیز مؤید این مطلب می باشد.
آقای حاج محمدحسن اعرابی که در دوران نهضت امام خمینی(ره)، در مبارزات شرکت و وکالت ایشان را به عهده داشت، در سی و یکم خردادماه سال 1389ش از دنیا رفت و در امامزاده جعفر(ع) شهر قم مدفون شد.
6.
آیت الله سیدمحمدصادق لواسانی فرزند ابوالقاسم در سال 1285 ش در نجف اشرف به دنیا آمد.
مقدمات علوم حوزوی را در همین شهر طی کرد و بعدها به ایران آمد و در اراک مستقر شد.
ایشان با هجرت آیتالله العظمی حائری یزدی از اراک به قم، عازم این شهر شد.
آیتالله لواسانی در مدرسه دارالشفاء قم با حضرت امام خمینی (ره) آشنا شد و این دوستی تا پایان عمر این بزرگوار ادامه داشت.
آیتالله لواسانی در طول 25 سال تحصیل و تدریس، اداره مدارسی چون فیضیه و دارالشفاء را به عهده داشت.
ایشان پس از عزیمت به تهران، نماینده و وکیل تام‌الاختیار امام بودند.
همکاری و پشتیبانی ایشان از حضرت امام (ره) باعث شد که در سال 1351 توسط رژیم شاه بازداشت و مدتی در زندان انفرادی به سر برند و بار دیگر در سال 1353 سه سال به هشتپر طالش تبعید شدند.
آیتالله لواسانی از روحانیون مبارز و زاهد زمانه خود بود که پس از انقلاب اسلامی نیز گمنام در خانه محقر خود زندگی می کرد؛ تا این که در سال 1369 به دیدار معبود خود شتافت.
7.
حجت الاسلام سیدحمید روحانی در این باره نوشته است: « سازمان جاسوسی شاه پس از اندی اسکان امام خمینی و آقایان قمی و محلاتی در آن خانه [خانه ی ساواک] به آنان ابلاغ کرد که اسکان آنان در خانه ی مزبور موقتی است و لازم است هر یک در فکر تهیه‌ی منزل خصوصی برای خود باشند.
به محض انعکاس این خبر و جستجوی بعضی از نزدیکان امام خمینی جهت پیدا کردن منزل، فوراً شخصی به نام آقای روغنی که از تجار محترم بازار است، به حضور ایشان رفتند و آمادگی خود را جهت پذیرائی از ایشان در منزل خویش واقع در قیطریه اعلام داشتند.
این پیشنهاد از طرف امام خمینی با کمال خوشروئی پذیرفته شد و وسایل انتقال ایشان به منزل مزبور در تحت مراقبت دستگاه جاسوسی شاه فراهم گردید.
» بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی.
سیدحمید روحانی.
ج 1 .
چاپ 11 .
ص 588

منبع:

کتاب آیت‌الله شیخ شهاب‌الدین اشراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 1

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.