صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: تجمع عده‌ای از افراد جبهه ملی در باغ آقای اللهیار صالح

تاریخ سند: 24 تیر 1341


موضوع: تجمع عده‌ای از افراد جبهه ملی در باغ آقای اللهیار صالح


متن سند:

شماره: 5411/س ت تاریخ:24 /4 /1341
موضوع: تجمع عده‌ای از افراد جبهه ملی در باغ آقای اللهیار صالح


بر حسب دعوت قبلی که از طرف بازاریان متمایل به جبهه ملی از جمله قاسم لباسچی به عمل آمده بود، روز جمعه 22 /4 /41 عده‌ای در حدود 500 نفر از بازاری‌ها و دانشجویان و سران جبهه ملی در باغ آقای اللهیار صالح واقع در کوچه شیبانی امامزاده قاسم تجریش تجمع نموده و از ساعت 1600 برنامه سخنرانی ناطقین آغاز گردید.
کنترل ورود به داخل باغ خیلی شدید بود و از ورود اشخاص ناشناس وسیله مأمورین انتظامی جبهه که با علامت پارچه قرمز به سینه خود متمایز بودند، جلوگیری به عمل می‌آمد. در داخل باغ نیز عده‌ای به خط زنجیر مراقب دیوارهای حصار باغ بودند که شخص غیرمجاز وارد نشود.
ناطقین به‌ ترتیب عبارت بودند از ارفع‌زاده . مهندس کاظم حسیبی . طفل خردسال ابراهیم کریم‌آبادی و دکتر صدیقی.
بیانات مهرداد ارفع‌زاده رودسری1 بیشتر جنبه انتقادی نسبت به داخل جبهه داشت و ضمن شرحی درباره سی‌ام تیر افزود بیست میلیون جمعیت ایران چشم به ما دوخته‌اند، بنابراین بایستی با تشکیلات صحیح‌تری از بعد از سی‌ام تیر به کار و فعالیت مطلوب‌تری ادامه دهیم.
مهندس حسیبی نیز ضمن شرح مبسوطی از جریان سی‌ام تیر، از دکتر مصدق به عنوان رهبری عالیقدر یاد نمود و اضافه کرد مجلس شورای ملی روز تاریخی سی‌ام تیر را روز پر افتخار و رستاخیز ملی نام نهاده، ولی مخالفین و دستگاه‌های دولتی این روز را با بی‌اعتنایی نگریستند و وقعی به فداکاری و قربانیهای ملت نمی‌گذارند. بایستی با دید باز از رهبران واقعی الهام گرفت و برای نجات مملکت کوشش و فعالیت نمود و در راهی رفت که الجزایری‌ها رفتند.
طفل خردسال کریم‌آبادی اشعاری خواند که مضمون آن این بود. جلادها، ما از شماها هراسی نداریم. هر کاری می‌خواهید بکنید. ما می‌دانیم که زندانهای شماها برای ما باز است؛ ولی بدانید که بیهوده می‌کوشید، چون شام قدرتتان نزدیک است.

آخرین ناطق آقای دکتر غلامحسین صدیقی بود که خلاصه بیانات آن از این قرار بود. همه بازاریان بالخصوص قاسم لباسچی را ستود و گفت این جلسه بعد از تجمع اول بهمن، بزرگترین جلسه اجتماعی ما بود که آقایان وسیله دیدن ما را فراهم کرده‌اند.
به شهدای سی‌ام تیر و اشخاص مؤمنی که بعداً به قتل رسیده‌اند، درود فرستاد و گفت سلام بر زندانیان وابسته به جبهه ملی که در حال حاضر در زندانهای شهربانی و قزل‌قلعه محبوسند و افزود اگر دستگاه حاکمه با چنین عملی خواسته‌اند دوستان با ایمان را از دور ما دور کنند و موجب پراکندگی ما شوند، به تحقیق در اشتباهند، چون با زندانی نمودن ما عقایدمان محکمتر و رسوائی و ضرر آنان زیادتر می‌شود، و اظهار خوشوقتی نمود از اینکه چشمش در این جلسه به جمال سایر دوستان روشن شده است. بعداً خطاب به حاضرین گفت جبهه ملی به همت شما مردان با ایمان پایدار است و ایمان شماها همین بس که با تمام مشکلات و جلوگیری‌ها و زندانی کردن‌ها باز توفیق حاصل می‌کنید که بانی تشکیل چنین جلساتی باشید و چون ما در آینده کارهای خطیری در پیش داریم، توجه به نکاتی برای همه آقایان ضرورت تمام دارد. البته ممکن است گفته‌های من کفنی باشد که برای خودم می‌دوزم. در این محل چون وقت تنگ است و مناسب نیست، نمی‌توان همه گفتنی‌ها را گفت؛ به عقیده من بایستی یک روز دور هم جمع شویم و با استفاده از وقت کافی و فرصت بیشتری راه صحیح برنامه خود را پیدا کنیم تا به مقصد برسیم. اکنون بایستی بدانیم کمال مطلوب ما چیست. مواجه با چه دشواری‌ها و مشکلاتی هستیم. چه طور فکر کنیم در ارزیابی و مشکلات واقع‌‌بین باشیم. بیجا از همکاران خود انتقاد نکنیم. اگر ایمان به عقیده خود نداشته باشیم مجاز به انتقاد نیستیم. خلوص نیت و عقیدت داشته باشیم. بایستی مؤمن بود و بعد سخن گفت. هر کس نمی‌تواند دم به انتقاد زند تا در آن مورد وارد نباشد؛ مثلاً خیاط می‌تواند در امور خیاطی انتقاد کند و همچنین خباز در خبازی. بایستی راه‌بین بود و راه‌بر شد تا توفیق نصیب گردد. بعلاوه انصاف را هم بایستی در کلیه جهات مدنظر قرار داد و خلاصه نمود برای انتقاد و پیشرفت در کار بایستی وارد بود. دانا بود. مؤمن بود و انصاف داشت و نتیجه گرفت که تاریخ نشان داده است اکثر سرمنشأ برهم‌ زدن دستگاه‌های زور و یا تشکیل اجتماعات سیاسی به نفع مردم در خاورمیانه، جمعیتهای سیاسی ایرانی بوده‌اند. سپس خلافت بنی‌امیه را مثال زد که مختار و ابومسلم متزلزل نمودند و خلافت بنی‌عباس را ‌شمشیر ایرانی از جمله یعقوب و خواجه ‌نصیرالدین طوسی منهدم نمود. از طرفی اتحاد بزرگ اسلامی زائیده فکر بزرگ نادرشاه افشار بوده است. استقلال هندوستان، آزادی مصر و ایجاد جامعه الازهر مصر و همچنین شرایط به وجود آمدن مشروطیت ایران از قدرت‌نمائی جمال‌الدین اسدآبادی2 بارور شده است.
نامبرده افزود متأسفانه در حال حاضر بایستی گفت نهضت ما را ناجوانمردانه تلقی نموده و با نامردی با آن رفتار می‌کنند. این روزها به ظاهر می‌خواهند جشن مشروطیت ایران را بگیرند ولی در واقع مجلس عزا و سوگواری بر ملت ایران برپا خواهند نمود. من انتظار و عقیده دارم افراد وابسته به جبهه ملی بایستی همواره دارای سازمان منظم و منضبطی باشند3 تا در کارها توفیق مطلوب حاصل نمایند. صلاح و حربه جمعیت ما به غیر از این چیزی نیست، بنابراین هرچه اصول سازمان ما مبتنی بر اساس نظم و انضباط باشد، ما پایدارتر، کامل‌تر و سرافرازتر خواهیم بود و در نتیجه خواهیم کوشید تا تشکیلات خود را بیش از پیش توسعه دهیم. ایراد نگیرید. کارشکنی نکنید تا موفق شویم. از مرحوم شمشیری به نام یک فرد مؤمن جبهه ملی نام برد و گفت همه ماها بایستی شمشیری باشیم تا موفق شویم.
در خاتمه از سران جبهه ملی تعریف و تمجید نمود گفت بوذرجمهر را در دم واپسین عمر مثال زد که سفارش نموده بود برای موفقیت در مقصد مشترک بایستی همگی متفق و متحد باشند.
در پایان جلسه که ساعت 1845 بود، وسیله بلندگو به حاضرین اخطار شد که در موقع متفرق شدن نظم را رعایت کنید، از دادن شعار و پخش اعلامیه و تراکت خودداری نمائید.
نظریه به نظر می‌رسد منظور از تشکیل این جلسه، رفع کدورت و پراکندگی که ظاهراً در بین سران جبهه اخیراً به وجود آمده بود و از گفته دکتر صدیقی کاملاً پیدا بود که مشارالیه از همکاران خود دِل‌خوشی نداشته و گفت من به هیچ وجه قرار نبود در این جلسه شرکت کنم، ولی در اثر اصرار و ابرام آقای قاسم لباسچی شرکت کردم و باز قرار نبود صحبتی کنم، ولی چون وضع محل را مناسب برای تذکر بعضی مطالب دیدم، لازم دانسته مطالبی را به عرض برسانم.

توضیحات سند:

1. مهرداد ارفع‌‌زاده رودسرى، فرزند میرعلى‌اکبر در سال 1317ش، در رودسر به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا لیسانس حقوق ادامه داد و در شهرستان رودسر دفتر وکالت باز کرد. در سال 1341 به عضویت شوراى مرکزى جبهه ملى انتخاب شد و یکى از امضاء‌کنندگان اعتراضیه به دادستان وقت نسبت به بازداشت عده‌اى از اساتید و دانشجویان جبهه ملى بود. طى سالهاى 1339 تا 1342 چندین بار توسط ساواک دستگیر و هر بار با قرار التزام آزاد شد. اسناد ساواک . پرونده‌ انفرادى
2. سیدجمال‌الدین اسدآبادى فرزند سید صفدر، روحانى و فیلسوف مبارز، سیاستمدار انقلابى و منادى وحدت مسلمین جهان، در آبان ماه 1217 ش (شعبان 1254 ق) در اسدآباد همدان دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایى را نزد پدرش آموخت و سپس از محضر بزرگانى همچون علاّمه سیدصادق سنگلجى، شیخ اعظم انصارى بهره برد. پس از پایان تحصیلات در همدان، به کشورهاى مختلف اسلامى سفر کرد و بر علوم اسلامى، تاریخ و ادبیات عرب تسلط کامل یافت. او همچنین زبان‌هاى عربى، انگلیسى، ترکى و فرانسه را خوب مى‌دانست. به مرور زمان، با دیدن وضع مسلمانان، آرزوى تشکیل یک حکومت اسلامى مقتدر در اندیشه‌ی او پدیدار گشت و در هر جا که قدم مى‌گذاشت، انقلاب فکرى پدید مى‌آورد. در سال 1287 ق فعالیت‌هاى سیاسى او در مصر، به قیام ارتش علیه «اسماعیل پاشا» منجر شد. سپس از مصر تبعید گردید و به هند رفت و اولین رساله خود را در ردّ طبیعیون منتشر کرد. پس از آن به پاریس رفت و مبارزه را در آنجا ادامه داد و با همکارى شیخ محمد عبده، روزنامه «عروۀ‌الوثقى» را منتشر نمود. او مدتى بعد به لندن رفت و در سال 1303 پس از بازگشت به ایران، چند ماهى زندانى شد. بعد از آزادى، عازم بصره گردید و در رهبرى حوادث سیاسى آن منطقه دخالت داشت. در سال 1309 ق به استانبول رفت و مهمان پادشاه عثمانى شد و در 19 اسفند 1275 (5 شوال 1314 ق) در همان جا درگذشت. عده‌اى معتقدند که سلطان او را مسموم کرد. سید جمال‌الدین اسدآبادى که سراسر عمر خود را صرف مبارزه با استعمار بریتانیا، روسیه تزاری و ستم و تبهکاری‌هاى دربار قاجار نمود، در بیدارى مردم منطقه و ایران و وقوع انقلاب مشروطیت نیز سهمى مؤثر داشت.
برخى از آثار به جاى مانده از وى عبارتند از: تتمه‌البیان فى تاریخ‌الافغان، القضاء و القدر، اسلام و علم، نیچریه یا ناتورالیسم، الوحده الاسلامیه، الواردات فى سرّالتجلیات و مقدار زیادى مقاله و نامه و متن سخنرانى و مذاکرات.
3. در اصل: باشد
4. در اصل: نماید

منبع:

کتاب اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک-جلد اول صفحه 395


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.