پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایونی شاهنشاه آریامهر
تاریخ سند: 25 شهریور 1357
پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایونی شاهنشاه آریامهر
متن سند:
با نهایت توقیر اجازت می طلبد تا به شرف عرض همایونی شاهنشاه آریامهرو رهبر عالیقدر و پدر تاجدار برساند به طوری ک خاطر مهر مظاهر همایونی استحضار دارند جانثار خود را فردی وطن پرست و فداکاری از جان گذشته در راه حراست تاج و تخت شاهنشاهی و اعتلاء نام باعظمت ایران می داند سالها است با سعی و کوشش خستگی ناپذیر کوشا بوده تا با انجام خدمتی رضامندی خاطر مبارک را فراهم و در برانداختن سوانح و شناساندن چهره های ناپاک و خائنین این مرز و بوم با مأمورین صدیق و مؤمن مملکت هم آهنگی نموده که سوابق آن موجود و مورد تائید است.شاهنشاها چاکر جانثار به کرات خدمتگذاری خود را در عمران و آبادانی کشور در پرتو عدالت و ثبات امنیتی که در اثر تدابیر خردمندانه و رهبری شاهنشاه معظم توانا نصیب این کشور شده به شرف عرض همایونی رسانده و مشمول مراحم شاهنشاه قرار گرفته ام و اینک چون چاکر در اراضی طرشت که یک درصد اراضی تهران را تشکیل می دهد وارد هستم و از چگونگی آن مطلع با انتخاب آقای منوچهر آزمون معاون نخست وزیر و رئیس اوقاف پیشین و نماینده بیست و چهارمین دوره مجلس شورای ملی خود را در پیشگاه مبارک همایونی مسئول و موظف می دانم تا اطلاعاتی که مورد نامبرده دارم به شرف عرض همایونی برسانم.
شاهنشاها گذشته از سوابق سالهای 32 و 33 و مسافرت منوچهر آزمون به کشور آلمان شرقی و قبول مدیریت روزنامه اخبار ایران در یکی از شهرها و همکاری با خائنین و تلاش علیه نظام شاهنشاهی تا سال 38 ادامه داد و چون از این راه توفیق حاصل نکرد برای انجام مقاصد پلید خود به باندی که به رهبری سپهبد بختیار1 در این راه گام برمی داشت پیوست و سرانجام توانست به نحو سحرآمیزی از دست وطن پرستان واقعی جان بدر ببرد و به لباس دیگری درآید و در پست معاون نخست وزیر و ریاست اوقاف تهران ظاهر گردد.
در همین پست بود که با زدوبند قبلی توانست با تز منحصر به خود وارد معرکه شود و برای استفاده دویست هزار متر از اراضی محدوده فوق که شرح آن از لحاظ مبارک همایونی گذشت و متعلق به یک مشت مردمان فقیر بی خانمان و کارگر بود به نام موقوفه به اشخاص متفرقه به نام اجاره واگذار و از قرار هر متر مربعی مبلغ دویست تا پانصد تومان به عنوان سرقفلی سوءاستفاده نموده و از این راه سود کلانی خود و ایادیش بردند این نمونه ای است از یک گوشه کوچکی که چاکر ناظر آن می باشم و می توان آن را با سایر نقاط تهران بیلان عملکرد نامبرده دانست.
شاهنشاها امر مقرر فرمائید برای اثبات صحت و سقم معروضه تقدیمی چاکر به خاک پای همایونی مهندسین و نمایندگان خبره اداره ثبت به معیت چاکر پلاکهای ثبتی قید شده را در این فرم اجاره نامه ها در این محوطه پیاده نمایند تا سیمای واقعی آقای منوچهر آزمون آشکار گردد و برای جانثار نیز موهبتی باشد که خائنین دیگری را در لباس خدمتگزاری به شاهنشاه معظم معرفی نموده است.
چاکر جانثار
توضیحات سند:
1ـ سپهبد تیمور بختیار، از طوایف بختیاری است او ساکن تهران بود و در سی سالگی سرهنگ 2 سوار بود.در زمان حوادث آذربایجان تیمور بختیار داوطلبانه به ستون اعزامی به آذربایجان پیوسته و در حوالی مراغه داوطلب سرکوب یک پایگاه فرقه دمکرات شده است و با جسارت تعدادی را کشته و بقیه متواری شدند.
تیمور در زمان مصدق سرهنگ تمام و فرمانده تیپ زرهی مستقر در کرمانشاه بود.
انگلیسیها با اینکه وی از خوانین بختیاری بود اما برای او پرونده مستقل تشکیل دادند.
این تیپ اولین تیپی بود که در 28 مرداد سال 32 خود را شبانه به تهران رساند.
تیمور بلافاصله به دستور آمریکاییها فرماندار نظامی تهران را ایجاد کرد.
در این مقام بیدادها کرد و به قلع و قمع پرداخت، فدائیان اسلام را به جوخه اعدام سپرد.
او تا سال 1335 که سرلشگر بود، به پیشنهاد آمریکاییان به درجه سپهبدی رسید و رئیس ساواک شد او تا سال 1339 رئیس ساواک بود.
تیمور ناسزاگویی خود را علیه دکتر امینی شروع کرد و شاه که می دانست آمریکا از امینی حمایت می کند، دستور داد بختیار را به فرودگاه ببرند و به اروپا بفرستند و در ژنو به زدوبندهایی با انگلیس و امریکا پرداخت.
بختیار به فرانسه رفت و در آن جا کاملاً تحت کنترل بود.
سپس به لبنان و عراق رفت و اوج فعالیت او در عراق بود که از امکانات رژیم بعث برخوردار بود.
در بغداد تعدادی افسر فراری و بازنشسته را دور هم جمع کرد و با دکتر رادمنش دبیرکل حزب توده روابطی ایجاد کرد.
سرانجام تیمور بختیار توسط یکی از اطرافیانش که رئیس شبکه مخفی حزب توده و مأمور ساواک بود کشته شد.
ر.ک : ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 421.
تیمور بختیار به روایت اسناد ساواک، 3 جلد، تهران، مرکز بررسیهای تاریخی/ 1378.