تاریخ سند: 9 مرداد 1357
در مراسم غبارروبی که پیش از ظهر روز سهشنبه سوم مرداد ماه با حضور والاحضرت منیژه
متن سند:
از: مشهد تاریخ: 9 /5 /2537[1357]
به: 342. 341. 348 شماره: 11016/ ﻫ 3
در مراسم غبارروبی که پیش از ظهر روز سهشنبه سوم مرداد ماه با حضور والاحضرت منیژه1 همسر والاحضرت شاهپور غلامرضا2 و آقای ولیان استاندار خراسان و جمعی روحانیون و مقامات محلی برگزار گردید، ایرج ثابت3 از طرف آقای ولیان دعوت و حضور داشته، هنگام اجرای مراسم غبارروبی، ثابت از آقای جلیل تهرانیان مدیر داخلی روزنامه خراسان که در کنار وی بوده است درباره علل انجام مراسم غبارروبی و چگونگی ساختمان بارگاه حضرت، سئوالاتی نموده که نامبرده مشروحاً پاسخ گفته و ثابت میگوید این مراسم و تشکیلات با این همه عظمت، مسخره نیست، جز اتلاف وقت و مسخرگی چه ثمری دارد. تهرانیان به شدت ناراحت شده اظهار مینماید مردکه احمق، چه غلطی کردی، تو کیستی و با ناراحتی به طرف آقای ولیان رفته که علت دعوت شخصی مانند ثابت را در این مراسم مذهبی استفسار نماید؛ ولی ولیان متوجه شده فوراً با سرعت مراسم را ترک و این اقدام استاندار اثر نامطلوبی در بین مردم به جا گذاشته و سابقه بهائیگری4 او را تقویت کرده. چنانچه در هنگام انجام مراسم، روحانیان و مدعوین متوجه حضور ایرج ثابت میشدند، عواقب بسیار ناگواری به بار میآورد. سپس آقای ولیان ساعت 1900 همان روز تهرانیان5 را به کاخ ملکآباد دعوت و از وی با مشروب پذیرائی گرمی نموده است.
شیخان
از شرفعرض پیشگاه مبارک شاهنشاه آریامهر گذشت، مقرر فرمودند چرا ثابت در این مراسم شرکت داده شده.6 سپهبد مقدم 12 /5 /37
اداره یکم . از طریق سازمان خراسان از آقای ولیان سئوال و نتیجه گزارش شود. ثابتی 15 /5 /37
آقای مجتبوی . اوامر به سازمان خراسان ابلاغ و نتیجه به عرض برساند. 15 /5
توضیحات سند:
1. منیژه جهانبانی دختر سرلشکر منصور جهانبانی، دومین همسر غلامرضا پهلوی.
2. غلامرضا پهلوی، پنجمین فرزند رضاشاه از توران امیرسلیمانی در سال 1302ش در تهران به دنیا آمد. اندکی بعد از تولد، مادرش از رضا شاه جدا شد و از همان زمان با مادرش درخانهای که رضاخان برایشان تهیه کرده بود زندگی میکرد. وی تحصیلات ابتدایی را در ایران گذراند و در سال 1313 همراه سه برادر دیگرش برای ادامه تحصیلات به سوئیس، مدرسه لوروزه فرستاده شد و در سال 1315 به اتفاق محمدرضا به تهران بازگشت و در دبیرستان نظام مشغول به تحصیل شد. غلامرضا سپس برای تحصیلات عالیه به آمریکا سفر کرد و در دانشکده پرنیستن به تحصیل پرداخت و مجدداً به تهران بازگشت. وی سپس وارد دانشکده افسری شد و در 1327 دانشکده نظام را به پایان رساند و در اسفند 1350 به درجه سرتیپی رسید و به عنوان یک مقام رسمی نظامی به شمار میرفت و در ضیافتهای خارجی و داخلی به جای شاه حاضر میشد.
اهم مشاغل وی عبارت بود از ریاست کمیته المپیک، ریاست باشگاه سوارکاران، آجودان ویژه شاه، ریاست عالی بازرسی ویژه ستاد فرماندهی عالی، عضو شورای نیابت سلطنت.
غلامرضا پهلوی در سال 1326 با هما اعلم، دختر امیر اعلم پزشک رضاشاه ازدواج کرد. دومین ازدواج غلامرضا با منیژه جهانبانی دختر سرلشگر منصور جهانبانی بود. در مهرماه سال 1357 سرویس اطلاعاتی فرانسه اطلاع داد که یکی از اعضای خاندان پهلوی با سرویس اطلاعاتی شوروی همکاری دارد که پس از بررسیهای لازم، مشخص شد که به احتمال زیاد این فرد غلامرضا پهلوی است.
در میان اعضای خاندان پهلوی، غلامرضا به عنوان فردی فاقد شخصیت و پول دوست و خسیس شهره است. به عنوان نمونه هنگامی که یک نفر به او گفته بود به فراماسونهایی که بعد از انقلاب به خارج آمدهاند ماهی صد دلار کمک مالی میشود، تلاش زیادی کرده بود تا این پول واهی را وصول کند و ظاهراً بعد از مراجعه به او گفته بودند که سر به سرش گذاشتهاند. از نحوهی فعالیت و شیوه ورود غلامرضا پهلوی در فراماسونری اطلاع کاملی در دست نیست، ولی قدر مسلّم آن است که وی از فعالین فراماسونری در ایران بوده است.
با پیروزی انقلاب اسلامی غلامرضا پهلوی به خارج از کشور گریخت و به گفته کسانی چون شعبان جعفری (بیمخ): «غلامرضا پهلوی در لسآنجلس زندگی انگلی سابق خود را ادامه میدهد و مرتباً به ایرانیان مقیم، پول و پلهدارها و ثروتمندان آویزان است تا مشروب مجانی بخورد و تریاک مجانی بکشد.»
غلامرضا پهلوی که سالها در ایالت کالیفرنیا و در منطقه «بورلی هیلز لسآنجلس» و لندن و پاریس زندگی کرد، در اردیبهشت ماه سال 1396ش در پاریس از دنیا رفت. اسناد ساواک . پرونده انفرادی
3. ایرج ثابت پسر بزرگ حبیبالله ثابت پاسال (متولد 1310 تهران) و از اعضاء فرقه بهائیت است. مدیریت بخشى از تأسیساتى را که پدرش دایر کرده بود ـ شرکت زمزم، جنرال تایر، شیشه مینا ـ و تلویزیون ایران را به عهده داشت. وى ایران گاز و ایران سیلندر را نیز خود در اختیار داشت. ایرج ثابت پاسال مسؤول کلوپ لاینز نیز بود. ثروت خانواده ثابت پاسال با توجه به عضویت آنها در فرقه بهائیت، لژ فراماسونرى و نزدیکیشان به دربار به شدت فزونى یافت و از سرمایه داران بزرگ دوره حکومت پهلوى دوم به شمار مىرفتند که حشر و نشرى هم با اسرائیل داشتند.
4. بهائیان در عصر پهلوی جایگاه مهمی در دولت و عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و بهویژه اقتصادی داشتند. ارتباط خاندان پهلوی با بهاییها به اواخر دوران سلطنت احمدشاه قاجار میرسد. زمانی که انگلیسها کودتای سوم اسفند 1299ش را طراحی میکردند از عامل خود اردشیر جی در تهران درخواست شناسایی صاحب منصبی را نمودند که در کودتای پیش رو از او بهعنوان فرمانده نظامی عملیات بهره ببرند.
اردشیر جی برای اجرای فرمان مستقیم سراغ حبیبالله عینالملک ـ پدر امیرعباس هویدا ـ از بهاییهای مشهور و خادم عباس افندی رفت و این پیشنهاد اربابان خود را با او در میان گذاشت. عینالملک، رضاخان را با ارباب اردشیر جی آشنا کرد و اردشیر وسیله آشنایی رضاخان با فریزر گشت و ژنرال فریزر او را به دیگر انگلیسیهای دستاندرکار، چون هاوارد، اسمایس و گاردنر ـ کنسول انگلیس در بوشهر ـ معرفی کرد. بهره عینالملک از این واسطهگری، عنوان و منصب ژنرال کنسولی ایران در دمشق بود که پس از موفقیت کودتای انگلیسی سوم اسفند 1299 به دست آمد.
رضاخان با صعود به وزارت، صدارت و پادشاهی، همچنان حامی بهاییان بود. شیفتگی و تعلق فکری به این تشکیلات در نزد او به میزانی بود که اسدالله صنیعی، یکی از سران بهایی در ایران را به آجودانی ولیعهد ـ محمدرضا ـ انتخاب کرد. اسدالله صنیعی در دوران محمدرضا، چندین بار به مقام وزارت در وزارتخانههای دفاع و کشاورزی رسید و ضمن دزدیهای زیاد از بودجه وزارت، کمکهای شایانی به تشکیلات و عناصر بهایی نمود و مستقیم از بیتالعدل فرمان میگرفت. محمدرضا پهلوی نیز مثل رضاخان طرفدار و حامی بهائیت بود و مناصب کلیدی را به آنان واگذار کرد.
پیشرفت بیشازپیش بهائیت مرهون حمایت تمامقد مثلث دولتهای انگلستان، آمریکا و اسرائیل بود و دولت پهلوی نیز در این مسیر بهعنوان مجری اربابان خارجی عمل میکرد. روند رو به رشد بهائیت با حمایت مستمر حکومت پهلوی به چنان جایگاهی رسید که مقام نخستوزیری ایران به یکی از بهاییهای شناخته شده به نام امیرعباس هویدا رسید که در بالا به سوابق پدرش در معرفی رضاخان به انگلیسیها اشاره شد. محمدرضا نیز برای جبران خدمت عینالملک به رضاخان، پسر او به نام امیرعباس هویدا را به نخستوزیری ایران برگزید که او به مدت سیزده سال در منصب صدارت به بهاییان و بیتالعدل اعظم و اسرائیل خدمت کرد. در دوران نخستوزیری هویدا، بهائیت گسترشی اعجابآور داشت. آنها بهویژه درزمینه اقتصادی و پولی در تمام ارکان نفوذ کرده و شریانهای اقتصادی کشور را در دست گرفته بودند.
درزمینه سیاسی نیز در کابینه هویدا هشت وزیر بهایی حضور داشت و این وزرا تمام هم و غم وزارتخانه متبوعه خود را خدمت به تشکیلات بهائیت قرار داده بودند و همزمان فرمانبردار رهبری این تشکیلات در اسرائیل و اروپا بودند. وزارت دربار در دوران پهلوی مهمترین، یا یکی از مهمترین وزارتخانهها محسوب میشد، چون شاه در آنجا بر جریان امور کشور نظارهگر بود، اما در دربار نیز بهاییها نفوذ کرده و از طریق دکتر عبدالکریم ایادی ـ پزشک ویژه شاه و بهایی مشهور و قدرتمند ـ تمام امور جاری کشور را به نفع تشکیلات بهائیت هدایت میکردند. انتصاب فردی بهایی به نام پرویز ثابتی به مدیریت اداره کل سوم ساواک ـ امنیت داخلی ـ برای برخورد خشن با نیروهای اسلامی و انقلابی و سرکوب کوچکترین مخالفتها نیز ازجمله دیگر مأموریت این تشکیلات بهحساب میآمد تا هرچه بیشتر جریان اسلامی را تضعیف کنند.
سازمان تلویزیون ایران نیز از مراکز حساس دیگری بود که که در تصاحب تشکیلات بهائیت قرار داشت و حبیب ثابت مدیریت آن را به دست گرفته بود. در این مؤسسه، جهتگیری فعالیتها در دست این تشکیلات ضد دین قرار گرفت تا ضمن پیگیری فعالیتهای تبلیغی و تشکیلاتی خود از پخش برنامهها علیه بهائیت جلوگیری شود و تا حد امکان در تلویزیون ملی کشور اسلامی، فعالیت دینی و اسلامی صورت نگیرد و تمرکز برنامههای تلویزیون، اشاعه فساد و بیبندوباری و سوق دادن جوانان به لاابالیگری و غرق کردن جامعه در تباهی باشد. قدرت بهاییان در دوره پهلوی بسیار بیشتر از این بود و مجال وسیعتری میطلبد. این مطالب بخش کوچکی بود ازآنچه در جامعه ایران پیش از انقلاب اسلامی روی میداد.
5. همانگونه که از سیاق گزارش معلوم است، ساواک مشهد در نوشتن نام، اشتباه کرده و به جای «ایرج ثابت»، نام تهرانیان را در اینجا نوشته است.
6. پینوشت ناصر مقدم طی شماره 5424 /312- 15 /5 /37 به این شرح به ساواک مشهد اعلام شد: «مراتب از شرفعرض پیشگاه مبارک شاهنشاه آریامهر گذشت مقرر فرمودند: «چرا ثابت در این مراسم شرکت داده شده» مراتب از آقای ولیان سئوال و نتیجه اعلام.» بخش ضمائم
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 13 صفحه 247