تاریخ سند: 12 آبان 1343
موضوع : مراسم یادبود سال وفات آیت الله بهبهانی1
متن سند:
شماره : 1251 /322
بعدازظهر روز یکشنبه گذشته به مناسبت سال روز وفات مرحوم آیت الله
بهبهانی مراسمی در مسجد سر پولک با شرکت عده ای در حدود یکهزار نفر از
طبقات مختلف و از جمله سید جعفر بهبهانی، جمال امامی سناتور پیشین، ملک
مدنی2، سرلشگر بازنشسته ضرابی3، سپهبد بازنشسته علوی مقدم (رئیس
سابق شهربانی کل)،
علی اصغر حکمت وزیر
پیشین4، محمد درخشش
وزیر اسبق فرهنگ، هادی
اشتری5، وزیر مشاور
پیشین، آیت الله علوی6،
آیت الله غروی7، آیت الله
تنکابنی8، آیت الله قمی9،
مناقبی10 واعظ، مهندس
علی اکبر نجم، دکتر محمود
نجم آبادی، آیت الله حاتمی
مراغه ای، حاج اشرف
واعظ، موسوی شیرازی و
دکتر ناظرزاده کرمانی11
برگزار شده است.
در این جلسه مناقبی واعظ
درباره عظمت دین اسلام و قیام علماء در مواقع ضروری مطالبی اظهار داشته و
مراسم [در ساعت ]2100 پایان یافته است.
ضمیمه پرونده افسران نامبرده بالا شود و بایگانی گردد.
نام کوچک سرلشکر ضرابی ابراهیم است
1120ـ 13 /8
ضمیمه ع ل ـ 85 بایگانی شود.
صالحی
16 /8 /43
توضیحات سند:
1ـ آیه اللّه سید محمد بهبهانی
فرزند سید عبداللّه در سال
1250 شمسی در تهران متولد
شد.
پس از انجام تحصیلات
مقدماتی و سطح به خواندن فقه
و اصول پرداخت و مدت 6 سال
نیز فلسفه و معقول را نزد میرزا
ابوالحسن جلوه فرا گرفت.
وی 7
سال هم در محضر علامه
آشتیانی به تحصیل خارج فقه و
اصول همت گمارد.
در نجف
اشرف از محضر مرحوم آخوند
خراسانی و فقهای معاصر
بهره مند گردید و به درجه اجتهاد
رسید.
پس از بازگشت به ایران،
ضمن تدریس در حوزه علمیه
تهران، برای حکومت قانون و
تشکیل مجلس تلاشهای زیادی
نمود.
او که از آزادیخواهان
تندرو به حساب می آمد، در
دوره دوم وکیل مجلس شد.
وی
نزد عموم سیاستمداران کشور
از احترام خاصی برخوردار بود
و برخی پیامهای خصوصی
حضرت آیه اللّه بروجردی توسط
ایشان به مقامات بالای دولتی
ابلاغ می شد.
بعضی از علمای
مرکز، در کارها و رویدادها،
بدون مشورت با او کار
نمی کردند.
وی یکی از
روحانیون مشهور و از سران
مشروطه بود و در کمیسیونی که
از طرف مشروطه خواهان
تشکیل شد، به همراه 27 نفر
دیگر برای اداره امور کشور
تعیین شد.
این کمیسیون
محمدعلی شاه را از سلطنت خلع
و احمدشاه را به نیابت وی
انتخاب کرد.
از دیگر کارهای
سیاسی او، بسیج عده ای از
مردم جنوب تهران به نفع شاه و
حضور در برابر کاخ شاه و منع
وی از مسافرت به خارج در
واقعه نهم اسفند 1331 بود.
شهرت علمی و جایگاه معنوی او
سبب شد که تدریجا در تهران
ملجأ و مرجع مؤمنان و نیازمندان
شود.
وی حدود چهل سال در
تهران به تدریس خارج فقه و
اصول و ترویج دین پرداخت.
آیه اللّه بهبهانی در جریان نهضت
امام خمینی در آخرین ماههای
عمر خود به حمایت از امام
برخاست و از همین رو مورد
غضب رژیم واقع شد و در تنگنا
قرار گرفت.
وی در 20 آبان ماه
سال 1342 در سن 92 سالگی
دارفانی را وداع گفت و پس از
تشییع باشکوهی در تهران،
جنازه اش به نجف اشرف منتقل و
در آنجا به خاک سپرده شد.
2ـ سید هاشم ملک مدنی متولد
1271 ش، و فرزند حاج محسن
آقا ملایری است.
در کودکی و
نوجوانی تحصیلاتی در حدود
خواندن و نوشتن بدست آورد و
به شغل آزاد پرداخت و تدریجا
یکی از بازرگانان سرشناس
ملایر گردید.
در دوره ششم
مجلس شورای ملی از ملایر
وکیل شد و مجموعا دوازده دوره
تا پایان دوره هفدهم در مجلس
عضویت داشت و در چند دوره
نیز نیابت ریاست مجلس با او
بود.
در دوره پانزدهم، کاندیدای
ریاست مجلس شد و در مقابل
سردار فاخر حکمت با دو رأی
شکست خورد.
از 1332 به بعد
کاری به او ارجاع نشد.
ظاهرا
ریاست شورای عالی کشاورزی
ایران با او بود که به هیچ وجه کار
اجرائی تلقی نمی شد.
او هنگامی که در ملایر به کار
تجارت اشتغال داشت، با
امیرلشکر احمد آقاخان آن روز و
سپهبد امیراحمدی بعد که فرمانده
لشکر لرستان بود، آشنا شد.
این
آشنائی به دوستی زیاد تبدیل
شد.
ملک مدنی گاهی به قشون
آنجا قرض می داد و همکاری
می نمود، به همین دلیل و نزدیک
بودن با امیر احمدی، به رضاشاه
معرفی گردید و در اوایل سلطنت
به وکالت رسید.
ملک مدنی از وابستگان
فراماسونری جهانی و عضو لژ
وفا بود.
3ـ سرلشگر ابراهیم ضرابی در
1268 در کاشان تولد یافت.
پس
از انجام تحصیلات مقدماتی به
مدارس نظامی وارد شد و دوره
آنجا را پایان داد و درجه افسری
گرفت.
وی در اثر مشارکت در
چندین منازعه داخلی، سریعا
ترقی نمود و درجه سرهنگی
گرفت و داخل ژاندارمری شد.
در
چند استان، ریاست ژاندارمری با
او بود بعد از شهریور 1320 به
ریاست ژاندارمری خوزستان
منصوب شد و پس از بیست سال
توقف، در درجه سرهنگی، به
درجه سرتیپی رسید و فرماندهی
قوای خوزستان به او محول
گردید.
از آنجا به فرماندهی
لشکر لرستان و بعد به فرماندهی
لشکر سوار تهران منصوب شد.
چندی هم ریاست دادگاه
تجدیدنظر نظامی با او بود.
در
سال 1324 به ریاست شهربانی
کل کشور رسید.
یک سال در آن
سمت بود تا اینکه در وقایع
آذربایجان فرمانده یکی از
ستون های حمله به تبریز شد.
که
تیمور بختیار نیز در ستون تحت
امر او، شرکت داشت.
پس از فرار
پیشه وری و سقوط فرقه
دموکرات، ضرابی فرمانده لشکر
تبریز گردید و با قدرت در آنجا
فرمانروایی کرد.
در سال 1326
با احراز درجه سرلشکری، مجددا
رئیس کل شهربانی شد.
نزدیک
به یک سال در آن سمت بود تا
کنار رفت و بازنشسته شد و در
سال 1352 در سن 84 سالگی در
تهران درگذشت.
4ـ علی اصغر حکمت در سال
1272 ش، در شیراز چشم به دنیا
گشود.
پدرش احمدعلی خان
حشمت الممالک شیرازی و
مادرش نیز دختر میرزا حسن
فسایی صاحب فارس نامه
ناصری بود.
وی مقدمات ادب را
در مدرسه قدیم منصوریه شیراز
فرا گرفت و در 1294 ش، به
تهران آمد و در مدرسه
آمریکایی به تحصیل پرداخت.
سپس راهی فرانسه شد و در
رشته ادبیات در دانشگاه سوربن
لیسانس شد.
سالیان بعد از سوی
دانشگاههای لاهور، دهلی و
علیگر به وی دکترای افتخاری
اعطاء شد.
وی در طول زندگی
خویش صاحب مشاغل مختلفی
که اهم آن عبارتند از : رئیس
بازرسی وزارت فرهنگ 1299
ش، رئیس اداره کل معارف
1307 ش، وزیر دادگستری
1300 ش، وزیر مشاور 1326 و
1332 ش، وزیر امور خارجه
1327 ـ 1328 ش، رئیس
کمیسیون ملی یونسکو در ایران
از 1325 ش، سفیر کبیر ایران در
هند 1332ـ1336 ش، وزیر
مختار ایران در تایلند 1335 ش،
وزیر امور خارجه (1337 ـ
1338).
وی استاد ممتاز
دانشگاه تهران بود و از 1329
ش، استادی کرسی تاریخ مذاهب
و ادبیات در دانشگاه تهران را بر
عهده داشت.
حکمت در سوم
شهریور 1359ش، در تهران
وفات یافت و در باغ طوطی
آستانه حضرت عبدالعظیم حسنی
(ع) در مقبره خانوادگی دفن شد.
علی اصغر حکمت که از عوامل
اردشیر جی در به حکومت
رساندن رضاخان بود و فردی
متحجر و انگلوفیل معرفی
گردیده، ضمن ارتباط تنگاتنگ
با محمدرضا پهلوی مدتی سفیر
کبیری او را نیز در امریکا به
عهده داشت و در زمانی که
شریف امامی جمعیت طرفدار
حکومت جهانی را تشکیل داد به
عنوان مشاور به او پیوست.
5ـ هادی اشتری فرزند مهدی و
در سال 1277 ه ش در تهران
متولد شده و دارای تحصیلات
قدیمه (معادل دیپلم) و کارمند
وزارت کشور، استاندار
استانهای تهران، مازندران و
گیلان، وزیر مشاور و معاون
وزارت کشاورزی و مورد
حمایت شاه و دربار منحله بوده
است.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی
6ـ سید محمدحسن علوی فرزند
سید محمدمهدی، در بیست و
هشتم رمضان 1349 قمری، در
سبزوار متولد شد.
نسب جدش به
امامزاده گرامی جناب حسین
اصغر، فرزند معظم حضرت
زین العابدین علیه السلام
می رسد.
او از محضر اساتیدی
چون میرزاعلی مشکینی
اردبیلی، میرزا محمد مجاهدی
تبریزی، سید محمدباقر سلطانی
بروجردی، محقق داماد، حاج شیخ
مرتضی حائری و آقا میرزا هاشم
آملی کسب فیض نمود.
در سال
1368 در سن هفتاد و دو سالگی
درگذشت و در امامزاده یحیی به
خاک سپرده شد.
7ـ حجت الاسلام سید جواد
غروی در سال 1285 ه.
ش در
علون آباد نائین متولد شد.
در سن
یازده سالگی راهی حوزه علمیه
اصفهان شد و به فراگیری علوم
اسلامی پرداخت.
وی پس از طی
دوره ادبیات و فقه و اصول، در
درس کسی حاضر نشد وی به
خاطر وحدت نظر با مرحوم
آیت الله حاج آقا رحیم ارباب بر
سر وجوب عینی نماز جمعه، با
ایشان ارتباط نزدیکی پیدا کرد و
از این مراوده جهت مطرح کردن
افکارش سوءاستفاده کرد.
در
سال 56 وی به ساواک دعوت
شد که وی خود را فردی
شاه دوست و میهن پرست معرفی
و ساواک نیز نامبرده را از
روحانیون مثبت و علاقمند به
رژیم شاهنشاهی اعلام نمود.
نامبرده دارای افکار انحرافی در
باب معراج پیامبر اسلام،
فرشتگان الهی، شفاعت، طهارت
حضرت زهرا(س) و ...
می باشد.
به دنبال اعتراض علما اصفهان، به
سخنرانیها و نوشته جات انحرافی
وی در جلسه ای که علماء اصفهان
نزد مرحوم آیت الله ارباب برگزار
نمودند ایشان اظهار نمودند، از
ترس اینکه مبادا مورد ضرب و
شتم مردم قرار گیرد وی را طرد
نمی کنم پس از اوجگیری
انحرافات نامبرده، استفتائاتی از
طرف علماء از حضرت امام (ره) و
آیت الله العظمی خوئی (ره)
صورت گرفت که حضرت امام
(ره) در مورد وی نوشتند: با
صحت مطالب فوق چنین شخصی
منحرف از مذهب اهل بیت است و
لازم است مؤمنین از او احتراز
کنند و حضور در جماعت و منبر
این شخص حرام و در معرض
گمراهی است.
خداوند مسلمین
را از شرّ این عناصر فاسده حفظ
فرماید.
و مرحوم آیت الله خوئی
مرقوم نمودند که: شخص مزبور
از مصادیق واضحه ضال و مضل
است و ترویج چنین شخصی به
حضور منبرش یا غیر آن فضلاً از
اقتداء به او جائز نیست و بر
مؤمنین لازم است که از ترویج
عقاید فاسده او جلوگیری کنند.
8ـ آیت الله حاج شیخ محمدرضا
تنکابنی در سال 1282 ه .
ق در
«دریا پشته» رامسر متولد شد.
ادبیات عرب را در رامسر فرا
گرفت و سپس برای ادامه تحصیل
به قزوین روانه شد و همراه
برادرش آقا شیخ محمد حسین
تنکابنی در مدرسه التفاتیه حجره
گرفتند و به تحصیل فقه و اصول
پرداختند.
پس از مدتی برای
ادامه تحصیل راهی نجف اشرف
شدند.
حاج محمدرضا تنکابنی در نجف
در محضر علمای وارسته ای چون
حاج میرزا حبیب اللّه رشتی، حاج
آقا رضا همدانی، شیخ عبداللّه
مازندرانی و میرزا حسین حاج
میرزا خلیل تلمذ کرده و سپس از
محضر پر فیض آخوند
خراسانی(ره) بهره برد؛ و از او
گواهی اجتهاد گرفت.
در سال
1319 ه .
ش به تهران عزیمت
کرده و در مدرسه محمدیه اول
بازار تهران، به تدریس مشغول
شد و چون جزو اولین شاگردان
آخوند خراسانی بود که به تهران
وارد شده بود و حرفهای تازه ای
برای گفتن داشت، حوزه درس پر
رونقی را به راه انداخت.
او
بزودی مرجع فصل خصومات
ارجاعی از سوی عدلیه گردید.
در حوزهدرس وی بزرگانی
چون آخوند ملاعلی معصومی
همدانی، شیخ محمد علی
لنکرانی، سید ابوالقاسم ادیب و
میرزا هاشم آملی رشد یافتند.
در
سال 1319 ازدواج کرده و ثمره
ازدواج وی 6 پسر و یک دختر
بود.
آقای تنکابنی با بزرگانی
چون شهید سیدحسن مدرس و
مرحوم آیت الله کاشانی مرتبط
بود و هیچ گونه ارتباط با مقامات
دولتی وقت نداشت و زندگی را
در کمال سادگی می گذراند.
وی
در غائله «انجمنهای ایالتی و
ولایتی» وارد مبارزه با دولت
شد.
به گفته آقای فلسفی وی
نسبت به حضرت امام (ره) نظر
بلندی داشتند و ماجرای غم انگیز
15 خرداد او را بسیار متأثر نمود.
آیت الله تنکابنی در روز عید
غدیرخم در سال 1385 هجری
قمری (21 فروردین ماه 1354)
در سن 103 سالگی رحلت کرد و
پس از تشییع باشکوه به نجف
اشرف منتقل و در وادی السلام
نجف به خاک سپرده شد.
«یاران امام به روایت اسناد
ساواک، کتاب نهم، ص دوازده»
9ـ آیت الله سید حسن طباطبائی
قمی در سال 1298 ه ش در شهر
نجف اشرف متولد شد.
نامبرده
مقدمات علوم دینی را نزد پدر
روحانی خود فرا گرفت.
ایشان
پس از عزیمت به شهر مشهد بار
دیگر در سال 1310 ه ش، به
نجف بازگشت و مراتب عالی
علوم حوزوی خود را نزد
استادانی چون آیت الله نائینی
سپری کرد.
آیت الله قمی در سال
1327 ه ش، بار دیگر به مشهد
مراجعت نمود.
وی ضمن امامت
مسجد گوهرشاد در سال 1372 ه
ش، به دلیل مخالفت با رژیم
پهلوی دستگیر و به شهرستان
کرج تبعید گردید.
رژیم شاه
همچنین دستور تبعید ایشان را به
علت اعتراض به قانون حمایت
خانواده به خاش اعزام کرد.
حضرت امام خمینی که از
موضوع آگاه شده بودند، با
مخابره تلگرافی برای آیت الله
میلانی جویای احوال آیت الله
قمی شدند، متن تلگراف امام از
نجف به این شرح است : «مشهد ـ
حضرت آیت الله میلانی دامت
برکاته ـ حادثه آیت الله قمی
موجب تأسف است.
از سلامت
ایشان مستحضرم فرمائید.
سلام
و سعادت جنابعالی را خواستار
است.
خمینی» آیت الله قمی پس
از پیروزی انقلاب مجددا به شهر
مشهد بازگشت و در آنجا ساکن
شد.
10ـ محمدجواد مناقبی در سال
1350 ق در تهران متولد شد.
تحصیلات دوره جدید آموزشی
و نیز مقدمات علوم دینی را در
تهران آموخت.
سپس به قم رفت
و برای ادامه تحصیل در مدرسه
فیضیه ساکن شد و از مدرسانی
چون آقایان محقق داماد،
محمدعلی عراقی و علامه
طباطبایی بهره مند گشت.
درس
خارج فقه را نزد آیت الله
بروجردی آموخت.
در بازگشت
به تهران وارد دانشگاه شد و تا
درجه دکترا ادامه تحصیل داد و
در دانشگاه الهیات دانشگاه
تهران به تدریس پرداخت.
وی از جمله افرادی بود که با
رژیم پهلوی، ارتباط داشت و در
اوان پیروزی انقلاب مورد
مشورت مأموران سیاسی
سفارت امریکا قرار گرفت.
در
اسناد سفارتخانه امریکا وی
یکی از محارم آقای
شریعتمداری به حساب آمده که با
رهبران مذهبی میانه رو هم عقیده
است ولی روابط خوبی با گروه
خمینی برقرار نموده است.
پس از
پیروزی انقلاب محمدجواد
مناقبی به همراه سیدمهدی
مهدوی، سیدعبدالرضا حجازی
و احمد عباسی به جهت مشارکت
با صادق قطب زاده که علیه
انقلاب و برای براندازی آن
تلاش می کرد دستگیر و محاکمه
شد و به خلع لباس محکوم گردید.
11ـ دکتر احمد ناظرزاده کرمانی
فرزند آقا محمدناظر در 1296
ه ش، تولد یافت و از دانشکده
ادبیات تهران لیسانس گرفت.
مدتی در وزارت کشور شاغل
بود و آخرین سمتش در آن
وزارتخانه معاونت فرمانداری
تهران بود.
از اهم مشاغل او
شهرداری کرمان می باشد.
در انتخابات دوره شانزدهم که در
1328 ه ش انجام یافت،
ناظرزاده از طرف سیرجان وکیل
شد و در دوره هفدهم نیز این
سمت را احراز کرد و به جبهه ملی
نزدیک شد و جزو فراکسیون
جبهه ملی در مجلس بود.
وی قلما
و قدما حکومت مصدق السلطنه
را تأیید می کرد.
بعد از مرداد
1332 ه ش از وکالت عزل و
تحت تعقیب فرمانداری نظامی
وقت قرار گرفت و به قلعه
فلک الافلاک تبعید شد.
یکی از
دلایل این تبعید مولود اختلافی
بود که بین او و فرماندار نظامی
تهران که در آن تاریخ سرتیپ
فرهاد دادستان بود، وجود داشت
و گویا مورد هتک حرمت هم شده
و در حضور جمع او را مضروب
ساخته بودند.
سرتیپ مزبور با
تلاش فراوان، فرماندهی لشکر
کرمان را برای خود دست و پا
کرده بود، ولی چون وجهه زیادی
نداشت و قوم و خویش نزدیک
شاه بود، ناظرزاده از این انتصاب
جلوگیری و ابلاغ فرماندهی
لشکر او را لغو ساخت، همین
موضوع بعدا دردسر شدیدی
پیش آورد.
دکتر ناظرزاده در
1331 ه ش، درجه دکترای زبان
و ادبیات از دانشگاه تهران گرفت
و در دانشکده ادبیات و دانشکده
معقول و منقول تدریس می نمود.
وی نویسنده و شاعر بود و غیر از
روزنامه شهرآشوب که مدتی در
تهران انتشار می داد، در
روزنامه های مختلف مقاله
می نوشت.
ابتدا بیشتر مقالاتش
جنبه سیاسی داشت بعد سلسله
مقالاتی در ادبیات و عرفان و
مسائل تحقیقی ـ تاریخی به
رشته تحریر در آورد.
سبک و
انشاء روان و ذوق ادبی و
تاریخی به نوشته های او
شیرینی خاصی می داد و گاهی با
طنز و مطایبه همراه بود و
خواننده را به تحسین وا
می داشت.
ناظرزاده کرمانی در
آخر عمر از حلیه بینایی محروم
شد و بیمارهای مختلف گریبان
او را گرفت و در حدود 60
سالگی وفات یافت.
منبع:
کتاب
سپهبد مهدیقلی علوی مقدم به روایت اسناد ساواک صفحه 230