صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

[مکالمات سوژه] از ساعت 0730 [پنجشنبه 23/9/57] تا ساعت 1200 جمعه 24/9/57

تاریخ سند: 23 آذر 1357


[مکالمات سوژه] از ساعت 0730 [پنجشنبه 23/9/57] تا ساعت 1200 جمعه 24/9/57


متن سند:

[مکالمات سوژه] از ساعت 0730 [پنجشنبه 23 /9 /57] تا ساعت 1200 جمعه 24 /9 /57
شخصی تلفن کرد و گفت: هیئت ما که از آبشاهی می‌آید، مسجد ملا اسماعیل است؟
صدوقی: بله، ولی شعار که می‌دهید، شعار فحش نباشد و شعار حماسه‌ای مذهبی باشد و از میدان شاه هم رد نشوید؛ از بازار مسگری وارد شوید؛ خلاصه میدان شاه نروید و شعاری هم که فحش به شاه باشد، ندهید. 23 /9 /57
*****
قنادباشی تماس گرفت و پرسید: آیا تظاهرات امروز هست؟
صدوقی: خیر؛ مثل هر سال که مسجد ملا اسماعیل بوده است، ولی از میدان شاه رد نشوید.
قنادباشی: ما مجبوریم که رد شویم.
صدوقی: خلاصه اگر رد شوید، درگیری می‌شود و فحش به شاه هم شعار نباشد.
*****
دکتر سام زاده تماس گرفت و پرسید: آیا امروز باز است و یا تعطیل است؟
صدوقی: همیشه روز سیزدهم برای دفن شهدا تعطیل بوده است.1
دکتر سام زاده: دیروز در کرمان دوباره آن کولی‌ها را آورده‌اند و تعدادی هم فاحشه به عنوان زن از فاحشه خانه‌ها درآورده‌اند، اینها را با عده‌ای که از دهات آورده‌ بودند، شروع کردند به شعار دادن به نفع شاه و مردم که آماده بودند، با چوپ و چماق شروع کردن به زدن اینها.2
صدوقی: کشتار نبوده است؟
دکتر: نه، فقط دست و پا شکسته است و آخر هم تیراندازی شده است. اینجا هم که دیدید از قول بیمارستان چی اعلام کردند؟ من گفتم چرا از قول بیمارستان اعلام می‌کنید؛ در ضمن این را مخصوصاً کرده بودند که مردم وحشت کنند.
صدوقی: می‌دانم؛ آیا کسی هم تیر خورده است؟
دکتر: بله، خیلی‌ها هم تیر خورده‌اند. سپس خداحافظی کردند.
*****
شخصی به نام انتظاری(داروگر) تماس گرفت و گفت: من دیشب خواب دیدم که شاه و خانمش بالای یک بلندی ایستاده بودند که تقریباً 1000 متر از پایین فاصله داشته است و من یواشکی از پشت او را هل دادم پایین و گفتم یا حضرت عباس، به طوری که خانم من از خواب بلند شد.
صدوقی: انشاءالله که در بیداری هم شاهد خواهید بود.
*****
شخصی به نام منتظرالحجت [از شیراز] تماس گرفت و گفت: دیشب، اینجا عده‌ای بهایی دارد، با مسلمان‌ها برخورد پیدا کرده‌اند و می‌روند گورستان بهایی‌ها را خراب می‌کنند و یک سرهنگ بازنشسته‌ای اینجا هست به نام سرهنگ اقدسیه، که سینه کوه نوشته است خدا شاه، میهن؛ این جریان که دیروز می‌شود، می‌روند به حکومت نظامی خبر می‌دهند و حکومت نظامی تعدادی اسلحه می‌دهد به سرهنگ و سرهنگ اقدسیه هم این اسلحه‌ها را می‌دهد به تمام بهایی‌ها و شب درگیری می‌شود و بهایی‌ها که سنگر گرفته بودند، تیراندازی می‌کنند و از دو طرف 15 نفر کشته می‌شوند که بیشتر از مسلمانان است و 5 تا سرباز هم کشته شده است.3 الان خبر از آبادان آمده است که آنجا هم دو دستگی ایجاد کرده‌اند و اسلحه بهشان داده‌اند و حدود 40 نفر کشته شده‌اند.
صدوقی: بسیار خوب.
منتظرالحجت: یزد چه خبر؟
صدوقی: فعلاً که خبری نیست. سپس خداحافظی کردند.
*****
شخصی به نام قمی تماس گرفت و گفت: موضوع جیرفت که فعلاً رئیس دادگستری خیلی دنبالش هستن و خوانین هم تهدید کرده‌اند، آنهایی را که این کار را کرده‌اند و گویا جبران این کار بشود و شما هم می‌توانید اگر صلاح بدانید تلگراف بزنید.
صدوقی: صبح رئیس دادگاه بافق که گویا دادستان جیرفت شده است، با من صحبت کرد و گفت دستور داده‌ام که آنهایی را که این کار را کرده‌اند، مجازات کنند. به ایشان شما بگویید که در تلگراف من، منظور از دادگستری نبوده است و از ابهام ایشان را در بیاورید. یک تلگرافی هم من به آقای مصحف کرده‌ام، که گفته‌ام که این کار توسط قوای انتظامی مخصوصاً ژاندارمری بوده است.
قمی: اگر صلاح است یک تلگرافی به آقای افسری، رئیس دادگستری بزنید که تشویق شود و دنبال کار را بگیرد. خبر دارید که شایع است رئیس شهربانی عوض شده است؟
صدوقی: نمی‌دانم، ولی امکان دارد که شخصی را بگذارند که خیلی شدید باشد.
قمی: من به تیمسار محققی4، فرمانده ژاندارمری، راجع به شمسی گفته‌ام و خواستار بازپرس شده‌ام که بیایند جریان را رسیدگی کنند. امروز تظاهراتی هست؟
صدوقی: خیر، چون ممکن است درگیری ایجاد شود و اگر به حرف من گوش نکنند، اصلاً مراسم را تعطیل خواهم کرد. سپس خداحافظی کردند.
*****
از بافق تلفن شد و گفت: خبر داده‌اند مسجد مصلی را تیرباران کرده‌اند؟
صدوقی: نه بابا، دروغ است.
از بافق: آیا شما دستور فرموده‌اید که ذوب آهن تعطیل شود؟
صدوقی: مجبور نکنید، اگر خواستند تعطیل کنند.
*****
از آبادان تلفن شد و گفت: عصر عاشورا تیراندازی شد و به مردم حمله کرده‌اند و تاسوعا پیاده‌روی خیلی با عظمت بوده است و یکی خانم خیلی مؤمن که تمام مردم او را می‌شناسند، جزو مقتولین است و دو نفر کشته شده‌اند؛ دیشب هم به مردم حمله کردند و در مسجد را شکستند و در مسجد را تیرباران می‌کنند و حتی به مسجد حمله می‌کنند؛ آقایان که در مسجد بودند بیرون می‌روند و می‌روند منزل مردم، خلاصه منزل مردم را می‌گردند و همه را می‌گیرند و حتی آقای دهدشتی را هم گرفته‌اند و آقای قانعی هم هیچ اقدامی نکرده است.5
صدوقی: مجموع کشته‌ها چقدر است؟
از آبادان: 2 نفر و خیلی مجروح شده‌اند. شما یک کاری بکنید.
صدوقی: باشد، حالا ببینیم آیا به مسجد هم حمله‌کرده‌اند؟
از آبادان: بله؛ یزد چه خبر؟
صدوقی: تا امروز که بد نبوده است و خیال کنم که امروز هم مجلس خودمان را هم تعطیل کنیم، بهتر باشد؛ ما هم فکر خودمان را می‌کنیم.
از آبادان: حتی طلبه‌هایی که از قم آمده بودند، همگی را دستگیر کرده‌اند. سپس خداحافظی کردند.6
*****
احسانی تلفن کرد و گفت: امروز تا اینجا اوضاع آرام است؛ ولی دیشب و دیروز غروب خیلی تیراندازی بوده است، ولی کشته دیروز نبوده است، ولی پریروز 1 نفر بوده است. آنجا چه خبر؟
صدوقی: فقط زدن بوده است، ولی کشتن نبوده است.
*****
تابعی از نیروگاه تماس گرفت و گفت: برنامه خاموشی سراسری از دیشب دوباره شروع شده و گفته‌اند که از ساعت 5 /8 خاموشی می‌دهیم که برنامه‌های تلویزیون را تماشا نکنند؛ حالا اینجا چطور صلاح می‌دانید؟
صدوقی: هر طور شما می‌دانید.
تابعی: اگر صلاح می‌دانید، شما دستور بدهید که مردم آنتن‌های تلویزیون خود را جمع کنند که هم یک دهن کجی باشه به برنامه‌های تلویزیون و هم اینکه ما خاموشی را ساعت 10 شب بدهیم.
صدوقی: باشه، مردم تلویزیون می‌خواهند چی کار باشه؟ من به مردم می‌گویم.
تابعی: بله؛ خودش یک تظاهراتی است که آنتن را جمع می‌کنند و من خودم هم اولین کسی هستم که آنتن تلویزیون را برمی‌دارم؛ شما هم سر منبر بگویید.
صدوقی: باشه.
تابعی: پس از امشب خاموشی را از 10 تا 12 شب می‌دهیم. سپس خداحافظی کردند.
*****
در مکالمه‌ای که بین ربانی و سوژه شد، سوژه گفت: ریخته‌اند در مسجد و دارند مسجد را غارت می‌کنند؛ تمام فرش و اشیاء مسجد را غارت کرده‌اند.7
ربانی: ببرند چشمشان کور، دوباره مجبورند پس بدهند.
*****
پرسیده شد: از علی‌محمد شفیعی،8 کارگر قالی فروشی گلکار خبری دارید؟
مخاطب: بیمارستان گودرز است و حالش بد نیست.
*****
شخصی به نام حسینی تماس گرفت و گفت: من خبر یزد را به بی‌بی‌سی لندن دادم؛ ممکن است خبرنگار بی‌بی‌سی از تهران با شما تماس بگیرد، در جریان باشید.
*****
شخصی به نام بنده‌زادگان، رئیس اورژانس تماس گرفت و گفت: ما در خدمتگزاری حاضریم و اگر کسی زخمی‌ها در خانه‌ها هستن، بگوئید ما بدون اینکه اسمشان را یادداشت کنیم، به آنها کمک می‌نمائیم. خلاصه در خدمتگزاری حاضریم. شماره تلفن ما 115 است و همه گونه وسایل کمکی هم داریم و هر جا دلشان خواست، آنها را می‌بریم؛ چون جلوی ماشین ما را نمی‌گیرند.
مخاطب: خیلی خوب.
*****
تلفن شد و گفت: یک جسد در مسجد قلعه کهنه است، یکی هم در بیمارستان افشار است، ولی شناخته‌ نشده‌اند.
مخاطب: شما؟
ناشناس: کریمی؛ یکی را هم پانسمان کردیم و رفته است خانه. این جسد که در مسجد قلعه کهنه است، فقط هزار تومان پول و یک قرآن همراهش است و هیچ چیزی ندارد که او را شناسایی کنیم، چی کار کنیم؟
مخاطب: حاجی آقا می‌فرمایند که اگر نمی‌ترسید، آن را تا صبح نگهداری کنید وگرنه او را دفن کنید؛ ولی تحقیق کنید ببینید شاید کسی او را بشناسد.
*****
شخصی به نام ملک زاده تلفن کرد و گفت: دو تا جسد در مسجد قلعه کهنه است که هر دو الان شناسایی شده‌اند، چی کار کنیم؟
مخاطب: خبر بدهید به بستگانشان و برای جواز دفن هم به دکتر پاک نژاد مراجعه کنید.
*****
تابعی تلفن کرد و پرسید: با این وضعی که امروز پیش آمده، به نظر شما چه ساعاتی خاموشی بدهم بهتر است؟
صدوقی: به نظر شما هر ساعتی بهتر است، قطع کنید ما حرفی نداریم، ولی اگر موقع تیراندازی باشه قطع کنید بهتر است؟
تابعی: ما حرفی نداریم، اطلاع بدهید ما قطع می‌کنیم.
صدوقی: باشه. سپس خداحافظی کردند.

توضیحات سند:

1. روز بیست و سوم آذرماه، روز سوم شهدای کربلا بود. در این روز، مردم متدین و انقلابی شهر یزد، طبق سنت دیرینه‌ی خود، مراسم دفن شهدا را تدارک دیدند. گزارش این مراسم که همراه با تظاهرات و اقدامات انقلابی بود، همراه با توجیهاتی که برای حمله به مسجد حظیره تدارک دیده شده بود، به شرح زیر ثبت شده است:
« از صبح روز جاری، طبق یک سنت دیرینه به عنوان روز دفن شهدا، قرار بود کلیه دسته‌های عزاداری به مسجد ملااسماعیل شهر یزد بروند. ضمناً اطلاعات واصله حاکی بود که اخلالگران قصد دارند با استفاده از فرصت، جمعیت را به طرف میدان شاه که پیکره مبارک اعلیحضرت رضاشاه کبیر در آن قرار دارد، کشیده و پیکره را پائین بیاورند؛ که دستور مراقبت‌های لازم صادر گردید و واحدها از صبح در محل‌های تعیین شده از قبل مستقر گردیدند. از اولین ساعات بامداد، در حالی که مدارس و مغازه‌ها و بازار شهر تعطیل و بانک‌ها و اداره‌ها نیمه تعطیل بود، دسته‌های متعدد عازم مسجد مذکور شدند. در چهارراه امیر چقماق حدود 1000 نفر از دسته‌های عبور کننده، در حالی که پلاکاردهائی با مطالب تحریک آمیز حمل می‌کردند؛ شعارهای ضدملی دادند که ابتدا مأمورین انتظامی با بلندگو به آنان اخطار کردند متفرق شوند و چون توجهی نگردید، با استفاده از گاز اشک آور نسبت به تفرقه آنان اقدام و چند پلاکارد ضبط شد؛ لیکن دسته‌های اخلالگر و آشوب طلب بیشتری اجتماع و در خیابان شاه و چهارراه امیر چقماق و چهار خیابان اطراف میدان شاه(محل استقرار پیکره)، تعداد بسیار زیادی لاستیک آتش زده و از گوشه و کنار شهر به صورت دستجاتی در حالی که شعارهای ضدملی داده و به مأمورین انتظامی فحش و ناسزا می‌گفتند، به طرف مأمورین شهربانی و ژاندارمری پشتیبان هجوم برده و به پرتاب سنگ و آجر، سه راهی و لوله‌های فلزی حاوی مواد منفجره، همچنین تیراندازی‌های پراکنده از طرف جمعیت به طرف مأمورین شهربانی و هنگ ژاندارمری یزد که اکنون آنان نیز وارد عمل شده بودند و ریختن بنزین از پشت بام‌ها به روی آنان و همچنین تیراندازی از مناره مسجد حظیره و پشت بام‌ها توسط آشوب طلبان مبادرت نمودند که مأمورین شهربانی و هنگ ژاندارمری با توجه به وجود سلاح گرم بین بعضی از گروه ها، با تیراندازی هوائی مکرر جمعیت‌ها را متفرق نموده و با تلاش فراوان وضع را به طور نسبی آرام ساخته و سپس با توجه به تیراندازی از مسجد حظیره، مسجد را با مراقبت کامل محاصره نموده و عناصر شهربانی و هنگ ژاندارمری وارد مسجد گردیده، لیکن کسی را داخل مسجد مشاهده ننمودند و در بررسی‌های معموله در مسجد، مقدار زیادی اعلامیه و اوراق مضره، شعارهای پارچه ای، عکس‌های مقتولین تظاهرات و اغتشاشات برای جریحه دار کردن احساسات مردم و تحریک آنان، تعدادی نوار ضبط صوت، یک بمب بسیار قوی، تعدادی سه راه‌های مخصوص ساختن بمب دست ساز، مقداری لباس‌های زنانه، تعدادی چوب‌های دستی آماده برای استفاده، میله‌های آهنی و وسائل برنده که همه آنها برای مقابله تهیه شده است کشف و جمع آوری گردید و مسجد بدون هیچگونه تخریب تحویل دو نفر از بستگان شیخ محمد صدوقی فرزند ابوطالب شد. در این بین عده‌ای دیگر از اخلالگران مجدداً در چهارراه امیر چقماق تعداد زیادی لاستیک، همچنین شعبه بانک عمران را آتش زدند که بلافاصله نسبت به خاموش کردن آن از طرف آتش نشانی شهرداری و ژاندارمری با حمایت مأمورین انتظامی اقدام و خاموش گردید و ساعت 1500 وضع به طور نسبی عادی شد و چند نفر دستگیر گردیدند و تعدادی از اتومبیل‌های شهربانی خسارت دیده است. ضمناً تا ساعت 1600 با استعلام تلفنی از بیمارستان‌ها و یکان‌های تابعه گزارشی از زخمی یا کشته شدن اعم از اخلالگران یا مأمورین واصل نگردید، لیکن بررسی ادامه دارد تا در صورت وجود موردی اعم از کشته یا زخمی، همچنین آمار دستگیر شدگان متعاقباً اعلام شود.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 5. سند شماره: ...8 /5- 37 /5- 5 - 23 /9 /1357 و سند شماره: 4840 /26/ ﻫ - 23 /9 /57
در این روز، تظاهرات مردم یزد به خاک و خون کشیده شد. ساواک یزد در این باره نوشت:
« در واقعه روز 23 /9 /57 در شهرستان یزد، دو نفر به اسامی علی محمد شفیعی و علی بوستان[بستانی] کشته شده اند و به طوری که بین مردم در شهر شایع است تعداد کشته شدگان 9 نفر می‌باشد.» همان . سند شماره: 4855 /26/ ﻫ - 27 /9 /57
برخی از شاهدان عینی این واقعه، مطالب مندرج در گزارش فوق را صحیح ندانسته و می‌گویند: « مجسمه رضاشاه را روز 21 /9 /57 خودِ نیروهای نظامی پائین آوردند و به تلافی پائین آوردن مجسمه در روز عاشورا 20 /9 /57، در روز 13 محرم 23 /9 /57 رژیم به مردم حمله کرد و سه نفر به نام‌های سید حسین دهقان منشادی، علی محمد شفیعی مقدم و رجبعلی بستانی قلعه کهنه را شهید و تعداد زیادی از عزاداران را مجروح و دستگیر کرد.
2. در بولتن ساواک پیرامون وقایع کرمان آمده است: «از صبح روز 22 /9 /57 حدود سه هزار نفر از اهالی روستائیان شاهدوست و وطن پرست کرمان، با دادن شعار « جاوید شاه » و حمل تمثال هائی از حضرت علی(ع) و اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر در برخی از خیابان‌های اصلی کرمان به تظاهرات ملی و میهنی مبادرت کرده و در ساعت 1300 به تدریج متفرق شده اند... در بعدازظهر روز مذکور، گروهی از مخالفین و قشریون مذهبی به جمع وطن پرستان حمله کرده و یکی از آنان نیز با اسلحه شکاری خود به طرف موافقین تیراندازی کرده که در نتیجه سه تن از متظاهرین میهن پرست مجروح و بلافاصله جهت درمان به بیمارستان اعزام گردیده اند. برخورد و درگیری فوق با دخالت مأمورین انتظامی خاتمه یافته و چند تن از محرکین اصلی حادثه دستگیر شده اند.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . کتاب بیستم . ص 163
3. هنگ ژاندارمری شیراز در مورد این واقعه نوشت: «در ساعت 1830 روز 22 /9 /1357 در منطقه سعدی شیراز بین مسلمانان و بهائیان زدوخوردی به وقوع پیوسته چون منطقه مزبور جزو حوزه فرمانداری نظامی است مأموران فرمانداری نظامی مستقیماً در برقراری نظم و امنیت دخالت نموده و فرمانده گروهان شیراز نیز با عده‌ای مأمور از نظر کمک و انجام امور قضائی در محل حاضر معلوم شد نزاع بر اثر اختلافات مذهبی رخ داده و در اثر تیراندازی از جانب چند نفر از افراد بهائی که در پشت بام‌های منازل خود سنگر گرفته بودند تعدادی از افراد مهاجم مسلمان ساکن سعدی را کشته و زخمی شده اند و یکی از افراد تیرانداز استوار فهندژ درجه دار شاغل ارتش جمعی مرکز پیاده بود که در اثر تیراندازی مأمورین فرماندار نظامی کشته و یک نفر دیگر به نام شهرام فهندژ که با یک قبضه اسلحه دولول سوزنی و یک نفر سرباز وظیفه که هویت وی تا کنون معلوم نشده در حال فرار دستگیر می‌گردند... تعداد کشته شدگان 13 نفر( 12 نفر مسلمان و یک نفر بهائی ) بوده و تعداد زخمی شدگان 15 نفر که در بیمارستان سعدی و نمازی شیراز بستری و صبح روز جاری مجدداً مسلمانان قریه سعدی شیراز که تعداد آنان در حدود 5 هزار نفر تخمین زده می‌شد به منازل بهائیان حمله در نتیجه حدود یکصد دستگاه از منازل بهائیان را تخریب و طعمه حریق قرار داده بهائیان ساکن سعدی به ارتفاعات اطراف سعدی که گویا بعضی از آنها مسلح به تفنگ شکاری مجاز می‌باشند متواری و در این جریان یک قبضه اسلحه دولول سوزنی که از قنداق جدا می‌باشد با یک قبضه اسلحه پنج تیر گلوله زنی، یک برنو با چهار تیر فشنگ متعلق به استوار فهندژ و یک رشته فانسقه متعلق به شهرام فهندژ کشف درحال حاضر نظم و آرامش در محل حکمفرماست.» همان . ص 147
4. احمد علی محققی، فرزند على محمد در سال 1300 ﻫ ش در کاشان به دنیا آمد. در قسمتهاى مختلف ژاندارمرى مسئولیت داشت و در سال 1357 به فرماندهى ژاندارمرى کل کشور منصوب شد. وی به مناسبت‌هاى مختلف به خاندان پهلوى عرض تبریک و اظهار ارادت مى‌کرده است. اسناد ساواک . پرونده‌ انفرادى
5. در گزارش ساواک آبادان پیرامون وضعیت آبادان نوشته شده است: « از ساعت 9 صبح روز 22 /9 /57 جمعیتی حدود 15 هزار نفر با حمل تمثال‌های شاهنشاه آریامهر، والاحضرت ولایتعهد ضمن دادن شعارهای ملی و میهنی به راه پیمائی در خیابان‌های شهر آبادان پرداختند و در ساعت 1100 تعدادی حدود 400 نفر از مخالفین که در جلوی آنان شیخ غلامحسین جمی حرکت می‌کردند به دادن شعارهای ضدملی پرداختند و در اثر برخوردی که بین دو جناح به وجود آمد سه نفر مجروح و یک نفر کشته شده که با دخالت مأمورین انتظامی مخالفین متفرق و موافقین به راه پیمائی خود ادامه و مجسمه شاهنشاه آریامهر را گلباران کردند.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . کتاب بیستم . ص 167
6. در گزارشی که پیرامون تماس آیت‌الله جمی با سید محمدتقی موسوی امام جماعت مسجد جامع خرمشهر تهیه شده، به نقل از آیت‌الله جمی آمده است: « در آبادان شب گذشته عده‌ای مانند مکی . قبادی . خرمی ارگانی را گرفته اند و دو روز قبل کشتار داشتیم و یک پیرزن 55 ساله را سربازان کشتند و حتی جنازه او را نمی دادند و از طرف دیشب یک عده اوباش را گرد آورده بودند و زنده باد شاه می‌گفتند.» همان . ص 168
7. ساواک یزد نیز در تلفنگرامی به اداره کل سوم ساواک، درباره اتفاقات این روز نوشت: « حدود ساعت 1000 روز جاری عناصر اخلالگر و آشوب طلب در شهرستان یزد با آتش زدن حلقه‌های لاستیک در خیابان‌های شهر به تظاهرات وسیع دست زدند و مبادرت به دادن شعارهای ضدملی نمودند و در نتیجه با دخالت مأمورین شهربانی و ژاندارمری ابتدا جهت متفرق نمودن جمعیت از گاز اشک آور استفاده، چون نتیجه نداشت اقدام به تیراندازی هوائی شد و این برخورد تا ساعت 1130 ادامه داشت. پس از اینکه وضع به حالت عادی برگشت مشخص گردید تا این ساعت یک نفر1 کشته، هفت نفر مجروح شده اند. با توجه به اینکه عده‌ای از اخلالگران بعد از برخورد با قوای انتظامی به داخل مسجد متواری شدند، چون تصور می‌شد که تعدادی از آنان دارای سلاح گرم باشند لذا از مسجد مذکور به وسیله مأمورین شهربانی بازرسی گردید در نتیجه یک عدد بمب تی ان تی برقی دست ساز و چند عدد زانوئی فلزی محتوی مواد مفنجره و یک قمه و تعدادی چوب دستی و مقدار زیادی اعلامیه مضره کشف گردید.» انقلاب اسلامی در یزد . ج 5. سند شماره: 4840 /26/ ﻫ - 23 /9 /57
در کتاب روزشمار تاریخ ایران، ج 2. ص 381، در ذیل این تاریخ نوشته شده: « در تظاهرات یزد، عده کشته شدگان به پنج نفر رسید.»
8. شهید علی‌محمد شفیعی در 1324 ش به دنیا آمد. پس از طی دوران دبستان و متوسطه، در بازار یزد مشغول به کار شد. روحیات انقلابی و مذهبی او، موجب شد تا در فعالیت‌های عمومی شرکت فعال داشته باشد؛ که رسیدگی به محرومین و مستمندان در این رهگذر، یکی از اقدامات او بود.
شهید شفیعی، در روز سیزدهم محرم سال 1299ق، نهم آذرماه 1357ش، در جریان تظاهرات مردمی یزد، در خیابان قیام، مورد اصابت گلوله‌ی دژخیمان رژیم شاهنشاهی قرار گرفت و به شهادت رسید و پس از تشییعی با شکوه در جوار امامزاده جعفر(ع) آرام گرفت. علی محمد شفیعی، متأهل و در زمان شهادت دارای یک فرزند بود.
***

منبع:

کتاب گفت و شنود، جلد دوم - شنود مکالمات شهید آیت‌الله محمد صدوقی صفحه 298
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.