تاریخ سند: 2 آبان 1345
درباره: نصراله خلخالی بازگشت به شماره 39690/316 - 23/7/45
متن سند:
شماره: 17602/ ﻫ 20 /3
به: تیمسار ریاست ساواک
با نامبرده در منزل دیبائی واقع در خیابان ری کوچه دردار ملاقات گردید و ضمن استفسار از چگونگی محدودیتی که جهت مشارالیه فراهم شده است، به نحو شایسته مورد تحبیب قرارداده شد.
یادشده ضمن ابراز سپاسگذاری، اظهار داشت: محدودیتی برایم فراهم شد، ولی اینجانب در مسافرتی که اخیراً به قم نموده، مورد لطف عده ای از دوستان واقع شده و ضیافت هایی برایم ترتیب داده اند و ازجمله یک روز هم در منزل آقای خمینی مهمان بودم.
بعداً معلوم شد ازطرف سازمان امنیت قم، چند نفر از میزبانان، احضار و علت مسافرت به قم را از آنان سؤال کرده بودند.
همچنین آقای...
از اصفهان چند بار مرا دعوت نموده بود و در نظر داشتم دو سه روزی به اصفهان عزیمت نمایم؛ ولی چون شنیدم که درباره علت مسافرت از خود اینجانب سؤال نمودند ولی ...
.
.
نرود.
در مسافرت قبل که به ایران نمودم، آقای آرام1 وزیر امور خارجه یک روز مرا به نهار دعوت نمود.
در آن جلسه از ایشان و آقای پیراسته2 خواهش کردم به چند نفر از کسان آیت اله خمینی اجازه داده شود که به عراق مسافرت نمایند و ایشان هم به رئیس شهربانی دستور دادند با این امر موافقت گردد.
دو روز قبل که آقای اشراقی داماد آیت اله خمینی از همدان به تهران مراجعت نمود موضوع تلفنگرام مورخه 31 /7 /45 به من اظهار داشت: چرا برای همسر من وخادمه اش تقاضای گذرنامه نکردهای و این امر ممکن است موجب نگرانی آقای خمینی شود.
اکنون با استفاده از فرصت تقاضا دارم با صدور گذرنامه جهت بانو صدیقه مصطفوی صبیه آقای خمینی و عیال آقای اشراقی و خادمه اش موافقت فرمایند.
اینک با اعلام مراتب فوق مقرر فرمائید از هرگونه تصمیمی که دراین زمینه اتخاذ خواهد شد این ساواک را مطلع نمایند3.
رئیس ساواک تهران .
نواب اصل.
.
این نامه در پرونده نصراله خلخالی بایگانی شد
توضیحات سند:
1.
غلامعباس آرام در سال 1282 ش، از پدری ایرانی به نام علیرضا، اهل نائین و مادری پاکستانی، به دنیا آمد.
پدرش که در بازار یزد، چای فروش و از مبلغین فرقه ضالّه بهائیت بود، در سال تولد غلامعباس، در نزاع بین مسلمانان یزد و اعضای تشکیلات بابیت و بهائیت کشته شد.
پس از این واقعه، مادرش با یک هندی ازدواج کرد و چون شوهر او، با غلامعباس رابطه خوبی نداشت، وی خانه را ترک کرد و به بمبئی رفت و در کنسولگری انگلستان، به پادوئی مشغول شد.
مستر کُنت که کنسول انگلستان در بمبئی بود، به جای پدر و مادر، تربیت او را به عهده گرفت و در همه مأموریت های محوله، او را به همراه میبرد.
غلامعباس آرام، پس از پایان جنگ اول جهانی، به ایران آمد و با قبول تابعیت ایران، به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و چون با زبان اردو آشنائی داشت، به عنوان عضو محلی سفارت ایران، به هند اعزام گردید.
مشارالیه که تا سال 1324 در سمت اداری در وزارت امور خارجه کار میکرد، در این سال، جزء کادر سیاسی قرار گرفت و دبیر دوم سفارت ایران در امریکا شد و با حسین علاء - یکی از حامیان اصلی اعضای تشکیلات بهائیت - که وزیر مختار و سفیر کبیر ایران در امریکا بود، نزدیک شد و چون از قواعد چاپلوسی آگاهی داشت، حمایت او را جلب و به وسیله او از سال 1326 در وزارت خارجه ترقی کرد.
عمده مشاغل غلامعباس آرام، به این شرح است :
مدیرکل سیاسی در سال های 6 - 1335، در این ایام بود که با شنیدن خبر فوت شوقی افندی در لندن، به نشانه عزا، کراوات مشکی بست و در همین مقام بود که به همراه دیگر اعضای شورای عالی استخدامی، با ارتقاء امیرعباس هویدا، به مقام رایزنی سفارت ایران در ترکیه، موافقت کرد.
سفیر کبیر ایران در توکیو در تاریخ 7 /9 /36 که با پافشاری حسین علاء، صورت گرفت و شانزده روز پس از این حکم، با حفظ سمت به عنوان سفیر کبیر ایران در چین تایپه نیز منصوب شد.
وزیر امور خارجه در کابینه منوچهر اقبال در تاریخ 11 /5 /38
سفیر کبیر ایران در بغداد در تاریخ 19 /6 /39
غلامعباس آرام در دوران نخست وزیری علی امینی، به عنوان وزیر امور خارجه به کابینه او پیوست و این سمت را در دولتهای اسداللّه علم، حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا نیز حفظ و در سال 1345 جای خود را با اردشیر زاهدی عوض کرد و به جای او به سفارت لندن رفت.
مشارالیه که در سال 1349 بازنشسته شده بود، در سال 1350 با تصویب هیئت دولت، سفیر کبیر ایران در چین شد و در سال 1352 به عنوان سفیر اکردیته در پیونگ یانگ کره و هانوی نیز معرفی گردید و به پاس خدماتی که به محمدرضا پهلوی کرده بود، در دوره هفتم به عنوان سناتور انتصابی، به عضویت مجلس سنا درآمد.
حسین فردوست که از تربیت یافتگان مکتب جاسوسی انگلیس ۶ MI بود، پس از شرح چگونگی ارتباط مأموران اینتلجنس سرویس، با همکاران ایرانی خود، درباره جایگاه و موقعیت غلامعباس آرام در نزد آن سازمان، می نویسد :
« عباس آرام از وابستگان انگلیس، مدتها وزیر خارجه بود.
موقعی که او سفیر در ژاپن شد، هوشنگ انصاری کارمند محلی سفارت ایران بود.
آرام تشخیص داد که انصاری فرد مناسبی است و او را به انگلیسیها معرفی کرد.
بدین ترتیب، انصاری ناگهان وزیر اطلاعات، سفیر ایران در امریکا و...
شد.
»
غلامعباس آرام که از اعضای فراماسونری جهانی بود و در لژهای مختلف، از جمله : لژ کیوان و ستاره سحر، عضویت داشت و در مرداد 1348 با معرفی یوسف خوش کیش به عضویت باشگاه ورزشی شاهنشاهی نیز درآمده بود، در یکی ازبرنامه های رادیو بغداد، در تاریخ 7 /6 /48، چنین معرفی شد :
« آرام فراماسون انگلیسی است.
اینتلیجنت سرویس اطلاعاتی را که میخواست، مستقیماً از این شخص دریافت می کرد و در اختیار دایره خاورمیانه وزارت خارجه انگلیس میگذاشت.
»
غلامعباس آرام که شناسنامه اش در سرکنسولگری ایران در دهلی صادر شده بود، در ارتباط با دوستان انگلیسی!؟ خود تا آنجا پیش رفت که در زمانی که مدیرکل سیاسی بود، با یک دختر انگلیسی ازدواج کرد ولی بنا به دلایلی که مشخص نیست، در سال 1338 ، از او جدا شد و تا پایان عمر، همسری دیگری اختیار نکرد.
او که در ارزیابی ساواک در تیرماه 1339، اهل مشروب و قمار معرفی شده بود، در اردیبهشت 1341 نیز چنین معرفیشد «بدنام نیست.
ولی به علت معروفیت به طرفداری جدی از سیاست انگلیس، بین مردم وجههای ندارد.
» و باقر عاقلی بدون ذکر هیچ مأخذی، ضمن آنکه سال تولد غلامعباس آرام را 1278 می نویسد، او را چنین روایت میکند:
«تا 16 سالگی در یزد تحصیل کرد و زبان انگلیسی را به خوبی فرا گرفت.
سپس به شیراز رفت و در پلیس جنوب که توسط انگلیسی ها تشکیل شده بود، استخدام شد و تا پایان جنگ اول جهانی با درجه گروهبانی در آنجا بود.
در این مأموریت با چند تن از افسران و درجه داران هندی آشنا شد و از آنها تقاضای کار در هندوستان کرد.
حوالی سال 1300 به هندوستان رفت و در دهلی در دکان یک چای فروش یزدی [!!؟] استخدام شد.
دو سالی در بازار دهلی کار آزاد داشت وسپس در سال 1302 به عنوان عضو محلی سرکنسولگری ایران در هندوستان استخدام شد.
»
غلامعباس آرام که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فرصت خارج شدن از کشور را نیافته بود، پس از دستگیری، چندی در بازداشت بود و پس از آزادی در سال 1363 درگذشت.
2.
مهدی پیراسته فرزند حاج سید معتمد اراکی السادات در سال 1291 ش در اراک به دنیا آمد.
تحصیلات خود را تا دکترای حقوق ادامه داد.
سمت هایی منجمله کارمند اداره تبلیغات، دادستان تهران، نماینده مجلس شورای ملی، استاندار فارس، وزیر کشور و...
را عهده دار بود.
ساواک در گزارش ویژه مورخ 9 /4 /1342 در مورد نامبرده چنین آورده است: ...
.
دکتر پیراسته و برادرش تحت وصایت مرحوم محمد علیخان راستین ملقب به رونق علیشاه (از دراویش گنابادی) که به مناسبت با آشنایی شوهر مادرشان از آنان سرپرستی می کرده در اراک به تحصیل می پردازند ظاهراً در اراک غیر از یک خانه پدری که مخروبه بوده...
و همچنین جزئی مستقل و ملکی در خمین و سهمی از معدن سرب حسین آباد ملکی ندارند.
دکتر مهدی پیراسته با عامیون ارتباط دارد و در سیاست طرفدار انگلیس می باشد.
و همچنین مدتی با حزب استقلال و عبدالقدیر آزاد همکاری داشته و یکی از علل ترقیاتش، پشتیبانی دکتر متین دفتری از نامبرده بوده است.
به علاوه شخصاً نیز مردی است جاه طلب و پرکار...
گزارشات واصله از سوء استفاده نامبرده در امر انتخابات دوره گذشته تائید می نماید و اقلام دریافتی بدین شرح می باشد.
از آقای دکتر معدل 250 هزار تومان، از آقای غلامرضا ایلخانی 100 هزار تومان (این رقم با کمک آقای عزیزاللّه توأم اخذ شده) ضمنا در زمان وزارت کشور از شرکت چسب بابت خرید 150 دستگاه خودرو مبلغ 3 میلیون ریال پورسانت دریافت نموده است.
نامبرده از اعضای جمعیت فراماسونری لژ ستاره سحر نیز بوده است.
ر.ک : اسناد ساواک، پرونده های انفرادی.
3.
در چند روز بعد نیز، رئیس ساواک تهران، این مسئله را به شکل زیر پیگیری کرده است:
به: تیمسار ریاست ساواک .
اداره کل سوم بخش 316 شماره:17630/ ﻫ20 /3
شیخ نصراله خلخالی
پیرو شماره 17602 /20 ﻫ /3 - 2 /8 /45 مجدداً نامبرده وسیله تلفن با بخش 3 این ساواک تماس گرفته و تقاضای قبلی خود را مبنی بر موافقت مسافرت بانو صدیقه مصطفوی، صبیه آیت اله خمینی و خادمه اش به نام بانو فاطمه صغری آذریان فرزند غلامرضا به کشور عراق تکرار نموده است.
با توجه به اینکه مسافرت نامبردگان به خارج از کشور ضرری نداشته و ضمناً موافقت با انجام این عمل، درتحبیب آنان و رفع موارد اختلاف بی اثر نیست، علیهذا در صورت تصویب، مقررفرمائید شهربانی کل کشور با صدور برگ خروج جهت ایشان(گذرنامه دارند) موافقت و نتیجه را به این ساواک اعلام نمایند.
رئیس ساواک تهران – نواب
اصل درپرونده 12379
منبع:
کتاب
آیتالله شیخ شهابالدین اشراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 178