تاریخ سند: 9 آذر 1357
موضوع: دانشگاه بوعلی سینا
متن سند:
موضوع: دانشگاه بوعلی سینا
9 /9 /57
ابوالحسن موسوی زنجانی مشاور عالی دکتر ریاحی رئیس دانشگاه بوعلی سینا که ساکن تهران میباشد به علت سرکشی به وضع دانشگاه مسافرتی به همدان نموده بود ساعت ۱4:۳۰ روز 5 /9 /57 در اطاق درویش سرپرست امور مالی در حضور صادقپور، دکتر ترابی تهرانی، دکتر فضائلی، موسوی زنجانی ضمن اشاره به کتابی که اخیراً مطالعه کرده که تا به حال در سانسور بوده اظهار نمود جلال آلاحمد1 در مورد روشنفکر تعریف جالبی دارد و فرق افراد روشنفکر و پفیوز را خوب تشریح کرده است، بر حسب انتظار بحث به مسائل روز کشیده شد که موسوی زنجانی به تمسخر تیمسار ازهاری2 مبنی بر اینکه ایشان در تلویزیون گفته در مورد تیراندازی کردن یا نکردن نمیداند چه بکند سپس به سخنان 66 اشاره کرد و اضافه نمود میگه من غلط کردم ۲۵ سال اشتباه کردم مگر میشود عرض ۲۰ سال اشتباه کرد، اشتباه یک سیاستمدار به هیچ وجه قابل مقایسه با اشتباه یک فرد معمولی نیست و افزود میخواهند هویدا را محاکمه کنند یکی از اقوام نزدیک وی که وکیل دادگستری است گفته طبق قوانین و مقررات جاری مملکت به هیچ وجه نمیتوان هویدا را محکوم کرد زیرا خواهد گفت که آمر داشته است.
نظریه شنبه: ابوالحسن موسوی زنجانی احتمالاً از اقوام نزدیک آیتاله موسوی زنجانی است.
نظریه یکشنبه: با توجه به موقعیت شغلی شنبه و اینکه در تسلیم گزارشات صادق است مفاد گزارش خبر مورد تأیید است، شناسایی و بررسی سوابق یاد شده ضروری به نظر میرسد. سبلان
نظریه چهارشنبه: نظریه یکشنبه مورد تأیید است. خجند
گزارشی به وزارت علوم تهیه در صورت تصویب ارسال میشود.
توضیحات سند:
١. جلال آلاحمد فرزند احمد در سال ۱۳۰۲ شمسی در خانوادهای روحانی چشم به جهان گشود. آموزش ابتدایی و متوسطه را در تهران خواند و رشته ادبیات فارسی را تا مقطع دکترا ادامه داد. در سال ۱۳۲۳ به حزب توده پیوست و در مدتی کمتر از چهار سال در ردیف رهبران توده قرار گرفت. وی مدت ۲ سال به نوشتن مطالبی پرداخت که خود آن را «پرت و پلا» مینامد و به سبب همین نوشت در سال ۱۳۲6 آموزگار شد و شروع به تدریس کرد و همزمان همکاری نزدیکی با جراید وقت تهران داشت. در همین سال با انشعاب از حزب توده که دنباله رو سیاست استالین بود، با همکاری خلیل ملکی و انورخامهای یک حزب سوسیالیست (زحمتکشان) را بنا نهاد. در ماجرای ملی شدن صنعت نفت فعالانه شرکت جست و پس از مرداد ۱۳۳۲ از سیاست کناره گرفت و دنبال کار تحقیق و تعلیم رفت. با بروز تحول عظیم در افکارش و روی آوردن به دین در سال ۱۳4۰، اسلام را به عنوان یک دین جامع و روحانیت را تنها پایگاه ملی برای مبارزه با غرب و غربزدگی خواند و از امام خمینی (ره) به عنوان منجی یاد کرد. وی برای احراز هویت ملی، «غربزدگی» را در ۱۳4۱ منتشر کرد. در سال ۱۳4۳ به حج رفت و «خسی در میقات» را نوشت. در سال ۱۳4۷ اقدام به تشکیل کانون نویسندگان ایران نمود و کنگره هنرمندان دربار را تحریم کرد. مهمترین آراء سیاسی و اجتماعی و مذهبی آلاحمد در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» آمده است. وی تشیع را نوعی نهضت مبارزه روشنفکری میدانست و انتظار و اجتهاد را دو نقطه اوج آن میخواند. جلال آلاحمد در طول زندگی ۲۵ کتاب و سفرنامه و مقاله را به رشته تحریر در آورد و ۱۱ عنوان ترجمه انجام داد، در شهریور ۱۳4۸ در اسالم دار فانی را وداع گفت.
۲. ارتشبد غلامرضا ازهاری در سال ۱۲۹6 به دنیا آمد. پس از گذراندن دورههای نظامی در ایران و آمریکا، در سال ۱۳4۲ به درجه سپهبدی رسید. او منصبهای مختلفی در ارتش شاهنشاهی داشت. در سال ۱۳4۸ بازنشسته گردید، اما به دلیل اعتماد محمدرضا پهلوی به وی، از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران به او سپرده شد. وی پس از سقوط دولت شریف امامی و اعلام حکومت نظامی در سراسر ایران به ریاست دولت برگزیده شد و از تاریخ ۱۵ آبان تا ۱۷ دی ۱۳۵۷ در این سمت باقی ماند. پس از سقوط کابینه نظامیاش، به بهانه بیماری از ایران متواری و به آمریکا رفت.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان همدان، کتاب سوم صفحه 224