تاریخ سند: 11 بهمن 1343
موضوع : مجلس شورای ملی
متن سند:
شماره : 9054 /326
از ساعت 1000 روز جاری جلسه علنی
مجلس شورای ملی به ریاست آقای مهندس
ریاضی1 تشکیل شد.
آقای فولادوند به عنوان
نطق قبل از دستور از درگذشت شادروان
منصور اظهار تاسف فراوان کرد و خدمات وی
را ستود و گفت باید ریشه فساد سوزانده شود.
ناطق گفت منصور مردی وطن پرست و لایق و
در سیاست پخته بود.
آنگاه دکتر الموتی2 در این زمینه صحبت کرد
و به نمایندگی از طرف منفردین ضایعه
درگذشت منصور را به شاه.
خاندان منصور و
ملت ایران تسلیت گفت.
ناطق بعد افزود ملت
ایران راه و هدف خود را پیدا کرده و طرح کننده این هدف شاهنشاه هستند.
ما به آقای هویدا
اطمینان می دهیم که پشتیبان دولت وی هستیم.
بعد آقای رامبد صحبت کرد و در میان تأثر فراوان اظهار داشت وقتی خبر مرگ منصور فقید را
شنیدم به شدت گریستم زیرا او مردی لایق و باکفایت بود.
آقای رامبد در حالی که متأثر شده بود
ترجمه قطعه شعری از «اسکار وایلد» را خواند و گفت من با اینکه از نظر سیاسی با مرحوم منصور
اختلاف سلیقه داشتیم[داشتم ]ولی حالا که او از دست رفته است باید بگویم من هم مانند
دوستان نزدیک او متأثرم.
آقای دکتر خطیبی3 نیز در این زمینه صحبت کرد و ضمن تشکر از فراکسیونهای مردم.
مستقل
و منفردین در همدردی در مرگ منصور از آن مرحوم تجلیل فراوان کرد و از جمله گفت منصور
که در آستانه خانه ملت خونش ریخته شد شهادتش همه را ماتم زده کرد.
زن و مرد بر مرگ او
گریستند و این مصیبت بیش از هر کس بر شاهنشاه ما گران آمده است.
در این موقع مجلس وارد
دستور شد و آقای هویدا ضمن معرفی دولت جدید گفتند این دولت همان دولت سابق و برنامه
ما همان برنامه دولت سابق است و ما خدمتگزاران مملکت که همان همکاران منصور هستیم با
همان برنامه در راه به ثمر رساندن انقلاب آماده خدمتگزاری گردیده ایم آقای هویدا در این
موقع رئوس کارهایی که در دولت منصور انجام شده برشمرد و سپس از شادروان منصور به نیکی
یاد کرد و تجلیل نمود که مورد تایید مجلس قرار گرفت.
در این موقع بحث در برنامه دولت آغاز
شد.
آقای فخر طباطبایی با آغاز بحث در برنامه دولت مخالف بود و معتقد بود که برنامه دولت
باید طبع و توزیع گردد تا در جلسه بعد بحث شود.
آقایان کیهان یغمائی4 و خواجه نوری معتقد
بودند که احتیاجی به این کار نیست و بهتر است که نمایندگان نظرات خود را بیان دارند و به
دولت رای داده نشود.
[شود.
] این نظر مورد تایید مجلس قرار گرفت.
آقای پاینده5 گفت به عقیده من دولتی نرفته تا دولتی جایش بیاید زیرا فقط سربازی کشته
شده و سرباز دیگری جایش را گرفته است.
امیدواریم که این سربازان بتوانند مشعل انقلاب شاه
و مردم را مانند مشعل المپیک به مقصد نهایی برسانند.
آقای کیهان یغمائی به عنوان موافق
مشروط گفت در زمان حکومت منصور کارهای زیادی در حوزه انتخابیه بنده انجام گرفته است.
ضمنا خانم دکتر پارسا6 نیز از درگذشت منصور اظهار تأسف کرد و خدمات وی را تجلیل نمود.
در این موقع چون دیگر نظری نبود آقای هویدا پشت تریبون رفت و در جواب نمایندگان گفت
ای کاش امروز منصور اینجا بود و با صدای گرمش از شما تشکر می کرد.
آقای هویدا آنگاه به
تذکرات نمایندگان جواب گفت و اضافه کرد ما به مجلس احترام فراوان داریم و ما به پشتیبانی و
همکاری شما احتیاج داریم.
در این موقع رای گرفتند و مجلس شورای ملی با 156 رای موافق به
دولت آقای هویدا ابراز اعتماد کرد.
آقای جواد موسوی کبیری7 رای کبود داد و 20 نفر از اعضای
فراکسیون پارلمانی حزب مردم رای ممتنع دادند.
جلسه مجلس شورای ملی در ساعت 1240
پایان یافت.
...
و در پرونده های مربوطه بایگانی گردید اقدام دیگری ندارد این اطلاعیه در پرونده دولت هویدا بایگانی شود احمدی ه و ـ 22
توضیحات سند:
1ـ عبداللّه ریاضی فرزند هاشم در سال 1285 در اصفهان متولد شد.
پس از تحصیلات مقدماتی برای ادامه تحصیلات به
تهران سفر کرد.
و همزمان با تحصیل به تدریس درس ریاضی در مدارس ابتدائی نیز مشغول شد به طوری که پس از
مدتی در محیط فرهنگی آن روزگار شهرتی بدست آورد.
پس از گرفتن گواهی نامه دبیرستان در مدرسه صنعتی ایران و
آلمان مشغول تدریس ریاضی شد.
او در سال 1307 با اولین گروه دانشجویان به خارج از کشور اعزام شد و پس از 7 سال
تحصیل و کارآموزی با اخذ دانشنامه مهندسی هیدرولیک به کشور بازگشت و در دانشگاه تهران به عنوان استادیار
پذیرفته شد و پس از مدتی به سمت معاون دانشکده فنی برگزیده شد با شروع جنگ جهانی دوم و اوضاع بی سامان
کشور از دانشگاه کناره گیری کرد ولی پس از 28 مرداد 1332 دوباره به دانشگاه بازگشت و سه دوره کرسی ریاست
دانشکده فنی را به خود اختصاص داد.
مهندس ریاضی دو دوره 21 مجلس شورای ملی به عنوان نماینده اول مردم تهران
به سمت رئیس مجلس انتخاب شد.
که تا دوره 24 مجلس نیز در این سمت بود وی همچنین از موسسین لژماسونی
امیرکبیر به حساب می آمد او پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان مفسد فی الارض در اردیبهشت 1357 به حکم
دادگاه انقلاب اسلامی به اعدام محکوم شد.
2ـ مصطفی الموتی نیا فرزند حسین، در سال 1306 در تهران متولد شد و از دانشگاه تهران دکترای اقتصاد گرفت.
وی کار
مطبوعاتی را در پانزده سالگی شروع کرد و در سال 1329 (با خانم عفت عمیدی نوری، وکیل پایه یک دادگستری، رئیس
کمیسیون شورای عالی زنان شمیران و روزنامه نگار) ازدواج نمود و در سالهای 1331 و1332 در روزنامه «داد» مقالات
تندی علیه دولت دکتر مصدق نوشت که به همین علت چندین بار دستگیر و روزنامه مذکور نیز توقیف شد.
او در همین
زمان با عوامل کودتا (سپهبد زاهدی و اردشیر زاهدی) آشنا و در تظاهرات خیابانی علیه مصدق فعال شد و پس از
کودتای 28 مرداد 1332 در دولت زاهدی، سمت معاونت نخست وزیر را به دست آورد.
در این زمان مجلات شهربانی و
ژاندارمری را راه اندازی و در رادیو به ارائه تحلیل های سیاسی بعد از کودتای 28 مرداد پرداخت که باعث شهرت و
تحکیم موقعیت او گردید.
دکتر الموتی در سال 1333 روزنامه «صبح امروز» را به مدیریت همسرش منتشر کرد و در سال
1338 به عضویت هیأت مدیره شرکت معاملات خارجی منصوب شد و پس از آن به عنوان معاون نخست وزیر، رئیس
بازرسی نخست وزیری، به کارش ادامه داد و با آغاز فعالیت گروه «مترقی» و تأسیس حزب ایران نوین به عنوان رئیس
فراکسیون این حزب در مجلس شورای ملی منحله فعالیت کرد و یکی از اعضای فعال و مؤثر کمیسیون جشن های2500
ساله سلطنت پهلوی بود و با اعمال قدرت و سازش با سازمان برنامه به یکی از ثروتمندان بزرگ تبدیل شد.
وی در سال
1340 به دعوت رژیم صهیونیستی به همراه همسرش به تل آویو سفر کرد.
دکتر مصطفی الموتی، همچنین عضو و دبیر
جمعیت یاران متحد (عناصر رده اول دربار و نزدیکان محمدرضا پهلوی)، عضو جبهه یاران متحد، عضو جمعیت جهانی
فراماسونری، رهبر فراکسیون پارلمانی حزب ایران نوین، عضو حزب ملیون، رئیس باشگاه روتاری مرکز، نویسنده و
مدیر مسؤول روزنامه «داد» و از عوامل باند گسترده و متنفذ عَلَم بود و با اوج گیری انقلاب اسلامی به کشور انگلستان
متواری و پناهنده شد و در سال 1358 در خارج از کشور، روزنامه «اخبار روز» و در سال 1360 کتاب «تاریخ معاصر ایران»
و کتاب «ایران در عصر پهلوی، شانزده جلد» و در سال 1370 کتاب «بازیگران سیاسی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب
اسلامی» را منتشر نمود که در آثار فوق، سعی در تبرئه نمودن سیاستمداران دوران رژیم پهلوی را داشته است.
ناصر نجمی در معرفی وی چنین می نویسد :
کارگر ساده چاپخانه روزنامه «داد» بود.
او جوانی جاه جو و مشتاق شهرت بود.
بعدا در روزنامه داد شروع به نوشتن مقاله
نمود و شهرتی بدست آورد و جزو طرفداران دکتر مصدق گردید و در اکثر تظاهرات بنفع رهبر نهضت ملی ایران شرکت
می جست اما خیلی زود مسیر خود را تغییر داد و به کارهای اقتصادی روی آورد.
مصطفی الموتی که بعدا عنوان دکتر را به اول نام خود افزود به دکتر اقبال نزدیک شد و به معاونت وی در امور بازرسی
منصوب گردید و متعاقب آن به مجلس راه یافت و تا معاونت مجلس پیش رفت.
وقتی حزب ایران نوین تشکیل شد الموتی جزء بزرگ سردمداران آن حزب گردید و در مجلس رئیس فراکسیون حزب
ایران نوین شد الموتی هم جزء بزرگ سردمداران آن حزب گردید و در مجلس رئیس فراکسیون حزب ایران نوین شد.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی
3ـ حسین خطیبی نوری، حسین فرزند حاج شیخ محمدعلی نوری در 1296 ش [1293] در تهران متولد شد و پس از
اتمام دوره ابتدائی و متوسطه وارد دانشگاه تهران شد و در 1324 در رشته زبان و ادبیات فارسی مدرک دکتری دریافت
نمود وی از 1317 با شغل دبیری دبیرستان و تدریس در دانشگاه فعالیت های خود را آغاز کرد و در 1320 ریاست کتابخانه
دانشکده حقوق دانشگاه تهران را به عهده گرفت و پس از آن در دوره بیست و یکم مجلس شورای ملی از شهرستان لار
و در دوره های 22، 23، 24 از تهران در این مجلس حضور پیدا کرد و مدتی هم معاونت و سپس ریاست اداره روزنامه
رسمی کشور در مجلس شورای ملی را عهده دار بود پس از آن در 1326 به سمت افتخاری مدیرعاملی شیروخورشید
سرخ منصوب و تا 1357 این سمت را حفظ نمود تا اینکه در 1357 از سوی دولت جمهوری اسلامی بازداشت و به حکم
دادگاه انقلاب اسلامی به 6 سال حبس تأدیبی محکوم شد.
وی همچنین از اعضاء حزب ایران نوین بوده است.
مشارالیه در سال 1380 درگذشت
4ـ احمد یغمائی معروف به کیهان یغمائی فرزند ابوالقاسم در سال 1293 ه ش در دامغان متولد شد.
پدرش مدتی
معاون اداره آمار بود.
مشارالیه که تا سیکل اول دبیرستان درس خوانده بود، به استخدام دولت درآمد و مدت سه سال در
اداره ثبت اسناد در مقام ریاست حسابداری ثبت مرکزی سمنان و دامغان کار کرد.
او که از ملاکین بنام منطقه و در دوره های 20 و 21 مجلس شورای ملی، با دادن مبلغ 200 هزار تومان به سپهبد علوی
مقدم به مجلس راه یافته بود، در یک ارزیابی ساواک، چنین معرفی شد: «از هر موقعیت به نفع شخصی خود استفاده
می کند.
عضو حزب ملیون و طرفدار سیاست غرب است.
در مشهد و تهران ملک دارد.
در دوره حکومت مصدق
فعالیت هایی به نفع حکومت وقت داشته و تلگرافاتی علیه دربار مخابره کرده است.
شخصی است بد نام و عضو انجمن
شهر مشهد بوده که براثر دخالت های برخلاف وی انجمن شهر منحل شده است.
»
کیهان یغمائی که به عضویت جبهه یاران متحد به رهبری منوچهر اقبال درآمده و سپس به حزب مردم پیوسته و در
نهایت رستاخیزی شده بود، در هنگام حضور در مجلس شورای ملی ریاست فراکسیون مستقل را به عهده داشت.
وی
در سال 46 چنین معرفی شد : «یکی از سرمایه داران معروف مشهد و از دوستان نزدیک دکتر اقبال است و می گویند در
دوران نمایندگی خود اعمال نفوذهای زیادی برای کارخانه قند خود (شرکت قند شیرین) نموده است.
»
دیگر فعالیت کیهان یغمائی به این شرح است :
اجاره کار املاک آستان قدس رضوی ـ عضو هیئت مدیره و قائم مقام مدیرعامل شرکت شیرین خراسان ـ مدیرعامل
شرکت توریستی و مسافرتی اوریانت ـ مالک شرکت توریستی ایرانیت ـ
وی همچنین عضو سازمان کوک بود و در مؤسسه داینرز کلوپ نیز عضویت داشت و نشان درجه 3 همایونی دریافت کرده
بود.
گزارش های بسیاری از سوءاستفاده های وی در سوابق موجود است.
کیهان یغمائی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از کشور متواری شد.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی
5ـ ابوالقاسم پاینده به سال 1290 ش متولد شد.
مقدمات عربی و علوم مذهبی و فلسفه را از استادان وقت در اصفهان
فراگرفت و زبان فرانسه را نیز آموخت.
پس از ورود به تهران به خدمت فرهنگستان ایران درآمد و مدتی دبیر آن بود.
در
1327 ش به ریاست تبلیغات و انتشارات منصوب شد.
مدت طولانی مدیریت مجله صبا را عهده دار بود و آثار متعددی از
جمله ترجمه قرآن، ترجمه تاریخ طبری از خود به جای گذاشت.
او در دوره دوم مجلس مؤسسان به سال 1328 به
نمایندگی از نجف آباد انتخاب شد.
و نماینده دوره های 21 و 22 نجف آباد در مجلس شورای ملی بود.
6ـ فرخ رو پارسا فرزند فرخ دین، در سال 1301 ش در تهران یا قم به دنیا آمد.
تحصیلات خود را تا درجه دکترای پزشکی
ادامه داد.
سمتهایی از جمله : دبیر دبیرستانهای تهران، نماینده مجلس شورای ملی، معاون پارلمانی وزارت آموزش و
پرورش را عهده دار بود.
ساواک وی را چنین معرفی کرده است : «نامبرده فاقد سابقه مضره سیاسی بوده و طرفدار
سیاست غرب و رژیم مشروطه سلطنتی و عضو حزب «ایران نوین» و کانون مترقی و رئیس جمعیت زنان دانشگاهی
می باشد.
مشارالیها زنی محتاط، ترسو، معرفی شده و همسر تیمسار شیرین سخن است.
» گزارش خبری تاریخ
18 /11 /42 حاکی است که در محل جامعه لیسانسیه های وابسته به رضا معرفت، ناصر هیدی مدیر دبیرستان ملی مدائن
اظهار داشته است : «خانم دکتر پارسای، مبلغ ششصد هزار تومان از وجوه دبیرستان رضاشاه کبیر سوءاستفاده نموده
منتهی سعی می شود که سروصدای موضوع بلند نشود.
لیکن در بخش دو فرهنگی، کلیه کارمندان از جریان باخبر
شده اند و معرفت گفته های وی را تائید نموده است».
طبق گزارش دیگری از ساواک مشارالیها متهم به بهائیگری بوده و به لحاظ ترس از نفوذ روحانیت در آموزش و پرورش و
اوج گیری مخالفت با وی سعی داشته تا قضیه برملا نشود.
در گزارش ساواک به تاریخ 8 /9 /52 چنین آمده است : «وقتی خانم پارسای وزیر آموزش و پرورش از سفر خارج از کشور
برگشته، هفت چمدان پر از اجناس مختلف با خود آورده و مأموران گمرک با ترخیص آنها مخالفت نمودند، لذا راننده
مذکور با مراجعه به رئیس گمرک چمدانها را گرفته و تحویل خانم وزیر داده و مشارالیه در مقابل این خدمت به رئیس
ناحیه 11 آموزش و پرورش تلفن زده و از طریق رئیس اداره مزبور یک گواهینامه ششم ابتدایی با معدل 25 /13 به وی
داده است.
»
ضمنا جامعه زنان ایرانی در نامه ای به فرح، خواستار برکناری و عدم شرکت رسمی مشارالیها در مراسم جمعیت جامعه
زنان شده اند.
پارسا در دوران تصدی خود در وزارت فرهنگ، مروج فساد و بی دینی بود.
به دلیل مذهب بهائیت و ضدیت با اسلام،
مدارس اسلامی، خصوصا مدارس دخترانه را همواره تحت فشار و محدودیت قرار می داد.
در چندین مورد با همکاری
ساواک و هجوم به مدارس دخترانه، چادر و روسری دختران را برداشته و هتک حرمت نمودند.
وی عضو کلوپ روتاری
ایران بود و پدرش اولین کسی بود که نخستین مجله اختصاصی زنان را نشر داد، پارسا نماینده دوره 21 مجلس شورای
ملی بود و پس از آنکه مدتی معاون پارلمانی وزارت آموزش و پرورش بود.
از 2 /8 /47 به جای هادی هدایتی، وزیر
آموزش و پرورش شد و تا 10 /2 /53 در این پست بود.
او قبل از وزارت مالک یک آموزشگاه دخترانه بود.
او در کارهای زیر مشارکت داشته و سازمانها و مؤسسات و جمعیت های متعددی را بنیان نهاد: ایجاد و تأسیس انجمن
بانوان فرهنگی، رئیس جمعیت زنان دانشگاهی ایران، رئیس سازمان همکاری جمعیتهای زنان، نایب رئیس هیئت
مدیره شرکت تعاونی فرهنگیان، عضو شورای ورزشی بانوان، رئیس کمیسیون فرهنگی شورای عالی جمعیتهای زنان.
گزارش مفاسد اخلاقی وی قابل درج نمی باشد.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی دستگیر و پس از محاکمه توسط دادگاه انقلاب اسلامی به اعدام محکوم شد.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی
7ـ سیدجواد موسوی کبیری فرزند قاسم به سال 1295 ش در کرمانشاه متولد شد.
او افسر ارتش بود.
تا اینکه به
نمایندگی دوره 21 ایلام انتخاب شد.
منبع:
کتاب
امیر عباس هویدا به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 137