تاریخ سند: 16 شهریور 1356
درباره : گزارش
متن سند:
به عرض می رساند :
به فرموده جریان مراسم تدفین و چهلمین روز درگذشت دکتر شریعتی و
اظهارات سیدموسی صدر1 و دیگر سخنرانان در این مراسم بر ضدایران، تا آن
جا که منابع آشکار به انتشار آن دست زده اند و مدارک آن در اختیار قرار گرفته
تهیه و به زبان انگلیسی
ترجمه شده است تا به
وزارت امور خارجه ارسال
گردد و در اختیار
اعلیحضرت ملک حسین
قرار گیرد.
نامه تهیه شده برای وزارت
امور خارجه به ضمیمه
ترجمه انگلیسی فعالیتهای
موسی صدر و فتوکپی
گواهی بیمارستانی که
شریعتی در آن بستری بوده
در صفحه مقابل تقدیم گردید
تا در صورت تصویب امضاء
فرمایند.
متن فارسی فعالیتهای
سیدموسی صدر طی (پیوست / الف) از عرض می گذرد.
ضمنا بیوگرافیهای دکتر
شریعتی، قطب زاده و چمران وسیله اداره کل سوم تهیه شده که در دست ترجمه
است تا چنان چه لازم باشد و اجازه فرمایند برای وزارت امور خارجه ارسال
گردد تا همراه گزارش اصلی به اطلاع اعلیحضرت ملک حسین برسد.
اداره کل سوم
اداره کل دوم
16 /6 /36
توضیحات سند:
1ـ متن سخنرانی امام موسی
صدر در مراسم چهلمین روز
شهادت دکتر علی شریعتی بشرح
ذیل می باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم ـ
الحمدالله رب العالمین،
والصلاۀ و السلام علی خیر خلقه
و خاتم رسله محمد، و علی انبیاء
الله المرسلین، و سلام الله علی
آل بیته و صحبه الطاهرین، و من
اتبعهم باحسان الی یوم الدین.
برادران اندیشمندم!
برادرم احسان! بانوی بزرگوار،
همسر آن بزرگ از دست رفته!
برادران و خواهران! درود خدا
بر شما باد.
چرا گرد هم آمده ایم؟ چرا اینجا
حضور یافته ایم و مراسمی به پا
داشته ایم، که در آن از مردان،
زنان، مبارزان، روحانیان و
اندیشمندان شرکت جسته اند؟
من هم اینک در پیش روی
خودم، رئیس دانشکده حقوق
دکتر محمد فرحات، برادر منیر
شفیق، و گروهی از پیشگامان
اندیشه متعهد را می بینم.
چرا در اینجا جمع شده ایم و این
مراسم را به پا داشته ایم؟ ربط و
نسبت ما با دکتر شریعتی
چیست؟ به واقع انسان بلند نظر
و آرمانی روزگار ما چون به افق
می نگرد، و وضع و حال و
زندگی و جامعه اش را راضی
کننده نمی یابد، گردن فراز
می کند و برای ایجاد تغییرات
بنیادین مصمم می شود.
این
انسان همان کسی است که این
حدیث شریف درباره او گفته
است : پربلاترین و گرفتارترین
مردم پیامبرانند، سپس اولیای
خدا، سپس شایسته ترین افراد
پس از ایشان، و همین طور
[ناخوانا ]بنا به این حدیث
شریف، کسانی که در پی
تغییر و تحول جامعه خویش
هستند، و وضع نابسامان
پیرامونشان قانعشان نمی کند،
بیشتر از دیگران در رنج و مشقت
قرار دارند، و بر طبق میزان
آرمانخواهی و پیشتازیشان، از
طرف صاحبان منافع در جامعه،
تحت فشار قرار می گیرند.
ما در اینجا به افق می نگریم، تا
وضع و حال امروزمان را در
لبنان، در منطقه و در جهان
دریابیم، ما امروز، همچون
گذشته، با وضعیتی رضایتبخش
روبرو نیستیم.
در چنین وضعیتی
مردم به سه گروه تقسیم می شوند
:
گروهی که تسلیم وضع موجود
می شود، در آن حل می شود، با آن
همراهی و همنوایی می کند، برای
آن مبانی فلسفی می تراشد، و با
آن همکاری می کند.
ما از این
افراد ضعیف و زبون نیستیم و
شرافت ما اجازه رو به رو شدن با
اینان را نمی دهد.
گروه دیگری هست که از گروه
نخست برتر است، وضع جاری را
نمی پسندند، ولی از رویارویی
با آن می گریزد، هجرت می کند، به
سفر می رود، جامعه ای دیگر را،
آمریکا به اروپا یا آسیا یا هر جای
دیگر را، برمی گزیند، و همواره
در پی پناهگاه و اقامتگاهی دیگر
است.
اما گروه سوم از هر دو گروه قویتر
است...
(در این هنگام، به دلیل
ورود ابوعمار به سالن اجتماع،
حاضرین به ابراز احساسات
پرداختند و سخنان امام موسی
صدر چند لحظه ای قطع گردید)...
ما هیچگاه نپسندیده ایم که از
گروه تسلیم شونده در برابر وضع
موجود باشیم و نه از گروه گریزان
از مسئولیت! گواه انتخاب ما
همین وضع کنونی شماست.
شما
خود را در مصیبت فقد رهبر
فکری بزرگی که غریب بود
یافتید، و در اندوه فراوان غرقه
شدید.
اما به یکباره این نشستتان
به مراسم سرور و شادمانی بدل
گشت.
چرا؟ چون رهبر جنبش و
نماد شعله فروزان انقلاب، برادر
ابوعمار در جمع شما حضور
یافت و اینگونه ابا دارید از
اینکه مرگ بر شما چیره شود و
اندوه بر دلتان سایه افکن کند.
تسلیم شدن را نمی پذیرید و این
اندوه را به بشارت آینده ای بهتر
و ناکامی را به موفقیت و در هم
کردن چهره را به کف زدن و
شادمانی کردن، تبدیل می کنید.
بنابراین ما از گروه تسلیم شونده
و نیز گروه غایب از صحنه
رویارویی نیستیم.
گروه سومی هست که وضعیت
کشور، منطقه و سرزمینش او را
راضی نمی کند.
پس در پی
تغییرات است.
از این گروه
خواهان تغییر، کسانی هستند که
به رویارویی بر می خیزند، اما از
ساز و کار دیگران بهره می گیرند،
سلاح برخی از احزاب را به کار
می گیرند که هیچ نسبتی با
سرزمین ما ندارند، اینان با گروه
نخست و دوم متفاوتند.
کسی که
در راه تغییر و اصلاح می کوشد،
اما به اشتباه راهی نامقبول
برمی گزیند، مصداق این سخن
امام علی (ع) است که «آن کسی
که حق را طلبید، اما راهی اشتباه
پیمود، غیر از کسی است که باطل
را طلبید و بدان نائل شد».
ما با
اینان نیستیم، هر چند مقامشان را
ارج می نهیم و آنان را جوانانی
آرمانخواه می دانیم، که در پی
اصلاحات برآمدند، اما در
انتخاب وسیله و ساز و کار در
اشتباه افتادند.
ما در اینجا در
می یابیم که وضعیتی رضایتبخش
نداریم.
اوضاع داخلی کشورمان،
جهان عرب و موقعیتمان در جهان
سوم، خواستهای ما را تأمین
نمی کند و با ایمان و اعتقاد و
مبانی ما همخوان و سازگار
نیست.
اولین نمود ایمان ما،
اعتقادمان به خدای نامتناهی
است.
ایمان ما به حق و عدالت هم
نامتناهی است.
بنابراین هر قدر
دشواری ها در داخل و خارج زیاد
باشد، نمی توانیم از راه بمانیم، ما
دنیای عربی را می بینیم، که برایم
سخت است بگویم، در موقعیت با
کرامتی قرار ندارد.
ما هنگامی که
یک گروه تروریست، در
زندگیمان در منطقه مان تعیین
کننده می شود، احساس خواری و
زبونی می کنیم.
آنگاه که یک
تروریست می خواهد خشونت
خود را به مسأله مهم دنیا تبدیل
کند و مسأله مقدس ما را به
خشونت برگرداند و تفسیر کند و
در دنیا نیز گوشهایی شنوا و
دلهایی پذیرا می یابد، به دردی
عمیق دچار می شویم.
هنگامی که
وضع دنیای عرب را می سنجیم،
می بینیم که وزیر خارجه آمریکا
می آید و می رود، دیدار و گفت و
گو می کند و چون با ناکامی رو به
رو می شود، از اعراب می خواهد
که بیشتر کوتاه آیند! به راستی
دنیای عرب بیشتر از این چه
امتیازی را می تواند تقدیم کند؟
با این همه و به رغم اظهار حسن
نیت در برابر دنیا و با وجود
مواضع مثبت اقتصادی، نفتی،
سیاسی و نظامی، با همه اینها
حس می کنی، دشمن متکبر در پی
فزونخواهی و برتری جویی بر ما
و رهبران ما و رهبران و سران و
نمایندگان ما هستند.
ما احساس ناراحتی می کنیم و
این وضع را با تمام توان رد
می کنیم و نمی توانیم چنین
وضعیتی را برای حال و آینده مان
بپسندیم.
اگر بتوانیم به سرعت
دست به تغییرات می زنیم و اگر
هم نتوانیم، مهم آن است که در
این راه طولانی اصلاحات، اولین
گام را برداریم.
وضعیت داخلی ما، در این مدت
دراز خونریزی و نزاع و پس از
این جنگ کثیفی که هیچ پیروزی
ندارد و بی دلیل و بی هیچ فرجام
و توفیقی بر ما تحمیل شده است،
بسیار نگران کننده است.
هنوز
گروههایی هستند که در پی تسلیم
شدن و یا تداوم بحران هستند و
گویا تجربه تلخ و دردناک
گذشته! آنان را بس نمی باشد.
در بعد جهانی نیز در همه مناطق
و در همه تحرکات، فعالیت ها و
محافلمان، نواقص بسیاری
می بینیم.
آیا تسلیم شویم؟ آیا
کوچ کنیم، هرگز! آیا ایدئولوژی
دیگران را برگزینیم؟ و به نداری
و ورشکستگی خود اذعان کنیم؟
هرگز!
بنابراین در پی آنیم که از درون
زمین و آسمانمان، انقلابی فکری
به پا کنیم، که با دلها، سنت و
ایمان ما در ارتباط باشد.
اگر
شریعتی را ارج می نهیم، از این
روست که تلاش فلسفی و فکری
او بر این بود، که توانایی و ساز و
کار فکری را برجسته کند، که این
امت در تاریخ باعظمتش، با
قدرت، دوراندیشی و با مرارت
تمام به دست آورده است و به
مدد آن جاهلیتش را به روشنایی،
کفرش را به ایمان، پراکندگیش را
به همبستگی، زبونیش را به
قدرت، سرمایه فکری بزرگی
است که ما بدان حرمت می نهیم،
همچنان که فتح و انقلاب فتح را
ارج می گذاریم.
چرا؟ چون فتح
انقلابی است اصیل، که وارداتی،
اقتباسی و تقلید شده نیست.
انقلابی در راه مستقیم است.
نه
در راه مغضوبان الهی و گمراهان!
این آن چیزی است که بدان اذعان
و افتخار می کنیم و بر آن چنگ
می زنیم.
از این رو، این مناسبت بزرگ را
که برای تکریم شریعتی است،
گرامی می داریم و از این راه، از
اندیشه ای اصیل و متعهد تجلیل
می کنیم.
اندیشه ای که می تواند
کانون توجهات دنیا شود و
توانائیهای بلوکه شده را که در
عبادتگاهها، تجارتخانه ها و
خانه ها وجود دارد، فعال کند.
تواناییهای عظیم اما به حال خود
رها شده ای که می تواند جامعه ما
را متحول کند، اگر به جنبشی
متعهد و مبارز تبدیل شود.
ما در اینجا گرد آمدیم تا این
اندیشه اصیل را گرامی بداریم.
این گروه چهارمی را که نه تسلیم
می شود، نه هجرت می کند، و نه
تقلیدگر است، بلکه صاحب
انقلابی است اصولی، که به دنبال
تغییر جامعه است.
ما این الگو را
از شریعتی در حیاتش گرفتیم و
اینک در وفات او که منشاء
تجمع امروز ماست، همان را بر
می گیریم.
انقلابهای متعهد، مبارز و
ریشه دار، از فلسطین تا لبنان، تا
مناطق آسیا و آفریقا، تا اریتره،
زنگار، زیمبابوه، فیلیپین، ایران
و...
تا هر جای دیگر، گروه چهارم
یا به تعبیر دیگر جهان چهارمی را
تشکیل می دهند.
ما را همواره
جهان سوم نامیده اند، زیرا
موقعیت ما، ما را جهان سومی
کرده است.
چون ما در برابر
جباران سرفرود نمی آوریم و به
تقسیم جهان به دو قطب بزرگ
اذعان می کنیم.
از این رو در
تقسیم بندی جغرافیایی، به جهان
سوم تعلق داشتیم.
اما اینک
می توانیم بگوییم، جهان سوم
خود به دو گروه تقسیم می شود،
گروهی که به ورشکستگی خود
اذعان دارد و در پی اقتباس
اندیشه و ایدئولوژی از اینجا و
آنجاست و گروهی که از اعتراف
به ورشکستگی سرباز می زند و
بر اندیشه اصیل و ایدئولوژی
ریشه دار تکیه دارد؛ ایدئولوژی
و اندیشه ای از زمین و آسمان
خودش برگرفته است.
اگر از دکتر شریعتی، که در
وفاتش مایه گرد آمدن این
جنبشهای مبارز و متعهد شده
است، بخواهیم الهام بگیریم، باید
قدرت خودمان را در روزگار
غربت و ضعف حس کنیم و در
پیرامون کسانی حلقه بزنیم، که
نمادهای دنیای پهناور و مرتبط
با جغرافیا و تاریخی سرشار از
موفقیت و بلکه مرتبط با آسمان و
همه زمین هستند و از دلهایی
برخوردارند که از ایمان به خدا،
که سرچشمه اندیشه و مبارزه
است، آکنده هستند باید پس از
محروم شدن، مصیبت دیدن و به
سستی گراییدن، قدرت و اصالت
خود را بازیابیم.
بنابراین لطف و
فضل شریعتی هم در حیاتش و هم
در وفاتش قرین ماست.
برادران عزیز!
ما در جامعه مان چون وضعیت
کلی را در نظر می آوریم، در
می یابیم که مؤمنان به خدا،
قهرمانان مبارز، می باید به
یکدیگر بپیوندند، دست یاری
بدهند، با اخلاص بکوشند و راه
بپویند.
در غیر این صورت، در
اعماق خانه و سرزمینشان گرفتار
جنگ خواهند شد.
همان چیزی که
در لبنان در مصیبت بزرگ جنگ
داخلی و در دو سال گذشته شاهد
آن بودیم و موضعمان در آن،
موضع دفاع از وطن،
یکپارچگی، عربیت وطن و
مسأله فلسطین بود.
هنگامی که ما چنین موضعی
داریم، بدون آن که در پی
برتری جویی و فسادطلبی در
زمین باشیم، دستمان را برای
همکاری دراز می کنیم و این در
حالی است که دنیا، در پی
تضعیف ما و برگرداندن
مبارزاتمان به سمت و سوی
خودمان و از هم پاشیدن
همبستگی مان است.
برادران گرامی!
بیشترین چیزی که می تواند یک
انسان، نهاد یا جنبشی را تضعیف
کند، این است که دچار پراکندگی
و از هم گسیختگی شود.
یکپارچگی صفوف و جبهه ما، به
نظر من تنها راه بی بدیل است.
آیا
وضعی که در این مدت بدان
رسیده ایم، اسلحه اسرائیلی ها، ما
را بس نیست؟ برادران بزرگوار!
آیا نشنیده اید که نخست وزیر
اسرائیل گفته است، اسلحه
اسرائیلی، مسیحیان را در جنوب
لبنان مورد حمایت قرار داده و
مانع نابودی آنان شده است؟ آیا
ما، مسلمان و مسیحی، در لبنان
این طرح و گفته را می پذیریم؟
آیا این درست است؟ ما در طول
هزار سال یا بیشتر، با یکدیگر
زیسته ایم و برادر و یار یکدیگر
بوده ایم! اسرائیل یک قرن است
که ما را از یکدیگر جدا ساخته
است.
نه آنکه از ما، یا از
مسیحیان دفاع کرده باشد! بر
عکس.
اسرائیلی ها نظاره گر
اوضاع بودند، تا پس از آن که به
آرامش گرایید، دوباره گروهها و
سلاحها را برای بر هم ریختن و به
آشوب کشیدن اوضاع به
کشورمان گسیل دارند.
اگر حافظه برخی از مردم ضعیف
باشد، هستند کسانی که به
یادآورند، از جناب پاتریارک
خریش، این مرد پاک، راستین و
امانتدار بپرسید! هنگامی که در
یافا، عکا و حیفا کشیش بود،
اسرائیل بر آن مناطق تسلط یافت
و دولت گروههای مسلح شکل
گرفت.
میان مسلمانان و
مسیحیان تفرقه انداختند و به
مسیحیان گفتند ما با شما کاری
نداریم، آسیبی از ناحیه ما به شما
نمی رسد و ما تنها با مسلمانان
می جنگیم، اما چون مسلمانان را
آواره کردند، سراغ مسیحیان
رفتند و میان مارونیها، کاتولیکها
و رومیها جدایی انداختند.
سپس
میان فرقه های اینان تفرقه
افکندند، تا همه را هتک و آواره
کردند این چیزی است که بارها از
جناب پاتریارک شنیده ام.
دشمن ما نخست وزیر اسرائیل به
چه کسی پوزخند می زند؟ چه
کسی بحران طائفه گری را در
لبنان به وجود آورد؟ ما با
یکدیگر همزیستی داشتیم! سه
سال پیش و دقیقا در مثل چنین
زمانی، من در کلیسای کبوشیین
موعظه صیام را برخواندم و
نزدیک بود که روحانیون
مسیحی، در برخی مراکز، خطبه
نماز جمعه بخوانند.
چه کسی در
همزیستی و همیاری به پای
لبنانیها می رسد؟ چه کسی جز
اسرائیل طائفه گری را در لبنان به
وجود آورد؟ آیا ما می پذیریم؟
آیا ما پاسخ مثبت می دهیم؟ آیا ما
سکوت پیشه می کنیم؟ هرگز! بر
ماست که این پندارها را رد کنیم
و دستانمان را در دستان یکدیگر
بگذاریم.
لبنانی، فلسطینی،
سوری و اعراب همه با هم همدل
شویم و برای از سرگذراندن این
مرحله حساس، که بلایای آن با
همه تاریخ تاریک یهودیان
برابری می کند و خطرات آن از
جهنم درون مناخیم بگین و
همدستان اسرائیلی او بیشتر
است، آماده شویم، ما به کجا
رسیده ایم؟ آیا هنوز گروههایی
از ما، به دلایل و منافع خاص
سیاسی، در پی تجاوزگری و
گرفتن امتیاز از اینجا و آنجاست؟
هرگز! اینک زمان آن رسیده
است که یکی و یکدل شویم،
اختلافمان را به زمانهای دیگر
موکول کنیم و آنها را با گفت گوی
سازنده برطرف سازیم، تا از این
مرحله حساس درگذریم.
برخی
دوستان از ما چه می خواهند؟
هنگامی که مشکلاتی
گریبانگیرشان می شود، آنها را به
جنوب لبنان و مناطق دیگر سوق
می دهند، رفتارهایی بروز
می دهند، و برای مقاومت
فلسطین و لبنان مشکل آفرینی
می کنند.
کار به جایی رسیده
است، که حتی برخی دولتهای
شرقی، ما را تضعیف می کنند! هر
روز می شنویم که سرزمین علم و
جهاد، که پیشوا یا نهادی را پیش
می کشند، از پندار همکاری و هم
یاری سخن می گویند و اظهار
می دارند که خیر صلاح و شیعه را
می خواهند! اگر خیر و صلاح
شیعه را می خواستند هرگز
طالقانی را دستگیر نمی کردند!
اگر در پی منافع شیعیان بودند،
پیشگامان بزرگ اندیشه را در
ایران دستگیر نمی کردند! این
ساواک ایران است که شیعه را
قلع و قمع می کند، صفوف شیعیان
را از هم می پاشد و جمعی از آنان
را به زندان می افکند! اطلاعات
ایران دست خطرناک خود را به
اینجا نیز دراز کرده است، تا پیکر
شیعه را متلاشی کند و ما را به
حال و روزی در آورد، که مورد
قبول نمی باشد! ما چنین وضعی
را نمی پذیریم! آیا سکوت
کنیم و با آنچه درپی متفرق
ساختن ماست کنار آیم؟ هرگز!
چنین نخواهیم کرد، درست است
که در معرض سختیها، دشمنی ها و
مشکلات قرار می گیریم، اما ما
نیز خونها، جانهای مدافع،
همتهای بلند و بلاخره آموزه هایی
داریم که می گویند : هرگز! تاریخ
ما چگونه بوده است؟ رهبران ما
چگونه بوده اند؟ مردان ما چگونه
بوده اند؟ آنانی که در تاریخ تنها
بودند، اما با این همه، به
امپراطوریهای بزرگ جهان
پاسخ رد می دادند!
سرزمین نماد وحی و رسالت در
جهان، سرزمین وحدت ملی،
سرزمین نبرد در راه اهداف برتر،
سرزمین مهاجران مبارز،
سرزمینی که خاستگاه
مقدس ترین انقلابها، یعنی
انقلاب فلسطین بوده است،
نمی تواند پذیرای مردانی ناچیز
باشد، که فقط صاحبان پول نفت
هستند، جز پستی، حیله گری و
فتنه جویی، چیز دیگری ندارند، و
به خانه ها و صفوف ما وارد
می شوند، تا ما را متلاشی و به
محورها و گروههای پراکنده
تبدیل کنند.
مردم ما به این امور
آگاهند.
شیعیان اینها را می دانند.
هیچ ویژگی ای به درک و فهم از
مبارزه جویی نزدیکتر نیست.
آیا
ما قوم اجتهاد و استنباط نیستیم؟
اجتهاد یعنی درک وضع کنونی و
بازشناخت اوضاع معاصر و در
پیش گرفتن رفتاری مناسب با آن
و این اصلی بنیادی است.
مزدوران و جیره خوارانشان، هر
چند دستارهایی به سر بسته باشند
و خود را امام و پیشوا بنامند،
باید بساط خود را جمع کرده و
بروند! این افراد حقیر و ناچیز،
باید به جهنم بروند، جهنم
سرمایه، جهنم فساد، جهنم
شهوات، اما مردم ما، این یاران
علی و حسین، باید بدانند، اگر
چنین کسانی واقعا مشتاق شیعه و
تشیع بودند، اگر به علما و
روحانیون توجهی داشتند و اگر
به علم و فقه و فضیلت کمترین
علاقه ای داشتند، هرگز صدها
هزار انسان بی گناه را به زندانها
نمی افکندند! ما این را رد میکنیم
و این، رد کردن و نفی کردنی
دیگر است.
برادران عزیز من!
بزرگ از دست رفته مان، دکتر
علی شریعتی را به بهترین شکل
گرامی می داریم.
بی تردید ما در
این مکان، آنگاه که با این شعله
فروزان روبرو می شویم حس
می کنیم که این تجمع بزرگ مایه
تسلای خاطر بستگان او و همه
جوانان مؤمنی است که در وفات
این مرحوم سوختند.
چنانکه این
گردهمایی هدیه دیگر از او به ما
در این روزگار سخت و دشوار
است پس ای کسانی که وضع
موجود را نفی می کنید و هجرت
نمی کنید، مرام خود را از دیگران
اقتباس نمی کنید! باید در کنار هم
بایستیم و وضعیت لبنان، عرب و
جهان را با حکمت و درک کافی
تغییر دهیم.
به دستان خباثت آمیز
اجازه ندهیم که در درون ما به
بازی گری بپردازد.
ما لبنانی ها و
اعراب باید دستانمان را در
دستان یکدیگر بگذاریم، تا در
برابر نکبت و استکباری که آن را
حس می کنیم و از آن رنج برده و
بیزار هستیم و آن را با کرامت و
تاریخ مان سازگار نمی دانیم،
بایستیم.
دست در دست یکدیگر،
با چهره ها، اندیشه ها و دلهایی
همسو و همراه که به واسطه
ایمان، به سرچشمه خرد و اندیشه
و علم، یعنی خدای سبحان و
متعال متصل است، به سوی
آینده ای روشن و نورانی به پیش
رویم والسلام علیکم.
منبع:
کتاب
امام موسی صدر به روایت اسناد ساواک - جلد سوم صفحه 189