تاریخ سند: 23 بهمن 1347
موضوع: شرح حال علی دوانی
متن سند:
از: 21 تاریخ: 23 /11/ 1347
به: 316 شماره: 4727 /21
موضوع: شرح حال علی دوانی
علی دوانی در سال 1308 شمسی در قصبه دوان واقع در دو فرسنگی کازرون و بیست فرسخی شیراز از مادر زاد و در حدود سال 1318 با کسانش به آبادان رفت و رحل اقامت افکند.
آقای دوانی در سال 1323 به قصد تحصیل علوم دینیه به نجف اشرف رهسپار شد و مدت چهار سال در آن حوزه به تحصیل اشتغال ورزید و در سال 1328 به واسطه عارضه کسالت به ایران مراجعت کرد و در محرم همان سال که برای نخستین بار برای تبلیغ به نهاوند رفته بود با یک خانواده مشهور روحانی آنجا (خاندان آل آقا از احفاد مرحوم استاد کل وحید بهبهانی ) پیوند زناشوئی بست و ناگزیر از مراجعت به نجف اشرف منصرف گردید و در همان سال به قم آمد و در آنشهر سکونت اختیار کرد و بقیه دروس سطح را فرا گرفت و در حوزه درس خارج آیت اله بروجردی حضور یافت و ضمناً از محضر آیت اله شریعتمداری و حاج آقا روح اله خمینی هم استفادت نمود و فلسفه و تفسیر را از آقای حاج سید محمد حسین طباطبائی1 مولف تفسیر (المیزان) و لا اصول فلسفه یا روش رئالیسم آموخت. آقای دوانی از سن بیست سالگی قلم به دست گرفت و به نوشتن پرداخت و در آغاز در مجله دینی(مسلمین) و روزنامه (ندای حق) مقالاتی نوشت و ضمناً در رشته وعظ و خطابه وارد گشت و در ماههای محرم و صفر و رمضان که حوزه علمیه تعطیل بود برای تبلیغ به شهرهای مختلف ایران مسافرت کرد و بعضی از این نقاط نخستین گوینده دینی بوده که قدم به آنجا نهاده است و شهرهائی که به منظور تبلیغ رفته عبارتند از:
نهاوند ـ ملایر ـ اراک ـ کرمانشاه ـ لاهیجان ـ بندر پهلوی ـ کرج ـ شمیران ـ اهواز ـ آبادان ـ رامهرمز ـ بندر معشور ـ جزیره خارک و کویت.
آقای دوانی در این مسافرتهای تبلیغی میکوشیده اقدامات مفید و مثبتی انجام دهد مثلاً در بندر معشور برای اولین بار توانست هیئت مدیرهای تشکیل دهد و مسجد با کتابخانه و خانه جهت امام جماعت آنجا تأسیس کند و فعلاً آن مسجد به نام (مسجد جامع) معروف است و نیز در جزیره خارک دو سفر در ماه محرم دعوت شد و به تبلیغ پرداخت و مدت شش سال نیز در ماه رمضان و محرم و صفر به کشور کویت رفت.
آقای دوانی امیدوار است که رشته وعظ و خطابه و تبلیغ به طرز آبرومندی درآید و از صورت کنونی که هیچ مطلوب نیست خارج شود خود مینویسد: ( در منبر مانند نویسندگی مبتکرم نه مقلد. نه در انتخاب مطلب مقلد کسی هستم و نه در سخن گفتن شیوه کسی را تقلید میکنم و معتقدم هر کسی باید مبدع و مبتکر و متکی به نبوغ و استعداد خود باشد.)
آقای دوانی در شمار فضلا و نویسندگان حوزه علمیه است و علاقه زیادی به مطالعات کتب مختلف و منابع شیعه و سنی و آثار شرقی و غربی دارد و به همین جهت کتابخانه «نسبتاً» جامعی پدید آورده است که بالغ به سه هزار جلد کتاب در رشتههای مختلف میباشد.
آقای دوانی تاکنون یازده جلد کتاب تالیف کرده و در نوشتن شرح حال و بیوگرافی رجال اسلامی به خصوص دانشمندان شیعه به سبک تحقیق و بررسی کامل کوششهای زیادی مبذول داشته است و تألیفاتش عبارت است از:
1ـ شرح زندگانی جلال الدین دوانی فیلسوف قرن نهم هجری.
2ـ شرح زندگانی وحید بهبهانی سرآمد محققین شیعه.
3ـ ترجمه مصباح الهدایه به نام فروغ هدایت.
4ـ شرح زندگانی آیت اله بروجردی.
5ـ روحانیون ایران مبارزه علما در مورد انجمنهای ایالتی و ولایتی و آزادی نسوان.
6ـ داستانهای اسلامی.
7ـ مهدی موعود ترجمه جلد سیزدهم کتاب بحارالانوار مجلسی که با مقدمه و پاورقیهای سودمند و ملحقات در 1284 صفحه به قطع وزیری و تاکنون چهار بار چاپ شده است.
8ـ تصحیح و مقدمه و چاپ کتاب شاهراه هدایت و کتاب نهج البلاغه چیست و اصلاح تاریخ قم و چند کتاب دیگر.
آقای دوانی در سال 1336 که نخستین بار مجله حوزه علمیه قم به نام (مجله درسهائی از مکتب اسلام) به ابتکار آیت اله شریعتمداری تأسیس شد به عنوان عضو هیئت تحریریه آن مجله برگزیده شد و هماکنون نیز عضویت آنرا دارد«سایر اعضای مجله مکتب اسلام که آن روز جزو افاضل دانشمندان جوان حوزه علمیه قم بودند عبارتند از آقایان: سید موسی صدر، مجدالدین محلاتی، سید مرتضی جزائری، محمد واعظ زاده و سید عبدالکریم موسوی. اعضاء هیئت تحریریه فعلی عبارتند از آقایان: ناصر مکارم، جعفر سبحانی، علی دوانی، علی حجتی کرمانی، محمد شبستری، سید هادی خسرو شاهی، حسین حقانی زنجانی و زین العابدین قربانی» و بیشتر مقالاتش درباره بیوگرافی دانشمندان شیعه در مجله چاپ میگردد.
آقای دوانی هنگامیکه شرح حال و زندگانی وحید بهبهانی را منتشر ساخت مورد تفقد آیت اله بروجردی قرار گرفت و به دریافت جایزه قابل ملاحظهای نایل گشت.
آقای دوانی گذشته از اشتغال به تألیف کتاب و تبلیغ معارف اسلامی به درس و بحث نیز سرگرم و فعلاً در دارالتبلیغ اسلامی در رشتههای ادبیات فارسی و فن نویسندگی و تراجم رجال و علمای شیعه تدریس میکند آقای دوانی درباره تشکیلات حوزه علمیه عقیده دارد که باید سبک تحصیلات قدیمه تغییر یابد و به صورت دنیاپسند درآید و خودش مینویسد: امیدوارم که هر چه زودتر حوزههای شیعه به سبک دنیا پسندی سروسامان پیدا کند. برنامه دروس کنونی تغییر یابد و به جای آن کتابهای مختصر و آسانتر با متد بهتری توسط علما و دانشمندان حوزه نوشته شود که عمر اهل علم سالها بیهوده تلف نشود.
آقای دوانی در سرودن انواع شعر فارسی مهارت دارد.
نمونهای از خط آقای دوانی و یک قطعه عکس وی به ضمیمه تقدیم میگردد/.
نظریه امنیت داخلی: نظری ندارم
روحانی
نظریه رئیس ساواک: نظری نیست
روی پرونده علی دوانی بایگانی شود 2811 /47
ریاست بخش بایگانی: این به علی شهرت دوانی نیز معروفیت دارد علیهذا خواهشمند است دستور فرمائید مرقومه و فیش مربوطه را تکمیل و تصحیح و سپس ارائه نماید. 3 /12 /47
در ساعت 8:45 روز 28 /11 به بخش 316 واصل گردید.
توضیحات سند:
1. علامه سید محمدحسین طباطبایی، از نوادگان عبدالوهاب تبریزی در سال 1281 ﻫ ش در تبریز به دنیا آمد. در 5 سالگی مادر و در 9 سالگی پدر خود را از دست داد. تحصیلات ابتدایی شامل قرآن و کتب ادبیات فارسی را تا سال 1296 فرا گرفت و سپس تا سال 1304 دروس فلسفه و عرفان را به پایان رساند. علامه طباطبایی بعد از تحصیل در مدرسه طالبیه تبریز همراه برادرش «سید محمد حسن» عازم نجف اشرف شد و به تحصیل علوم دینی مشغول شد. ریاضی را نزد سید ابوالقاسم خوانساری و فقه و اصول را از محضر آیت الله نائینی و محمد حسین غروی اصفهانی فرا گرفت. در فلسفه استاد ایشان آقا سید حسین بادکوبهای و در معارف الهیه و اخلاق و فقه الحدیث استاد وی آیت الله سید علی قاضی طباطبایی بود. علامه طباطبایی پس از 10سال اقامت در نجف به دلیل تنگی معیشت به زادگاهش برگشت و به مدت 10 سال در قریه شادآباد تبریز به زراعت و کشاورزی مشغول شد. در سال 1325 به حوزه علمیه قم رفت و در آنجا به تدریس «اسفار» و «شفا» پرداخت. علامه طباطبایی در تهران نیز جلساتی راجع به فلسفهی اسلامی و شیعی با هانری کربن و بسیاری از اساتید برجسته ایرانی فلسفه داشت که بسیار مورد توجه قرار میگرفت. استاد علامه طباطبایی سرانجام پس از یک عمر تلاش پیگیر در عرصه علم و دیانت در 24 آبان 1360 هجری شمسی در تبریز روی در نقاب خاک کشید. از آثار وی میتوان به تفسیر المیزان، اصول فلسفه و روش رئالیسم، شیعه در اسلام و سنن النبی اشاره کرد.
منبع:
کتاب
حجتالاسلام و المسلمین علی دوانی به روایت اسناد ساواک صفحه 89