تاریخ سند: 8 تیر 1340
موضوع : حاج سیدضیاء حاج سیدجوادی1
متن سند:
گیرنده : اداره کل سوم
فرستنده : دفتر روابط عمومی شماره : 204
محترما معروض می دارد نامبرده بالا نماینده معمم دوره 17 مجلس شورای
ملی عضو جبهه ملی مدتی است در منابر برخلاف مصالح دولت سخنان
تحریک آمیزی بیان نموده و حتی طبق اطلاعیه های واصله به بخش 2 اداره یکم
کل سوم به مقام شامخ
سلطنت نیز اشاراتی
تنقیدآمیز کرده و سخنرانی
خویش را در تکیه
یوسف آباد ادامه می دهد
مراتب از طریق آن اداره کل
به اینجانب محول که طبق
معمول باید مشارالیه احضار
و تذکرات لازمه به او داده
شود لیکن نکته قابل توجه
این است که چنانچه
مشارالیه به تذکرات
اینجانب توجه پیدا نکرد و
حاضر نشد ملتزم گردد در
آتیه مبادرت به این قبیل
سخنرانیها نماید متقابلاً چه
باید کرد؟ زیرا چند روز قبل در ساواک درباره سخنرانی این قبیل وعاظ تشکیل
و صورت جلسه تنظیم که یکی از مواد آن راجع به سخنرانی افراد منتسب به جبهه
ملی از قبیل سیدمحمود طالقانی سیدجوادی و نهاوندی و غیره بود که چنانچه
حاضر به سپردن تعهد نگردیدند درباره آنها چه نوع رفتار شود؟ تاکنون هم نتیجه
آن کمیسیون مشخص و ابلاغ نگردیده علیهذا مستدعی است مقرر فرمایند
چنانچه نامبرده مورد بحث حاضر به سپردن تعهد نگردید چه نوع باید درباره او
اقدام شود که به حیثیت شخصی و سازمانی که افتخار خدمتگزاری در آن را دارد
لطمه وارد نگردد.
منوط به اوامر عالی است.
رئیس دفتر روابط عمومی ساواک1 ـ نشاط
با توجه به گزارش فوق تا نتیجه نهایی کمیسیون درباره اینگونه اشخاص فعلاً اقدامی ندارد ...
جواهری
6 /6 /40
اصل در 79 ـ ج ـ الف
توضیحات سند:
1ـ حجّت الاسلام والمسلمین
سیّدمهدی، ملقّب به
سیّدضیاءالدّین حاج
سیّدجوادی، فرزند سیّدمصطفی
حاج سیّدجوادی (1290 ـ
1342 ش.)، تحصیلات
مقدّماتی را در قزوین، نزد پدر
دانشمند و استادان مدرسه،
التفاتیّه گذرانید و برای تکمیل
تحصیلات، به حوزه علمیه قم
ملحق گردید.
پس از مراجعت به
زادگاه، به تدریس و تربیت
طلاّب و ارشاد مردم پرداخت.
وی، از چهره های مبارز در
عصر ستمشاهی و از مدافعان
نهضت ملّی شدن نفت بود.
در
دوره چهاردهم مجلس شورای
ملّی انتخاب گردید و در مجلس
جزو فراکسیون جبهه ملّی بود.
سپس به عضویّت جبهه درآمد.
پس از کودتای 28 مرداد
1332، دستگیر شد و مدّتی در
زندان بود.
در اوایل دهه
1340، به بیماری قلبی دچار
گردید و در فروردین 1342، در
تهران درگذشت و در زادگاهش،
به خاک سپرده شد.
(دائره المعارف تشیّع، ج 6، ص
4)
1ـ در سال 1336، براساس
قانون مصوّب مجلس ـ که در
اسفند 1335، در 5 مادّه به
تصویب رسیده بود ـ ساواک،
جایگزین حکومت نظامی، پس
از کودتای 28 مرداد شد تا
بتواند هرگونه مقاومتی را در
برابر رژیم، در نطفه خفه سازد.
گرچه ظاهرا ساواک ...
، سازمان
امنیّت ...
بوده، ولی هیچگاه
اعمال و کارنامه اش زمینه
امنیّت نبود بلکه به مرور، در
تمام شئون کشور مداخله داشت
و در واقع، قدرتی مافوق دولت
بود.
عمر بیست ساله ساواک را،
می توان به چهار دوره تقسیم
کرد :
1ـ در سالهای 1336 ـ 1340،
این سازمان، چهره خود را در
ایران آشکار ساخت و فرماندار
نظامی تهران، تیمور بختیار ـ که
جنایاتش، زبانزد عام و خاص
بود ـ در رأس آن قرار گرفت و
آن را سازماندهی می کرد.
2ـ دوره، مقارن با سالهای
انقلاب سفید بود و حکومت،
سعی داشت نظریّات جدید
آمریکا را عمل نماید و رضایت
ادوارد کندی، ریاست جمهوری
را جلب کند.
لذا سعی در تعدیل
اعمال گذشته داشت و حسن
پاکروان را ـ که ظاهرا به نسبت
تیمور بختیار و نصیری، ملایمتر
بود ـ در رأس ساواک قرار داد.
دوره سوم ـ که حدود سیزده
سال دوام یافت و مقارن با
نخست وزیری امیرعبّاس هویدا
و دوران قدرت رژیم بود ـ
ساواک، نقش درجه اوّل را در
این وادی ایفا می کرد.
لذا با
شدّت، هرگونه حکومتی را
سرکوب می کرد و هزاران
زندانی، صدها تبعید و دهها
قتل، مرتکب می شد.
بودجه
سرسام آور محرمانه ای که در
اختیار ساواک قرار می گرفت،
امکان فعّالیت را در داخل و
خارج، به وجود می آورد.
دوره چهارم، تشکیل کمیته
مشترک ضدّ خرابکاری بود.
کمتر کسی می توان یافت که نام
ساواک را شنیده باشد و از کمیته
مشترک آن، بی خبر باشد.
شکنجه گران آن هم، به نام
رذلترین افراد در تاریخ باقی
ماندند.
تشکیل این کمیته، به
سال 1350 مربوط است.
تهرانی، مامور شکنجه، در
مصاحبه ای پس از انقلاب،
بخشی از اوضاع کمیته مشترک
را مطرح نمود.
ولی کارنامه آن،
نیاز به تحلیل مفصّل و
جداگانه ای دارد.
(دکتر مدنی: تاریخ سیاسی
معاصر ایران، ج دوم) و
(خاطرات فردوست : مؤسّسه
مطالعات و پژوهشهای سیاسی،
تهران 1372) با ویرایش
اندکی.
منبع:
کتاب
آیتالله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 57