تاریخ سند: 27 آذر 1347
موضوع: مجلس روضهخوانی در مسجد ارک
متن سند:
به: 20 ه 3 شماره: 995 /20 و
از: 20 و
از ساعت 1300 روز 26 /9 /47 مجلس سوگواری مسجد ارک با شرکت عدهای در حدود 100 نفر تشکیل گردید در این مجلس سید عبدالرضا حجازی واعظ به منبر رفت و ضمن سخنان خود گفت در این مملکت اسلامی عوامل گناه خیلی بیشتر از اروپا و آمریکا به چشم میخورد در صورتی که اینجا مملکت علی است و ما هر چه داریم از تصدق سر اسلام و قرآن میباشد.
چندی قبل یک نفر به من گفت شما که این همه در روی منابر میگویید دولت از بیحجابی و دامنهای مینی ژوپ جلوگیری کند لااقل تذکراتی هم به جوانان بدهید تا خود را اصلاح کنند و زنها و دختران را به چشم بد نگاه ننمایند.
من در جواب آن شخص گفتم این پیشنهاد شما مانند آن است که یک سفره بسیار رنگین از انواع غذاهای لذیذ پهن باشد و 50 نفر گرسنه هم اطراف این سفره نشسته باشند آن وقت ما به 50 نفر گرسنه بگوئیم از این غذاها نخورند در صورتی که امکان ندارد و گرسنگان حتی سفره را هم پاره پاره مینمایند بنابراین راه چاره فقط به وسیله دولت است و من مجدداً میگویم که دولت باید سریعاً عوامل گناه را از میان بردارد.
من به آقای دادستان میگویم چرا وقتی جوانها مزاحم دختران میشوند فوری آنها را میگیرند و سرشان را میتراشند ولی به دخترها کاری ندارند بلکه باید سر دخترها را هم بتراشند تا دیگر نظایر این اعمال خلاف مشاهده نگردد.
گرچه دولت به سخنان ما گوش فرا نمیدهند و آنها را مانند باد هوا میداند اما ما ناچاریم که تذکر بدهیم.
چرا دولت جلوی فعالیتها و گفتار مردوخ1 کردستانی را نمیگیرد این شخص کثیف علنی به حضرت علی و سایر مقدسات ما فحاشی میکند چطور من عمامه به سر وقتی در منبری صحبت میکنم از هر گوشه و کنار تحت کنترل قرار میگیرم و بعد هم به دادگاه نظامی کشانده میشوم اما جلوی مردوخ و امثال او را کسی نمیگیرد.
دولت باید در این کشور اسلامی مشروبفروشیها را برای همیشه تعطیل کند، عوامل گناه را از میان بردارد.
این مجلس در ساعت 1445 پایان یافت.
نگهبان
آقای صالحی
اطلاعیه جهت شهربانی کل کشور تهیه شود.
2 /10
توضیحات سند:
1ـ جمال الدین محمد مردوخ فرزند عبدالمؤمن به سال 1259 ه.
.
ش در سنندج به دنیا آمد.
وی از طایفۀ مردوخیها بود که جدش از عربستان به ایران آمده و از سالیان قبل اجدادش امامت جمعه و پیشنمازی سنندج را عهدهدار بودند.
تألیف کتب ضالّه، کمکهای ساواک و بهره مالکانه روستاهای نوره و گرماش، منابع درآمد او بود و در همۀ مسائل سیاسی دخالت میکرد.
در سالهای قبل از 1331 به تشکیل حزبی تحت عنوان «حزب الله» اقدام کرد و سپس در مقابله با حزب «سعادت» کردستان، در سال 1331 حزب « وحدت» را تشکیل داد.
در سال 1339 طی نامهای به شاه نسبت به قطع مستمری خود که از زمان دکتر میلسپوی آمریکایی رئیس دارایی وقت در عصر قاجاریه پرداخت میشده، اعتراض کرد و بنا به دستور شاه که در جواب نامه نوشته بود: « به اظهارات نامبرده رسیدگی شود»، مجدداً مستمریاش برقرار گردید.
همچنین از سوی دربار یک قطعه زمین در شمال کشور به وی واگذار شد.
مردوخ که تألیفاتش توسط چاپخانۀ ارتش چاپ و پخش میشد، اقدام به انتشار چند کتاب علیه تشیع نیز نموده است.
به گزارش اسناد ساواک وی با جلب نظر مقامات مملکتی جزوهای بسیار وقیحانه با عنوان «پاسخ به آقای روحالله خمینی» چاپ و منتشر مینماید که خود ساواک هم نسبت به عکسالعمل افراد احساس وحشت میکند و در تاریخ 9 /3 /42 طی نامهای به شماره 9865 /333 به شرح زیر، دستور جلوگیری از توزیع آن را میدهد: « انتشار و توزیع اعلامیه مورخ 29 /1 /42 شیخ محمد مردوخ تحت عنوان «پاسخ آقای سید روحالله خمینی» که در آن به قاطبۀ علما توهین شده است، به صلاح نبوده و میبایست از توزیع بیشتر آن جلوگیری به عمل آید.
به آقای مردوخ تذکر دهید در اعلامیهها و سایر نوشتههای خود رعایت ادب و نزاکت را بنماید ...
.
» مردوخ در 20 شهریور 1354 در سن 95 سالگی درگذشت.
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 277