حزب توده
متن سند:
تاریخچه.
پس از آمدن متفقین به ایران با نظر سفارت شوروی مبلغ پنجاه
هزار تومان به سلیمان میرزای اسکندری داده شد و از او خواستند که شالوده
حزب توده را در ایران طبق دستور سفارت شوروی بریزد البته سلیمان میرزا این
کار را انجام داد و شایع است که مبلغی هم از این پول را به مصرف شخصی
رسانیده که گویا بعدا مورد اعتراض آنها واقع شد.
این مبلغ هسته مرکزی هزینه
ایجاد حزب را تشکیل داده
ولی بعدا برای دخول افراد
در حزب حق عضویت قائل
و با گرفتن آن و دستمزد چند
روزه کارگران و فروش
مجلات و روزنامه ها و
جمع آوری اعانه و غیره در
حدود دو ملیون تومان پول
در صندوق حزب جمع آوری
شده بود و حزب توده
کماکان فعالیت را تحت
رهبری رادمنش ـ طبری ـ
جودت ـ روستا ـ کشاورز ـ
دکتر فروتن1ـ کام بخش ـ
بهرامی2 ـ فیروزی ـ قاسمی
ـ بقراطی ـ کیانوری ـ مهندس شریفی ـ صمد حکیمی ـ امیرخیزی3 ـ نوشین4 ـ
بابازاده[ای]5 ـ ادامه دادند تا اینکه ارتش ایران به آذربایجان حمله ورشد و
سران حزب به خاک شوروی فراری و پاره دستگیر و دیگر قدرتی جهت آنها
نماند و تقریبا حزب از هم متلاشی شد.
بعدا پاره ای از اداره کنندگان به فکر این افتادند که سازمان سری و زیر زمینی
بدهند و سفارت شوروی هم که چرخاننده اصلی این حزب بشمار می رود
مشغول طرح ریزی مجدد بود در این موقع بین اعضاء جوانان حزب توده سابق
اختلافاتی به وسیله احسان طبری صورت گرفت و خیال داشتند کمیته مرکزی
حزب توده سابق را تصفیه نموده و حزبی تشکیل دهند که سفارت شوروی در آن
دخالت نداشته باشد و شایع است که منظور اصلی آنها بدست آوردن آن پول
سرشاری بود که در صندوق حزب صرفه جوئی شده و نزد اشخاص سرشناس
بود ولی در این موقع که سفارت شوروی تصمیم گرفت حزب توده را مجددا احیا
نموده و از آن استفاده نماید دو نفر بنام ایوانویچ پطروسیف و والکسیف بعنوان
مستشار حزبی تعین و مسئول تنظیم برنامه و توسعه حزب توده و تشکیل سازمان
مجدد آن گردیدند و کمیته
مرکزی جدید را تشکیل
داده اند که ضمن عمل بین
ایوانویچ وانکیسف
اختلافاتی بوجود آمد و
اختلاف نظر آنها این بود که
ایوانویچ بیشتر از طبقه جوان
و تحصیل کرده می خواست
استفاده کند در صورتی که
والکسیف از کشاورزان و
کارگران انتظار پیشرفت را
داشت و سفارت شوروی که
به این اختلاف پی برد
الکسیف را از میدان عمل
خارج و یک نفر ایرانی را که
تاکنون اسمش معلوم نشده و
مورد اعتماد کامل آنها بود بکار مشغول کرد ولی در حقیقت ایوانویچ فعال مایشاء
آن ایرانی از نظر گ ـ پ ـ او ناظر جریان بود.
ایوانویچ مدتی وقت خود را صرف جمع آوری آن 2 ملیون تومان پولی که نزد
سرشناسان حزب توده بود نمود و شایع است که موفق شد یک ملیون و نیم آنرا
بدست آورد در این موقع قضیه 15 بهمن پیش آمد که با انحلال رسمی حزب توده
مواجه شدند و ایوانویچ نیز دو ماهی اصلاً دیده نشد و افراد توده متفرق و سران آن
فراری و به کلی سازمان آن از هم پاچیده شد اما ایوانویچ در زمان غیبت خود
مشغول تهیه و تنظیم برنامه و سازمان زیرزمینی و مخفی توده بود و به فکر خود
سازمانی ترتیب داد در سال 1328 که مجددا ایوانویچ ظاهر شد با اعضاء کمیته
ایالتی تماس گرفت و آنها را بوجود یک سازمان زیرزمینی و سری آگاه ساخت و
این سازمان زیرزمینی ایوانویچ مصوبه مسکو و دستگاه گ ـ پ او می باشد که
مدتها روی آن از نظر طرز اجرا مطالعه شده.
در موقع اجراء کردن نقشه سازمان سری شخص دیگری بنام یاکومین که اعضاء
سفارت شوروی بود با ایوانویچ همکاری و مساعدت می نمود جریان سازمان
بعد از 15 بهمن در پنج برگ تنظیم و در پرونده سازمان موجود است از اواخر
سال 29 زمان فرمانداری مرحوم تیمسار رزم آرا فعالیت توده[ای]ها رو بازدیاد
گذارده و تلاش زیادی نمودند که حزب توده را قانونی نموده و علنا مشغول
فعالیت شوند و چون در این عمل موفقیتی پیدا نکردند ناچار مشکلات دیگری
بنامهای مختلف غیر حزب توده داده اند و در حقیقت تحت عنوان آن تشکیلات
منویات حزب توده را اجراء می نمایند این تشکیلات بنام جمعیت هواداران صلح
ـ جمیعت ملی مبارزه با شرکت نفت جنوب ـ جمعیت آزادی ایران ـ (تحت نظر
لنگرانیها) سازمان دانشجویان دانشکاه تهران ـ سازمان دانشجویان و
دانش آموزان ایران جمعیّت فارغ التحصیلان دانشسراها ـ اتحادیه
روزنامه نگاران که اخیرا از طرف یک عده روزنامه نگار دست چپی نیز تشکیل
شده) اتحادیه لکوموتیورانان و تکنیسین های راه آهن می باشد و فعالیت های
شدیدی مخصوصا در فرهنگ و در کارخانجات و راه آهن از خود نشان داده اند و
با اعزام مأمورین به خارج و خود مرکز در کارخانجات اعتصابات و اغتشاشاتی
نیز تولید نمودند و مخصوصا از موضوع ملی شدن نفت جهت تبلیغات و
تحریکات خود بین کارگران شرکت نفت در آبادان و سایر نقاط نفت خیز استفاده
نموده و به تحریکات پرداخته موضوع مهم و جالب توجه این است که اخیرا
شروع به تبلیغ در بین دهاقین و کشاورزان نموده و دستورات جامعی در این
مورد جهت کمیته های ایالتی و ولایتی صادر و در آن نقاط ضعف دهقانان و طرز
استفاده از آن را به طور روشن شرح داده و منظور نهائی حزب را از تبلیغ در بین
دهقانان و کشاورزان تشریح و اشاره نموده اند برای اینکه حزب بهتر کار خود را
انجام دهد لازم است از شهر بده رفته و آنجا را قوی نموده و در آنجا مستحکم
شوند.
حزب توده حزب کارگر و دهقان و هر چه بیشتر اتحاد زحمتکشان شهر و ده را
سرلوحه وظائف مهم خود قرار داده و نیز اشاره می شود که حزب توده حزبی
است که توجه به مسئله دهقانان را به منزله بزرگترین و حیاتی ترین مسائل
سیاسی داخلی تلقی می کند و چون حزب توده ایران حزب طبقات ستمکش
است بهمین دلیل نمی تواند به سرنوشت دهقانان ایرانی که از ستمدیده ترین مردم
ایران مملکت است بی علاقه باشد و این طور نتیجه می گیرند که جهته پیشرفت
مقاصد حزب بایستی توده دهقانان را با کارگران شهر متحد نموده و با اتخاذ آنها
به منظور نهائی برسد.
توضیحات سند:
1 ـ غلامحسین فروتن :
دکتر غلامحسین فروتن در
اسفند 1290 شمسی بدنیا آمد.
در دارالفنون تحصیل کرد و در
1306 ش برای ادامه تحصیل با
بورس دولتی به فرانسه اعزام
شد.
در 1316 ش دوره دکتری
خود را در 26 سالگی با
بالاترین رتبه در بیوشیمی به
پایان رساند.
پس از اتمام
تحصیلات به وی پیشنهاد
اقامت و کار تحقیقی در فرانسه
شد اما او نپذیرفت و در تابستان
1316 به ایران بازگشت و پس
از خدمت وظیفه سربازی در
1319 به تدریس در دانشگاه
تهران پرداخت.
فروتن در
1322 به عضویت حزب توده
درآمد و به موازات تدریس در
دانشگاه و مدارس رازی و
مدرسه فرانسوی در ایران،
مسئول در حوزه حزبی و در دو
کمیسیون تفتیش و تبلیغات
ایالت تهران عضویت داشت.
در
کنگره اول (1323) به نمایندگی
از اردبیل حضور داشت.
در
1325 پس از شکست غائله
دمکرات آذربایجان به عضویت
هیات اجرائیه موقت حزب توده
درآمد.
نامبرده مسئولیت برگزاری
کنگره دوم حزب در اردی بهشت
1327 را عهده دار بود که در
شرائط نیمه مخفی برگزار شد.
در این کنگره وی به عضویت
کمیته مرکزی و هیات اجرائیه
درآمد.
بعد از 15 بهمن 1327
مخفی شد و در 1328 از سوی
دادگاه نظامی غیابا به ده سال
زندان محکوم گردید وی با دکتر
بهرامی و سه تن دیگر از اعضاء
کمیته مرکزی (شرمینی، قریشی
و متقی) کمیته رهبری حزب توده
در ایران را تشکیل دادند
فروتن در عین عضویت در این
کمیته، مسئول تهیه و اجرای
طرح فرار رهبران حزب توده از
زندان بود.
وی از آغاز 1328 نزدیک به
دو سال مسئول سازمان افسری
حزب توده و همزمان مسئولیت
نشریه مردم ارگان حزب توده را
از بدو انتشار در سال 1328
برعهده داشت.
او از مخالفین
جدی فرقه دمکرات آذربایجان
بود و پس از 4 سال فعالیت
مخفی در ایران، بهمراه قاسمی و
بقراطی تحت عنوان ماموریت
برای ارائه گزارش کار به بخش
خارج رهبری و همچنین شرکت
در مراسم سومین سالگرد
انقلاب چین در پکن به مسکو
فرا خوانده شدند و ماندگار
مسکو گردید.
فروتن در دوران
مهاجرت از 35 ـ 1332 اصول
فلسفه و اقتصاد مارکسیستی را
در مدرسه عالی حزب
کمونیستی در مسکو آموخت
پس از یکسال در یکی از
انستیتوهای مسکو به کار تحقیق
در بیولوژی مشغول شد و از
سال 36 ـ 1335 در آکادمی
علوم اجتماعی مسکو تحصیل
می کرد.
دکتر فروتن در 1335
در پلنوم وسیع چهارم حزب
توده در مسکو به عضویت هیات
اجرائیه 7 نفره انتخاب شد و از
آغاز 1337 برای ادامه فعالیت
حزبی از مسکو به شهر لایپزیک
آلمانشرقی رفت و 7 سال در
این شهر ماندگار شد.
پس از درگذشت استالین
(مارس 1953) و ارائه گزارش
علنی رهبران حزب کمونیست
شوروی به کنگره بیستم این
حزب، فروتن به دگرگونیهایی
که در جهان بینی آنها حادث
گشته بود پی برد، تا اینکه
در 1342 فروتن نظریات خود
را در مسائل مورد اختلاف از
جمله همزیستی مسالمت آمیز،
جنگ و صلح، استالین، بحران
کوبا را تنظیم و به کمیته مرکزی
حزب توده ارائه نمود در بهار
1343 فروتن قاسمی و سقایی
نظرات خود را به بوروی موقت
کمیته مرکزی حزب توده دادند و
بر انتشار آن اصرار داشتند تا
اینکه در 1344 به دفاع از
نظرات خود پرداختند و
ایستادگی شجاعانه فروتن،
قاسمی و سقائی بر روی مواضع
و نظریات خود به برکناری آنان
از کمیته مرکزی انجامید، گرچه
رهبران حزب توده مقرّری
ماهیانه فروتن را قطع نکردند
ولی وی از دریافت آن به علت
نداشتن مسئولیت حزبی سرباز
زد.
فروتن در 1344 به کمک
سازمان انقلابی به آلمان غربی
گریخت و پیش از او سقائی و 5
ماه بعد از فروتن، قاسمی نیز به
غرب آمد.
فروتن پس از ورود
به غرب به عضویت سازمان
انقلابی درآمد اما او به علت
مشی کاستروئیستی آن و نیز
نفوذ عوامل حزب توده در
رهبری این سازمان دیری نپائید
و در اواخر 1345 فروتن،
قاسمی و سقائی را از سازمان
انقلابی خارج کردند.
در 1346
فروتن بهمراه قاسمی فرانسه را
به قصد مونیخ ترک و از ژانویه
1968 در این شهر اقامت کرد.
در آلمان فروتن و قاسمی به
همّت چند تن از اعضای توفان،
سازمان مارکسیستی لنینیستی
توفان را بنا نهادند.
با مرگ
قاسمی در 1353 و ریشه
اختلافات بجا مانده باعث شد تا
در سال 1356 سازمان
توفان دستخوش انشعاب شد.
عده ای بدنبال ایجاد حزب
کارگران و دهقانان ایران که
بعدابه «حزب کار» تغییر نام
یافت رفتند و بخشی دیگر بعدها
«سازمان کارگران مبارز ایران»
را تشکیل دادند.
از 1353 تا
انشعاب در سازمان توفان دکتر
فروتن مسئول انتشار توفان
ارگان این سازمان بود تا این که
در 1364 به بیماری سرطان
مبتلا شد، سه بار تحت عمل
جراحی قرار گرفت که به علت
کهولت (78 سالگی) و ابتلا به
بیماری ذات الریه در
17 /5 /1377 در گذشت بنا به
وصیت وی پیکرش را
سوزاندند و در 17 /6 /1377
خاکسترش را به دریا سپردند.
*
1 ـ برگرفته از یادنامه دکتر
غلامحسین فروتن در نشریه راه
آینده شماره ویژه شهریور 1377
2 ـ دکتر محمد بهرامی : فرزند
مهذب السلطنه بهرامی، پزشکی
مشهور و از اعضای گروه 53
نفر بود، وی در تهران بدنیا آمد
و پس از پایان تحصیلات
ابتدایی برای ادامه تحصیل به
آلمان رفت، در آنجا با مرتضی
علوی آشنایی یافت و به همین
واسطه، دکتر تقی ارانی و
عبدالصمد کامبخش آشنا شد.
بنا
به روایتی او، کامبخش و
سرهنگ سیامک اعضای هسته
سه نفری کمونیستی و مرتبطین
با کمینترن بودند.
دکتر بهرامی
در 1316 همراه گروه ارانی
دستگیر و زندانی شد، پس از
شهریور 1320 و آزادی از
زندان در جلسه موسسان حزب
توده در خانه سلیمان میرزا
اسکندری شرکت کرد و به
عضویت کمیته مرکزی موقت
حزب درآمد و چون به خیانت
کامبخش به گروه ارانی معتقد بود
با عضویت او در حزب مخالفت
کرد.
بهرامی یکی از نامزدهای
انتخاباتی حزب توده در مجلس
چهاردهم (1322) بود و در
کنگره اول حزب (1323) عضو
هیئت رئیسه آن شد و از این
تاریخ تا بعد از کودتای 28 مرداد
1332 در کمیته مرکزی و هیئت
دبیران حزب عضویت داشت و
دبیر هیئت تشکیلات بود، مدتی
نیز جزو رابطین حزب توده با
سفارت شوروی به شمار می آمد
و از فعالین مرکزی مخفی
کمونیستی بود که زیر نظر
کامبخش اداره می شد.
و در
1325 سردبیری روزنامه راه
راست که در قزوین منتشر می شد
را برعهده گرفت پس از شکست
فرقه دمکرات آذربایجان و بروز
اختلاف در حزب توده که در این
اختلافها عده ای خواهان برکناری
کمیته مرکزی شدند، تصمیم بر آن
شد تا یک «هیئت اجرائیه موقت»
اداره امور حزب را تا تشکیل
کنگره دوم برعهده بگیرد که دکتر
محمد بهرامی یکی از اعضای آن
بود و پس از 15 بهمن 1327 در
غیاب دکتر رضا رادمنش که به
شوروی گریخته بود، دبیر کلی
حزب را برعهده گرفت.
وی که در
مکاتبات حزبی از نام مستعار
«رضوانی» استفاده می کرد پس
از کودتای 28 مرداد در بهمن
1334 دستگیر شد و بعد از یک
سال با ابراز ندامت و انزجار از
حزب توده و گذشته خویش از
زندان رهایی یافت و از فعالیت
حزبی کناره گرفت.
*
1 ـ برگرفته از : خاطرات ایرج
اسکندری ؛ خاطرات کیانوری ؛ یرواند
آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب ؛
سیاست و سازمان حزب توده ؛ علی
زیبایی سیر کمونیزم در ایران ؛ اسناد
ساواک ؛ اسناد مطبوعات ایران (32 ـ
1320)، سازمان اسناد ملی ایران.
3 ـ علی امیرخیزی (1359 ـ
1279) : وی از کمونیستهای
قدیمی و رهبران حزب توده بود
که در تبریز بدنیا آمد و فعالیت
سیاسی خود را با عضویت در
حزب مساوات آغاز کرد.
مدتی
نیز در مدارس تبریز به تدریس
پرداخت.
در دستگیری اول
فعالین جنبش کمونیستی (12 ـ
1310) بازداشت و سپس به کرج
تبعید شد.
پس از شهریور 1320
در نشست موسسان حزب توده
حضور یافت و به عضویت کمیته
مرکزی موقت حزب درآمد و در
کنگره های اول و دوم حزب توده
(1323 و 1327) عضو کمیته
مرکزی و هیئت سیاسی حزب شد.
او از نویسندگان پرکار روزنامه
مردم بود و مدتی هم مسئولیت
کمیته های ایالتی مازندران و
آذربایجان را برعهده داشت که به
علت مخالفت با تشکیل فرقه
دمکرات و فرمانبری مطلق حزب
توده از شوروی، به تهران
فراخوانده شد تا زمینه های
تشکیل فرقه فراهم آید.
پس از
15 بهمن 1327 و غیرقانونی
شدن فعالیت حزب توده، از سوی
دادگاه نظامی غیابا به اعدام
محکوم شد، اما او به شوروی
گریخت و در آنجا علاوه بر
فعالیتهای حزبی، در مدرسه
خلقهای آسیا به تدریس پرداخت
و در 1346 بازنشسته شد و در
دوران بازنشستگی به عنوان
سکه شناس در موزه آثار
باستانی مسکو به کار پرداخت.
وی در پلنومهای چهارم تا
پانزدهم حزب توده عضو کمیته
مرکزی بود.
پس از انقلاب
اسلامی و بازگشت اعضا و
کادرهای حزب توده به ایران
امیرخیزی از جمله کسانی بود که
علیرغم میل به بازگشت به بهانه
بیماری و کهولت سن با دستور
مرکزیت حزب در شوروی
ماندگار شدند.
وی در یک
سانحه رانندگی در مسکو به سن
هشتاد سالگی درگذشت
(1359).
امیرخیزی در زمینه
تحقیقات ادبی و تاریخی از خود
آثاری برجای گذاشته است و
تخلص شعری او «فرزان» بود،
همچنین در مکاتبات حزبی از نام
مستعار «عمرانی» استفاده
می کرد.
*
1 ـ برگرفته از : خاطرات کیانوری ؛
خاطرات ایرج اسکندری ؛ خاطرات
پرویز اکتشافی ؛ احسان طبری،
کژراهه ؛ حبیب لاجوردی،
اتحادیه های کارگری و خودکامگی در
ایران، ترجمه ضیاء صدقی؛ یرواند
آبراهامیان ایران بین دو انقلاب،
ترجمه احمد گل محمدی ؛ خاطرات
اردشیر آوانسیان ؛ اسناد ساواک.
4 ـ عبدالحسین نوشین (1355 ـ
1285) : کارگردان برجسته تأتر
و از رهبران حزب توده.
وی در
مشهد بدنیا آمد و فعالیت سیاسی
خود را با شرکت در قیام کلنل
محمد تقی خان پسیان آغاز کرد
(1300 ـ 1299) پس از آن برای
تحصیل در دارالفنون به تهران
آمد.
سپس با استفاده از بورس
دولتی برای آموختن تأتر مدرن
رهسپار فرانسه شد و در آنجا با
اندیشه های مبتنی بر سوسیالیسم
آشنا شد.
پس از بازگشت به
ایران همراه با صادق هدایت،
بزرگ علوی و مجتبی مینوی
«گروه ربعه» را تشکیل دادند که
هر یک از اعضای آن در ادبیات
و هنر معاصر ایران نقش
بسزایی داشتند.
نوشین با گروه
دکتر ارانی همکاری نزدیک
داشت، اما همراه آنان دستگیر
نشد، زیرادر آن زمان نماینده
ایران در کنگره جهانی نمایشنامه
نویسان بود.
او پس از شهریور
1320 در نشست موسسان حزب
توده شرکت کرد و به عضویت
کمیته مرکزی موقت انتخاب شد و
در کنگره های اول و دوم حزب
(1327 و 1323) نیز به کمیته
مرکزی راه یافت.
در دسته
بندیهای درونی حزب توده،
نوشین شخصیتی مستقل به شمار
می رفت و از همین رو در دوران
بحران داخلی حزب به عضویت
هیئت اجرائیه موقت برگزیده شد
(27 ـ 1326).
او پس از واقعه
15 بهمن 1327 همراه با رهبران
حزب توده دستگیر و به سه سال
زندان محکوم شد، اما در 1329
از زندان گریخت و به شوروی
پناه برد.
در آنجا مدتی در شهر
دوشنبه بود، سپس به مسکو رفت
و به عنوان مترجم در رادیو
مسکو به کار پرداخت و پس از
آن در انستیتو خاورشناسی
شوروی مشغول به کار شد و از
آنجایی که امکان فعالیت در
رشته تأتر برای او فراهم نبود به
تصحیح شاهنامه فردوسی و
تحصیل ادبیات پرداخت و رساله
دکترای خود را به نام
«واژنامک» فرهنگ واژه های
شاهنامه، برای آموزشگاه عالی
ادبیات تنظیم کرد.
نوشین در دوران پیش از
مهاجرت مهمترین آثار ادبی و
هنری خود را خلق کرد.
ایجاد و
پرورش گروههای تأتر سعدی
حاصل تلاش او بود که تأتر
سعدی در دوران زندان وی
توسط شاگردان همچون حسین
خیرخواه، حسن خاشع، کهنمویی
و دیگران راه اندازی شد.
وی در
1355 بر اثر بیماری سرطان در
بیمارستان کرملین مسکو
درگذشت.
*
1 ـ برگرفته از : خاطرات بزرگ
علوی؛ خاطرات کیانوری ؛ خاطرات
ایرج اسکندری ؛ احسان طبری ؛
کژراهه ؛ خاطرات پرویز اکتشافی ؛
یرواند آبراهامیان، ایران بین دو
انقلاب ؛ اسناد ساواک
5 ـ غلامعلی بابازاده : وی از
فعالین قدیمی جنبش کارگری بود
که در یک خانواده فقیر
آذربایجانی متولد شد و در تهران
و استان های حاشیه دریای خزر
به کار پرداخت.
پس از شهریور
1320 به حزب توده پیوست و
نقش بسزایی در سازماندهی
اتحادیه کارگران راه آهن داشت و
مدتی نیز مسئولیت حوزه 9 هزار
نفری کارگران راه آهن را بر عهده
گرفت در کنگره دوم حزب توده
اردیبهشت 1327 به عضویت
کمیته مرکزی انتخاب شد و پس
از 15 بهمن 1327 و غیرقانونی
شدن فعالیت حزب توده به
شوروی گریخت و غیابا به ده
سال زندان محکوم شد.
وی اگر
چه در پلنوم چهارم حزب
(مسکو، 1336) به جلوگیری از
حضور او و صمد حکیمی در
جلسات کمیته مرکزی اعتراض
کرد و پذیرفتن خود را در
مرکزیت حزب نمایشی برای
فریب توده ها خواند، اما تا پلنوم
یازدهم (1343) همچنان عضو
کمیته مرکزی بود.
بابازاده پس از
فرار ایران ابتدا به شوروی رفت،
مدتی در مجارستان و رومانی
بود سپس دوباره به باکو بازگشت
و در همانجا زندگی کرد.
*
1 ـ برگرفته از : خاطرات ایرج
اسکندری؛ خاطرات نورالدین
کیانوری ؛ خاطرات پرویز اکتشافی ؛
حبیب لاجوردی، اتحادیه های
کارگری و خودکامگی در ایران،
ترجمه ضیاء صدقی؛ یرواند
آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب،
ترجمه احمد گل محمدی ؛ اسناد
ساواک.
منبع:
کتاب
چپ در ایران - رضا روستا به روایت اسناد ساواک صفحه 104