عوامل انحراف
متن سند:
عوامل انحراف
مهدی هاشمی با بیان عواملی که در شکسته شدن مبانی اعتقادیاش و اصالت یافتن تعقل در برابر تعبد، نقش اساسی داشتهاند، به دو عامل نفسانی و فکریاشاره میکند. هر یک از این عاملها نیازمند تجزیه و تحلیل فراوانی است که در این مقال نمیگنجد. در این نوشته تنها به این مسأله اشاره خواهیم کرد که عوامل نفسانی چون غرور، عجب، خودمحوری و استبداد به رأى، هنگامی به صورت تعقل گرایی و خردورزی و هنگامی نیز به صورت سطحی نگری، اجتهاد به رأی، عطش به نوگرایی، عدم پذیرش چهارچوب فکری خاص بروز میکند. این موارد در سخنرانیها و موضعگیریهای مهدی هاشمی در زرورقهای نو، احساسی و جذاب به چشم میخورد که از ویژگیهای بارزاین جریان فکری است .
این دو عامل نفسانی و فکری را مهدیهاشمی، اینگونه بیان میکند:
« به نظر من دو رشته از عوامل مؤثر بوده است. یک رشته عوامل نفسانی که مبدأ و سکوی اصلی حرکت بوده و یک مقدار هم، یک رشته هم، رشته مسایل فکری است. در مسایل نفسانی، متأسفانه همان حالت خودمحوری، غرور، جاه طلبیو عوارض بعدی این حالات که در من اول یک خرده خفیف بود و به مرور زمان رشد میکرد و اوج میگرفت. اینها مؤثر بود دراینکه ما آن مرز تعبد را بشکنیم و عقل را مطرح بکند؛ ولی بگوید مثلاً بزرگانی هستند از ما عاقلتر. به عقل آنها مراجعه بکند باز هم خطرش کمتر است؛ ولی از آنجایی که ما عقل را میگفتیم عقل من و نیت در اشکال تعقل مدخلیت داشته؛ این یکی از نقطههای نفسانی است یک انحراف بوده و طبیعتاً کسانی هم که از ما سرچشمه میگرفته فکرشان الهام میگرفتند اینها هم همینطور مسئله «من» برای آنها مطرح بوده. یعنی یک نوع دفاع از شخص و شخص پرستی. بعد از این نقطه حرکت میکردند و میگفتند چون فلانی نظرش این است و دفاع از این نظریه را ادامه میدادند. یکی هم همان مسئله فکری است که ما آن چارچوبهای اولیه شخصیت فکریمان آن طوری که باید و شاید ساخته نشده بود که یک فرد طلبه مثلاً به اندازه کافی عقاید اسلامی، فلسفه اسلامی، اصول، فقه، معارف اسلامی را تحلیل کرده باشد در حوزههای علمیه، با آن معیارها و ضوابط دقیق، این نبوده یا ضعیف بوده. از آن طرف یکسری الگوهای دیگری هم برای فکر ما مطرح شد. مثل: مرحوم شریعتی و بعد غروی و بعد، سید قطب و اخوان و کذا و کذا و غرورهایی که به ما دست داد. این باعث شد که ما کشانده بشویم به اینکه همه چیز را از دیدگاه تعقل بحث بکنیم و در همین جا اضافه بکنم که مثلاً مسایل نوگرایی هم خیلی مؤثر بوده است. عطش اینکه انسان یک چیز جدیدی را ارائه بدهد از اسلام و چیزهای کهنه را رویش قلم بطلان بکشد، این هم یک پارامتری بود که در یک آیه که انسان مطرح میکرده و یا در یک مقوله اسلامی و یک بحث اسلامی هی این عطش در ما، این شهوت در ما وجود داشته که هی مسایل جدید بگوییم. مسایل نو بگوییم. و این مسایل نو گفتن باعث شده که بیشتر عقلمان را به عنوان یک حجت مستقل مطرح بکنیم و هی با کنکاشهای عقلانی، هی برداشت بکنیم. آیه منظورش این است. در این مقوله این را باید گفت. آن را باید گفت و اینها عواملی بوده که بطور زیربنایی در کشاندن ما به این حالت منفی مؤثر بوده است.1
توضیحات سند:
1. نوار شماره یک.
منبع:
کتاب
بنبست - جلد اول / مهدی هاشمی ریشههای انحراف صفحه 82