تاریخ سند: 4 مهر 1345
متن سند:
از: همدان
به: مرکز شماره: 1688 /13 ﻫ
شماره پیرو 734 / - 3 /7 /45 ساواک کرمانشاه
دو نفر شخص منظور، پس از دو روز اقامت در منزل آیت اله بنی صدر و ملاقات با شهاب الدین اشراقی روز گذشته، شیخ محلاتی1 به تهران و شیخ جلیلی2 به کرمانشاه عزیمت نمودند.
هوشمند
رونوشت برابراصل است.
ﻫ
اصل درپرونده م- ح/ 2013 بایگانی است
درپرونده شهاب الدین اشراقی بایگانی شود.
9 /7
توضیحات سند:
1.
حجت الاسلام حاج شیخ مجدالدین محلاتی فرزند آیت الله بهاءالدین محلاتی در سال 1304 ش در نجف متولد شد و چندی بعد به همراه پدر به شیراز آمد.
تحصیلات خود را در همین شهر آغاز و دروس جدید را تا بیست سالگی ادامه داد و در سال 1324 راهی قم شد و نزد اساتید آن زمان به آموزش علوم دینی پرداخت و طی 15 سال، به مدارج بالای علمی رسید.
ایشان در سال 1339 به شیراز بازگشت.
حجت الاسلام مجدالدین محلاتی با آغاز نهضت امام خمینی(ره) در سال 1342 به گروه مبارزان پیوست و پایداری در همین امر موجب شد به ایرانشهر و زاهدان تبعید شود و گاه راهی زندان گردد.
نتیجه علاقه ایشان به ترجمه، برگردان دو اثر از دکتر تیجانی تونسی است.
همچنین در تألیف برخی از کتاب های دروس معارف برای دانشگاه شرکت جسته است.
حجت الاسلام مجدالدین محلاتی در سال 1379ش دار فانی را وداع گفت .
2.
آیت الله شیخ عبدالجلیل جلیلی فرزند محمدهادی در سال 1302 ش در کرمانشاه متولد شد.
پس از گذراندن دروس متوسطه و دانشگاهی، موفق به اخذ لیسانس رشته قضائی از دانشگاه حقوق شد.
وی تحصیلات علوم دینی را در قم آغاز نمود و پس از فرا گرفتن مقدمات، سطوح عالیه را از محضر آیات عظام سید شهاب الدین مرعشی نجفی و میرزا محمد مجاهدی فرا گرفت و در حدود 6 سال در درس خارج آیت الله بروجردی و همچنین در حدود 5 سال از درس امام خمینی(ره) بهره برد و پس از آن به نجف اشرف هجرت نمود و در آنجا از آیات عظام سید محمود شاهرودی، شیخ حسین حلی و میرزاباقر زنجانی استفاده کرد و به درجه اجتهاد رسید.
وی پس از فوت پدر به کرمانشاه مراجعت نمود و از سوی آیت الله بروجردی در نهم ذیحجه 1377ق به سرپرستی مدرسه آیت الله بروجردی در کرمانشاه منصوب گشت و به تدریس و تبلیغ پرداخت.
او در کرمانشاه علاوه بر تدریس و وعظ به امور عام المنفعه از قبیل : تأسیس کتابخانه و احداث مسجد و تجدید بنای حسینیه پرداخت.
ایشان هم اکنون نیز در کرمانشاه سکونت دارد.
منبع:
کتاب
آیتالله شیخ شهابالدین اشراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 170