صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 3 خرداد 1357


متن سند:

از : 347 در مذاکره طاهره صفارزاده با شمس آل احمد پیرامون انتخابات کانون غیر قانونی نویسندگان مطالبی بشرح زیر مطرح گردید.
صفارزاده : این چه وضعی است؟ کانون را سپردید بدست آنها.
1 آل احمد : نمی دانم والله، خانم سیمین دانشور کسلم کرد و گفت با این اراذل بازی که آنها دو سه ماه پیش درآوردند من نیستم.
خواهش کردم که نگوید من نیستم تا ببینم چه می شود.
صفارزاده : علی اصغر حاج سید جوادی چرا به جلسه نیامد؟ آل احمد : به خاطر مجموع همین چیزها.
صفارزاده : مجموع همین چیزها یعنی اینکه کانون را به آنها سپردید.
تمام شد دیگر آنها به آنچه می خواستند رسیدند.
این صحیح نبود.
شما یک عده مردم را متوجه خودتان کردید و با شما در تماس هستند.
البته از نظر من کاملاً معلوم است که شکل جدید کانون دولتی است چون از منزل دو سه وزیر سرچشمه گرفته، ظاهر کمونیستی و باطن دولتی.
مسئله این است که اینها ناموفق خواهند بود بدلیل آنکه هیچ نوع رابطه دیگر با جبهه های دیگر نخواهند داشت.
جبهه ملی و مسلمان ها امکان ندارد با اینها رابطه برقرار کنند.
کاشکی نامه باقر مؤمنی را در جلسه خوانده بودند.
آل احمد : متأسفانه اینطور شد .
من از اسلام کاظمیه بسیار گله کردم و گفتم تو قرار بود حرف بزنی، قرار بود کاری بکنی.
از حاج سید جوادی هم گله کردم که چرا 90 نفر آدم را در آنجا می گذاری و به خاطر اینکه با عده ای که از ایتالیا آمده اند مصاحبه داری و می توانستی مصاحبه را بگذاری برای روز دیگر.
صفارزاده : اگر حاج سید جوادی آمده بود به راحتی کانون را در دست می گرفتید و اقلاً تو و حاج سید جوادی عضو اصلی می شدید.
این خانم رفته بود پیش سیمین خانم و گفته بود من الان مشهورترین زن جهان هستم (منظور هما ناطق است).
اینها سطح شان این است که به آنها تجاوز بکنند در روزنامه بنویسند و اسلام هم دنباله موضوع را بگیرد.
به اسلام گفتم که حالا بیاموز، چون آدمهائی را لانسه کردی که اینطوری از پشت برایتان زدند و کانون را گرفتند.
البته از نظر فردی برای من که کار هنری می کنم مسئله ای نیست فقط از این جهت که به هر حال جبهه ای در آنجا بود و تعدیلی باشد چون همه مردم که کمونیست یا راست گرا نیستند و آدمهائی هستند که می خواهند در جبهه دیگری باشند.
شما می بایستی اخلاقا این جبهه را نگه می داشتید.
من به این خاطر دیروز حاضر شدم یک رای به کسی که نمی خواستم، بدهم به این امید که در مقابل آن به حاج سید جوادی و تو رای بدهند.
ما که میدانیم آنها کمونیست نیستند و این یک توطئه بوده است.
من دو سه کلام تلخ به هزارخانی زدم او هم دلخور شد شهادت من در مقابل تاریخ این است که این کار یک توطئه بوده است.
اینها کارهائی را که حزب رستاخیز می کند ایراد می گیرند ولی خودشان عین همان کارها را می کنند و مثل کبک سرشان در برف است.
سید جوادی عمل بسیار بدی کرد که نیامد.
تعدادی به من تلفن کردند که سید چرا این کار را کرد؟ اقلاً سید می بایست به آدمها احترام می گذاشت.
این از نظر اخلاق جامعه صحیح نبود و نیست.
اینها اگر ضرری بزنند شما مسئول هستید.
مثلاً دیروز صبح قبل از جلسه اسلام گفت که امروز چیزهائی را رو می کند.
آل احمد : همین دیگر.
من اصلاً ختم خانوادگی داشتم و هزارجور بدبختی و گرفتاری.
اسلام مرا آورد آنجا و می گفت که ممکن است سید جوادی نیاید و باید برویم در جلسه این چنین و آنچنان کنیم، اما اسلام در جلسه ماست خورد و نشست.
صفارزاده : به نظر من اسلام شم سیاسی ندارد.
ما می بایستی تمام این چیزها را پیش بینی می کردیم.
خوب تو خودت که ناراحت نیستی؟ آل احمد : نه، فقط غصه ام این است که کانون یادگار برادرم جلال بود و دو سه تن از رفقای جلال همیشه توی آن بودند و دلم خوش تر بود و حالا هم مانعی ندارد خودمان با همت تو و اسلام و غیره از طریق انتشارات رواق کانون دیگری بوجود می آوریم و کارهای سیاسی را آنجا انجام می دهیم.
صفارزاده : حتما این کار را بکن چون مردم به هرحال خواهند فهمید، کما اینکه بعد از انتخاب آنان عده ای ناراحتی خود را اظهار نمودند.
توضیح : به دنبال برگزاری انتخابات هیأت مدیره کانون غیر قانونی نویسندگان و انتخاب محمود اعتمادزاده، باقر پرهام، منوچهر هزارخانی، فریدون آدمیت و فریدون نجفی تنکابنی به عضویت اصلی و علی اصغر حاج سید جوادی و شمس آل احمد به عنوان عضو علی البدل و نیز انتخاب اسلام کاظمیه این نارضائی در گروه کاظمیه، حاج سید جوادی، آل احمد، سیمین دانشور، صفارزاده و همفکران آنها بوجود آمده است.
باقر پرهام 10385 بایگانی شود

توضیحات سند:

1ـ اختلافات شدید درون کانون نویسندگان بحدی بود که هر کدام برای ریاست برآن سر و دست می شکستند و هر کس، دیگری را به چیزی متهم می کرد.
دنیاگرایی و موقعیت خواهی هرکدام از آن ها باعث شده بود که تنها در مدتی کوتاه این کانون حرکت اولیه خویش را از دست بدهد و همان میزان تلاش را که با پشتوانه سفارت آلمان انجام می داد، نتواند انجام دهد.
در سال 1357 و اوج مبارزات حق طلبانه مردم مسلمان ایران کمترین حرکت را از سوی کانون شاهد هستیم و تنها برخی از اعضای آن به صورت فردی کاری انجام داده اند.

منبع:

کتاب کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک صفحه 438


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.