تاریخ سند: 30 خرداد 1352
موضوع: مذاکره شیخ عبدالرسول قائمی و چند نفر روحانی دیگر
متن سند:
از: 6/ ﻫ1 تاریخ: 30 /3 /1352
به: 312 شماره: 38153/ ﻫ 1
موضوع: مذاکره شیخ عبدالرسول قائمی و چند نفر روحانی دیگر
در ساعت 1100 روز 28 /3 /52 چند نفر از روحانیون در اطاق خصوصی قائمی در مدرسه علمیه دور هم جمع بودند. قائمی با شیخ عیسی طرفی1 شغل روحانی پیشنماز مسجد مودت واقع در تنورآباد آبادان مشغول صحبت بودند. موضوع کشته شدن سید غریب و عدهای دیگر که از طایفه بنیطرف2 بوده و اطراف سوسنگرد سکونت داشتهاند، مطرح شد. ناصر مکارم سؤال کرد اینها3 چه کاره4 بودند. طرفی اظهار داشت سید غریب و همدستان او از عراق و ایران پول میگرفتند برای طرفین کار میکردند و قائمی اظهارات طرفی [را] تائید کرد. سپس شیخ طرفی از مدرسه خارج شد و در این حین سیدکاظم دهدشتی5 و شیخ هادی مروی6 وارد اطاق کار قائمی شدند و مروی ضمن صحبت به مکارم شیرازی گفت ما دیشب از فرمایشات روی منبر بهره خوبی بردیم مخصوصاً مطالبی که درباره ترور کردن [بود] و امروز مصادف با روز ترور شدن رضا رضایی7 بود و مکارم جواب داد کمکم باید گفت و هر شب یک مقداری بیشتر میگوییم و معرفی[میکنیم] بعداً گفت مواردی که درباره سازمان ملل اشاره نمودید که قدری از پیشامدها باید بشود تا این که بشر طغیان نکند و مکارم اظهارات مروی را تأیید کرد. سپس قائمی به آنها اظهار داشت قدری باید مواظب شد. مخصوصاً در آبادان زیاد نباید تند رفت و نباید از این حرفها گفت و شما نباید از این قبیل حرفها در اینجا [بزنید] و شیخ ناصر مکارم اظهارات قائمی را تأیید کرد و گفت باید مواظب شد و من هم مواظب هستم برای [اینکه] ممکن است مانع منبر رفتن ما بشوند مخصوصاً ما که چند تا کار داریم و باید با احتیاط پیش رفت و هم مطالب [را] گفت. دهدشتی و شریعتی و مروی هیچگونه نظری درباره مذاکره قائمی و مکارم اظهارنظری نکردند و مروی از مکارم سئوال کرد سخنرانی شما تا آخر منبرتان درباره قضا و قدر خواهد بود؟ مکارم پاسخ داد چون درباره این موضوع از من سؤال کرده بودند بحث کردهام و سخنرانی من درباره موضوع جهاد در اسلام خواهد بود و شب اول آیهای درباره جهاد قرائت کردم فعلاً کاری به کار من ندارند و شیخ حسین شریعتی گفت الحمدالله که معنی جهاد را نمیدانند.
سپس جزوهای که درباره قرآن مجید که اعلیحضرت دستور دادهاند چاپ شده و در این جزوه چند خط عین دستخط اعلیحضرت در آن چاپ شده و قائمی دستخط همایونی را به شریعتی نشان داد و گفت این دستخط شاه شما است.8
شریعتی گفت آری و چند تا از آن غلط نوشته شده. قائمی گفت کدام کلمه از آن غلط است. شریعتی کلمه تغییر را نشان داد. قائمی گفت نه آن غلط نیست چون به طور شکسته نوشته شده است و بالاخره قائمی، شریعتی را قانع کرد دستخط اعلیحضرت درست نوشته شده است و بعداً حاج خلیل مباشری، داماد قائمی وارد شد و صحبتهای معموله و همچنین درباره فرستادن واعظ به جزیره خارک صحبت کرد.9
نظریه شنبه. خلیل مباشری با شیخ هادی مروی معاشرت خانوادگی دارد و هر موقع به قم عزیمت کند در منزل شیخ مروی اقامت میکند و همچنین مروی نیز در آبادان به منزل مباشری رفت و آمد میکند و روابط حسنه بین آنان برقرار است.
نظریه یکشنبه. به صحت خبر میتوان اطمینان نمود و قائمی اخیراً مانع خلافگویی بعضی از روحانیون در آبادان میشود و به آنان توصیه مینماید مواظب حرف زدن خود باشند. کماکان اعمال و رفتار و تماسهای وی با سایر روحانیون تحت مراقبت قرار دارد نتایج حاصل به موقع [به] استحضار خواهد رسید.
نظریه سهشنبه. نظریه یکشنبه مورد تأیید است.
نظریه جمعه. نظریه یکشنبه مورد تأیید است.
توضیحات سند:
________
1. آیتالله شیخ عیسی طرفی، در سال 1293 ﻫ ش در روستای ابوحمیظه از توابع سوسنگرد، در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود. پدرش شیخ سالم از بزرگان عشیره بنیطُرُف و در علم و ادب و دینداری معروف بود و همه از وی به عنوان شخصی محترم و بزرگوار یاد میکنند. مرحوم آیتالله طرفی در دامان خانواده متدین خود تحت تربیت و آموزشهای اسلامی قرار گرفت. در شش سالگی توسط پدرش به مکتبخانه فرستاده شد تا قرائت قرآن را بیاموزد. وی با هوش و استعداد خدادادی خیلی سریع این تعالیم را فراگرفت و به مدت چند سال به کار خطابه و وعظ در روستاهای اطراف سوسنگرد مشغول بود و در این مدت توانست دروس مقدمات را تحتنظر پدرش شیخ سالم و برخی از روحانیون فراگیرد.
شیخ عیسی طرفی پس از تکمیل مقدمات برای زیارت به نجف اشرف عزیمت کرد. در آنجا با مشاهده حلقههای درس و مدرسین و طلاب تصمیم به ماندن در نجف و تحصیل علوم دینی گرفت.
پس از بیست سال، اهالی آبادان با نوشتن نامه و طوماری از علمای حوزه علمیه نجف درخواست کردند تا آیتالله شیخ عیسی طرفی را برای وکالت مجتهدین و مراجع تقلید و امامت نماز و تبلیغ دین به آبادان اعزام کند. لذا حضرات آیات شیخ محمدرضا آلیاسین، سید عبدالهادی شیرازی، سیدحسین حمامی و کاشفالغطاء، طرفی را ملزم به سفر به آبادان و انجام وظیفه در آن دیار کردند.
او پس از استقرار در آبادان به ساختن مساجد، حسینیهها و تأسیس مدارس و تشکیل جمعیتهای علمی و دینی مبادرت کرد، و مسجد محل استقرار خود را به محلی برای آموزش علوم دینی تبدیل کرد.
طرفی از علاقهمندان و پیروان نهضت امام خمینی بود که با اوجگیری این نهضت در سال 57 با خطبههای بلیغ خود، مردم آن خطه را به قیام و همراهی با انقلاب دعوت میکرد. از اینرو چندینبار از طرف ساواک احضار و به او هشدار داده شد.
پس از پیروزی انقلاب وی به عضویت شورای انقلاب آبادان درآمد و به تشکیل کمیتههای انقلاب اسلامی عشایر در منطقه آبادان و قریههای اطراف آن همت گماشت. با شروع جنگ تحمیلی او همچون آقای جمی در آبادان ماند و در مقاومت و پایداری شهر نقش بسیار بسزایی ایفا کرد، او در این مدت از جبهههای مختلف جنگ بازدید میکرد و به رزمندگان دلگرمی و روحیه میداد. آیتالله طرفی در اواخر سال 1360 به دنبال درخواست مردم دشت آزادگان و موافقت حضرت امام، امامت جمعه شهرستان سوسنگرد را پذیرفت و مجبور به جدایی از آبادان شد. اما چند ماه بعد در مرداد 1361، او پس از ابتلا به عارضه قلبی به دیار باقی شتافت.
2. طایفه بنی طُرُف، طایفهای بزرگ و شیعه که در ناحیهی هویزه، در شمال هویزه بین سوسنگرد و بستان سکونت داشتهاند.
3. اصل: این
4. اصل: کار
5. حجتالاسلام سیدمحمد کاظم دهدشتی، فرزند آیتالله سیدعبدالعزیز دهدشتی در سال 1307ﻫ ش در نجف اشرف دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی خود را در آبادان به پایان رسانید و پس از فراگیری مقداری از علوم اسلامی در سن 13 سالگی به نجف اشرف مهاجرت نمود و مدت پانزده سال در جوار مولیالموحدین امیرالمومنین علیابنابیطالب(ع) اقامت نمود و سطوح نهایی را از مدرسین بزرگ فراگرفت و آنگاه در درس آیات عظام سیدمحسن حکیم، آقا میرزا باقر زنجانی، سید ابوالقاسم خوئی و سیدعبدالهادی شیرازی شرکت کرد. در سال 1341 با تقاضای عدهای از اهالی آبادان از آیتالله شاهرودی و آیتالله آقا سیدعبدالهادی شیرازی برای ارشاد و هدایت مردم به آبادان مراجعت نمود و مسجد بزرگی به نام مسجد حضرت موسیابن جعفر(ع) معروف به مسجد بهبهانیها مقیم آبادان را تأسیس و به اقامه جماعت و تنویر افکار و تبلیغ احکام و نشر معارف اسلام پرداخت. حجتالاسلام سیدمحمدکاظم دهدشتی با شروع نهضت حضرت امام (ره) از آن حمایت نمود و در مقاطع مختلف همگام با سایر روحانیون در اقدامات انقلابی فعالانه شرکت داشت و مسجد ایشان (مسجد امام موسی بن جعفر یا مسجد بهبهانیها) یکی از کانونهای انقلاب در آبادان بود و در جنگ و پس از آن نیز همچنان این مسجد کانون حرکتهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و ... در آبادان میباشد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیت کمیتههای انقلاب آبادان را برعهده گرفت. او پناهی برای رزمندگان اسلام در خط مقدم جبهه آبادان به شمار میرفت. در بحبوحه جنگ تحمیلی در سال 1363 و در حالی که آبادان زیر آتش سنگین دشمن بعثی بود ساخت بنای حوزه علمیه آبادان را رها نکرد و تا آنجا پیش رفت که در هنگام ساخت مدرسه علمیه امام صادق(ع) مورد اصابت گلوله خمپاره قرار گرفت و مجروح شد و یک دست خود را از دست داد و به شرف جانبازی نایل آمد و چند همسنگرش نیز به شهادت رسیدند. آیتالله دهدشتی تا پایان عمرش در آبادان ماند.
پس از جنگ تحمیلی دارالایتام آبادان و مدرسه استقامت را که توسط آیتالله قائمی تأسیس شده بود، احیاء کرد. از آثار ایشان کتابخانهای به نام حضرت ولیعصر عجلالله فرجه در جنب مسجد مزبور میباشد.
وی سرانجام در خرداد 1382 بر سجاده نماز رو به سوی معبود پس از اداء تشهد نماز عشاء، قالب تن را از جان تهی نمود و به سوی معبودش شتافت و پس از تشییع باشکوه مردم آبادان بنا به وصیت خودشان در محل حوزه علمیه امام صادق(ع) در آبادان به خاک سپرده شد.
6. حجتالاسلام شیخ محمدهادی مروی فرزند شیخ یحیی در سال 1325ش در مشهد به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی، به حوزه علمیه مشهد رفت و پس از چندی، در سال 1343ش راهی قم شد. با آغاز نهضت امام خمینی(ره) از جمله افرادی بود که در این مسیر تلاش نمود و به همین دلیل، دستگیر و زندانی شد.
ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در مشاغل مختلفی انجام وظیفه کرد که از آن جمله است: نماینده امام خمینی(ره) در مسجد سلیمان و بهبهان، معاون سازمان بازرسی کل کشور، رئیس دادگاه عالی انتظامی قضات، معاون اول قوه قضائیه و رئیس کمیسیون نقل و انتقال قضات.
حجتالاسلام مروی در شهریورماه سال 1386ش از دنیا رفت و در جوار بارگاه ملکوتی حضرت امام رضا علیه آلافالتحیه والثناء به خاک سپرده شد.
7. رضا رضایى، فرزند خلیلالله در سال 1325 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد. در سال 1344 به سازمان پیوست و دو برادر خود مهدى و احمد و خواهرش صدیقه را وارد سازمان کرد. در سال 1349 که سازمان تعدادى از کادر مرکزى خود را راهى اردن کرد، وی نیز به این کشور عزیمت کرد. رضا رضایى در رشته دندانپزشکى دانشگاه تهران درس مىخواند و در جریان دستگیرى اولیه کادرهاى سازمان در شهریور 1350 دستگیر، ولى با هماهنگى ساواک براى به دام انداختن بقیه کادرهاى ساواک از زندان آزاد شد. وى بعد از کشته شدن برادرش احمد رضایى از همکارى با سازمان امتناع کرد و در حالىکه در منزل یکى از دوستان خود مهمان بود به محاصره نیروهاى ساواک درآمد و توسط نارنجک دست به انتحار زد.
8. از اقدامات عوامفریبانهی رژیم شاهنشاهی پهلوی، چاپ قرآنی بود که به قرآن آریامهری شهرت یافت. در صفحهی 230 کتاب دینداری درباره علت چاپ این قرآن به نقل از محمدرضا پهلوی نوشته شده است: «واضح است که وجود یک حرف زائد و یا یک اعراب بیجا، ممکن است معنای یک آیه و یا مفهوم اصلی یک سوره را تغییر دهد. به این جهت ... دستور دادیم که هر کلمه و اعراب از آغاز تا انتهای کلاماله مجید با مراجعه به مرجع اصلی مطمئن خیلی دقیق قرار داده شود ... محمدرضا پهلوی» در راستای این حرکت، ارسال نسخههایی از قرآن آریامهری! با تشریفات خاص، به شهرستانها در دستور کار قرار گرفت که با عدم استقبال علماء و روحانیون و مردم متعهد و متدین ایران روبرو شد.
9. پرویز ثابتی پس از دریافت این گزارش طی شماره 3430 /312- 3 /4 /52 دستور داد: «از اعمال و رفتار ناصر مکارم شیرازی در مدت اقامت در آن منطقه مراقبت و از متن سخنرانیهای وی آگاهی، نتیجه اعلام» بخش ضمائم
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک - کتاب دوم صفحه 32