تاریخ سند: 1 شهریور 1357
موضوع: شیخ محمد صدوقی فرزند ابوطالب
متن سند:
از: 26 ﻫ تاریخ: 1 /6 /2537[]
به: 312 شماره: 3996 /26 ﻫ
موضوع: شیخ محمد صدوقی فرزند ابوطالب
0601
از ساعت 1400 الی 1530 روز 24 /5 /37 شیخ محمد صدوقی فرزند ابوطالب در مسجد حظیره شهر یزد با حضور قریب 2000 نفر سخنرانی و ضمن صحبت اظهار داشته سرکوه فلان ده یا محل، بقعهای ساخته شده، میروند برای آن بودجه تعیین میکنند چون آثار باستانی است، ولی مسجد نو شیراز مقابل شاه چراغ به ویژه دربهای آن که حالا نمیتوان ساخت و مسلماً از آثار باستانی بود، ریختند درب و فرش مسجد را آتش زدند و مردم را به رگبار بستند و کشتند.1 وقتی مردم از مسجد بیرون آمدند که نوعاً بچههای 14- 15 ساله بودند از چهار طرف به آنها حمله کردند و مردم را با سنگربندی که کرده بودند به رگبار بسته و زن و پیر و جوان را کشتند. 39 جنازه [را] به سردخانه بیمارستانها بردند و در چالهای ریختند تا پول گلوله ندهند. نمیدانم پول گلوله، 6 هزار تومان، 7 هزارتومان، چقدر هست. 400 نفر جوان رفتند بیمارستان با چوب و چماق به آنها حمله شد که چرا آمدهاند به مجروح و بی گناه خون بدهند. حدود 80 نفر وارد بیمارستان شده و خون خود را هدیه کردند. حالا هرچه هست میکشند، با مسجد مخالفند، با دین مخالفند. ماه مبارک رمضان است در اصفهان حق اقامه و نماز ندارند، نمیتوانند 3 نفر کنار هم بایستند، چه حسابی چه کتابی. مقصودم این بود شهادت خیلی خوب است، هیچ چیز به اندازه شهادت ارزش ندارد، به فرمایش امیرالمؤمنین(ع) خدا برای مخصوصین افراد خود جهاد را گذاشته، مسلمانان در آن جهان چطور شتابزده میرفتند برای جهاد تا خونشان ریخته شود، با یک شوقی برای اینکه به این فیض نائل شوند. نمیتوانم بگویم چه اینها همه شهید هستند، به حساب دین و ایمان رفتند، برای حفظ لااله الااله و قرآن و دین و آئین رفتند. باور کنید نمیتوانم حرف بزنم. هر روز صبح که میشود با خبری روبرو میشویم، درب مساجد را بستند، پیرمردها را کشتند و بچهها را کشتند. الان در اصفهان حقی که نماز جماعت بخوانند ندارند، مساجد اصفهان از اول رمضان تا غروب گوینده بالای منبر بوده است. درب مسجد شاه را بستند، جزء آثار باستانی شده نصرانی، یهودی، امریکائی، افریقائی و ....که نمیدانم چه بگویم توریست وارد مسجد میشوند، حق دارند، مأمور مثل نوکر پشت سرش راه میافتد ولی من و شما اگر وارد مسجد شویم و دو رکعت نماز بخوانیم حق نداریم؛ تا اینجا رسیدیم، تا این پایه رسیدیم. این مساجد بزرگ برای خارجی ساخته شده، در مسجد جمعه خودتان با کفش رفتند روی منبر خنده و مسخره بازی کردند، ارزش ما را بردند، آبروی ما را بردند، مساجد ما را آتش زدند، در حرم حضرت رضا(ع) آدم را با چوب و چماق زدند. حضرت امام رضا(ع) امام شماست، چطور زوارش را با چوب زدند. یا رضا تو امامی تو رضائی، خودت سزای آنها را بده و نفرین نموده است. در خاتمه مجلس جمعیت بدون حادثهای متفرق شدهاند.
نظریه شنبه. اظهار مطالب فوق توسط نامبرده بالا صحت دارد.
نظریه سهشنبه. اعمال و رفتار نامبرده به نحو مقتضی تحت مراقبت و کنترل میباشد.
نظریه 26 ﻫ. نظریه سهشنبه مورد تائید است.
در پرونده صدوقی بایگانی شود.
توضیحات سند:
1. در این ایام که مصادف با ماه مبارک رمضان بود، بعد از نماز ظهر و عصر، حجت الاسلام سید احمد پیشوا، به منبر میرفت و هر روز نیز، پس از پایان سخنرانی ایشان، تظاهرات صورت میگرفت. پس از گذشت چند روز از این ماجرا، در روز 19 مرداد ماه که مصادف با پنجشنبه بود، کسانی که در مسجد اجتماع نموده بودند، به طور ناگهانی مورد حمله واقع شدند. یکی از شهروندان شیرازی، در توضیح ماجرای این روز میگوید: «روز پنجشبنه 19 مرداد ماه که عده زیادی از اهالی شیراز و اطراف به مناسبت ماه مبارک رمضان برای انجام فرائض مذهبی و استماع وعظ و خطابه در مسجد نو اجتماع نموده بودند، ناگهان مورد تهاجم عدهای پلیس و نظامی مسلح به مسلسل و تفنگ خودکار و باطوم قرار گرفتند. این سپاه جرّار با گشودن آتش به روی مردم بی دفاع و بیگناه که مسجد را مأمن خود میدانستند، خانه خدا را به جهنمی بدل ساختند. زنان و دختران ما را که در شبستان مسجد در حال عبادت بودند لگد نموده ... خلاصه از هیچگونه بی حرمتی و هتک شرف و آبرو نسبت به نوامیس مردم فرو گذار نکردند. پس از کشتار فجیع، اجساد و حتی پیکر کسانی را که نیمه جانی داشتند روی هم ریختند، به سردخانه پزشک قانونی و سربازخانهها و نقاط نامعلوم بردند و هر کس را که رمقی داشت به بیمارستانها انتقال دادند. ضمناً کسانی را که مجروحین را به بیمارستانها و درمانگاهها میرساندند تا سرحد مرگ زده و سپس به زندان فرستادند ... » انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 8، ص 341
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، کتاب 4 صفحه 100