تاریخ سند: 8 اسفند 1350
موضوع : فخرالدین حجازی
متن سند:
به : 312
از : 20 ه 12 شماره : 141458 /20 ه 12
نامبرده بالا در ساعت 00:11 روز 4 /12 /50 در مجلس روضه خوانی
متشکله در بازار که از طرف صنف کفاشها تشکیل شده است به منبر رفت و به
دنبال سخنرانی روز قبلش راجع به منافقین آغاز سخن نمود و گفت قرآن مجید
انسان را به سه طبقه تقسیم کرده یک طبقه کفار ـ دوم طبقه مؤمنان ـ سوم طبقه دو
چهره یا منافقین و ضمن صحبت درباره خصایل هر یک از طبقات گفتار خود را
درباره اعمال منافقان دنبال کرد و گفت این طبقه نماز خواندنشان از روی تنبلی و
انفاقشان از روی دلخوری است و عشق به سرمایه آنها را از معنویات دور کرده و
فقط با چک و سفته افراد ضعیف را تحت فشار می گذارند و اصولاً دنیای امروز
دنیای سرمایه داری است و رژیمهای سرمایه داری غارتگر چون منافقند می آیند
ظاهرا دست دوستی به طرف ملل دیگر دراز می کنند و می گویند ما با شما دوست
هستیم هنگام عمل زیر قول خود را می زنند.
مگر امریکا و چین کمونیست و
انگلستان با کشور عزیز مسلمان پاکستان دوست نبودند مگر شوروی با او روابط
دوستانه نداشت پس چطور شد که قسمتی از خاک آن را جدا کردند ای مردم
تهران این روزهای رستاخیز مذهبی استفاده کنید و به دنبال معنویات بروید و
سپس از عده ای از مردم تهران که پای بند به دستورات دین نیستند و مانند کفار
عمل می کنند انتقاد کرد و گفت اینها زمستانها که هوا سرد است به آبعلی می روند
و تابستانها به پلاژهای شخصی خود در کنار دریا و همیشه در عیش و عشرت
هستند آخر شما می بینید من چه بگویم وقتی که فلان رقاصه را از ایتالیا دعوت
کردند و یا یک عده آوازه خوان را از فرانسه آوردند چقدر مردان زن نما از آنها
استقبال کردند بخاطر اینکه بروند در کاباره برقصند آیا این میهمانان هزینه آمد و
رفت و مخارج ندارند و اینها مزد نمی گیرند این پولها را غیر از همین ملت مسلمان
که در همین شهر زندگی می کنند کی پرداخت می کند، پول این مجلات ننگین ضد
شرف را غیر از شما مسلمانها کی می پردازد کمر حقیقت و پاکی و پرهیزگاری را
غیر از شما مسلمین کی می بندد یکی از اختصاصات منافقین این است که
خوشگذرانند و می خواهند آخرین کیف و التذاذ را از زندگی مادی ببرند
می گویند آخر چرا کیف نکنیم اگر لذترانی در یکی از کاباره های لندن هم هست
به آن جا می رویم ما که مشتمان پر است از پولی که از این مردم قاپیده و چاپیده ایم
چرا لذت نبریم لذا این طبقه با هر گونه اصلاح اخلاقی و کلام دینی مخالفند وقتی
چشمشان به پرچم سیاه امام حسین بیفتد ناراحت می شوند.
اسم ماه رمضان را
می شنوند عصبانی می گردند صدای کاروان حج را می شنوند قیافه شان درهم
گرفته می شود برای اینکه فساد درونی و شهوت و انحراف آنسان دیدگاه شان را
کور و نابود کرده است درمقابل اشعه حقایق دینی چشمشان را می بندند قرآن
می فرماید هرپیغمبری را که فرستادیم و هر نهضت آسمانی که ایجاد کردیم و هر
انقلاب انسانی که بوجود آوردیم این طبقه اشراف خوشگذران بازیگر، فاسد و
منحرف با
آن مبارزه کردند با نوح و ابراهیم جنگیدند عیسی را به طرف خطر مرگ کشاندند و تا آخرین لحظه با
پیغمبر اسلام مبارزه کردند آی مردم خون اباعبداللّه الحسین بدست همین بازیگران و فسادگران و
شهوترانان ریخته شد و اینست که قرآن می فرماید هر وقت که انبیایی را فرستادیم پابرهنه ها، زحمتکشان،
کشاورزان، برده ها، شلاق خوران و ماهیگیرها به دور او جمع شدند ولی طبقه سرمایه دار از خوشگذران
علیه انبیاء برخاستند ناطق افزود کسی حرفهای مرا یادداشت نکرد گفتم قرآن خصیصه های ما را کلاسه
کرده است.
1 ـ دوچهرگی 2 ـ عمل بدون اخلاص 3 ـ سرمایه داری 4 ـ بازیگری 5 ـ خوشگذرانی 6 ـ تن آسایی یعنی
تنبلی 7 ـ خصیصه و ضمن تشریح جمله تن آسایی مردم را به کار و کوشش دعوت کرد و از اشخاصی که
سرمایه های خود را برای گرفتن ربا در اختیار مردم بگذارند و به کارهای تولیدی نمی پردازند انتقاد کرد و
در پایان نسبت به مسلمانان فلسطین ابراز همدردی نمود و با حالت ناراحتی گفت شما که حالا در تهران
احساس سرما می کنید آیا هیچ می دانید که دو میلیون نفر مسلمان فلسطینی در زیر چادر با زن و بچه خود
زندگی می کنند هیچ خبر دارید که برادران مسلمانتان توی همین اردوگاهها در معرض انفجار خمپاره و
بمب هستند.
هیچ خبر دارید که عده ای از مسلمانها را از غرب رود اردن اخراج کردند و عده ای در اثر
اعتصاب غذا مردند و خانه عده ای از آنها را در غزه ویران کردند بخدا قسم شما مسلمانها از یخ 11 درجه
زیر صفر سردتر هستید.
نظریه شنبه ـ نظری ندارد.
نظریه یکشنبه ـ فخرالدین حجازی مطالب مندرج در این گزارش را بیان داشته است.
آمال
نظریه سه شنبه ـ متن اظهارات فوق به روی نوار ضبط گردیده تا در صورت لزوم ارسال گردد.
سپاهی
نظریه چهارشنبه ـ نظریه سه شنبه مورد تایید است.
پاد
پس از صدور به عرض برسد.
1ـ بعرض می رسد.
2ـ به اداره کل سوم اعلام شود.
منبع:
کتاب
فخرالدین حجازی به روایت اسناد ساواک صفحه 307