تاریخ سند: 27 آذر 1342
موضوع : سیدمحمود طالقانی
متن سند:
شماره : 784 / د ع
سیدمحمود طالقانی عضو مؤثر جبهه ملی که بازداشت و تحت محاکمه
می باشد ماهیان مبلغ چهار هزار ریال از آقای ظهیرالاسلام1 نیابت تولیت
مدرسه سپهسالار به عنوان مدرس دریافت می دارد و کمتر در جلسات درس
حتی قبل از بازداشت شرکت می نموده.
نامبرده بالا از طرف افراد
وابسته به جبهه ملی تقویت
مالی می گردد و اساسا فردی
که برخلاف منویات دولت
فعالیت می نماید نبایستی
مدرس چنین مدرسه
روحانی باشد و از طرفی
افراد تحصیل کرده زیادی
هستند که می توانند بهتر از او
تدریس نمایند.
به پرونده سیدمحمود طالقانی
ضمیمه و ارائه گردد.
محترما به عرض می رساند.
23 /10
به سابقه ضمیمه گردد 10 /10 /42
اداره یکم بخش 312
28 /9
عینا به استحضار ریاست بخش 321 اداره دوم عملیات 312 برسد
24 /10 /42
به عرض رسید، امری صادر نفرمودند.
بایگانی شود...
24 /10
توضیحات سند:
1ـ سیّدجواد ظهیرالاسلام،
فرزند حاج سیّدزین العابدین
ظهیرالاسلام امام جمعه تهران،
در سال 1300 ق.
، تولد یافت.
مادرش، شاهزاده خانم
ضیاءالسلطنه، دختر سوم
ناصرالدین شاه قاجار بود.
او، به
سبب انتساب اهل دربار، همیشه
مورد توجه و احترام پادشاهان
قاجار بوده است.
بعد از درگذشت پدرش در
ذیقعده سال 1321 ق.
، به لقب
ظهیرالاسلام ملقب گردید.
وی،
در ابتدای مشروطه، راه
مماشات پیش گرفت.
مدّتی
مدافع شیخ فضل اللّه نوری بود.
پس از پیروزی مشروطه
خواهان، راه دیگری در پیش
گرفت.
در دوم مهر 1300، به
جرم سوءقصد به سردار سپه و
قوام السلطنه، بازداشت شد.
ظهیرالاسلام در سالهای 1324
ـ 1334 ـ 1342 ق.
و مرداد
1330 و آذر 1342 ش.
، نایب
التولیه مدرسه عالی سپهسالار
بوده و دو بار نیز، در سالهای
1334 و 1338 ق.
، نایب
التولیه آستان قدس رضوی
گردید.
ظهیرالاسلام، در سال 1315
ش.
، از طرف دولت ایران، برای
افتتاح مسجد مسلمانان، به
پاریس رفت و به دستور
رضاخان، در همان سال از لباس
روحانیت خارج شد.
در سال
1318، وزیر مختار ایران در
عربستان سعودی بود.
در دولت
قوام السلطنه، به جرم اتهام
اختلاس بازداشت شد.
در دوره
اوّل مجلس سنا، سناتور
انتصابی شد.
در دوران
نایب التولیتی مدرسه
سپهسالار، کاشیکاری ایوان
بزرگ مسجد و تعمیر اساسی
شبستان مسجد را انجام داد.
سیّدجواد امامی، در فروردین
1344 در سن 84 سالگی، در
تهران درگذشت.
(مشاهیران، مرسلوند، ج 1، ص
261)
منبع:
کتاب
آیتالله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 462