تاریخ سند: 26 آبان 1341
موضوع: حضور عدهای از افراد جبهه در منزل اللهیار صالح
متن سند:
شماره: 14114/س ت تاریخ:26 /8 /1341
موضوع: حضور عدهای از افراد جبهه در منزل اللهیار صالح
صبح روز سهشنبه 22 /8 /41 عدهای در منزل اللهیار صالح حضور داشتند. یکی از حاضرین معمم بود. صالح به نامبرده گفت شیخ مصطفی رهنما قبلاً شما را معرفی کرده، سپس نام و نام خانوادگی او را پرسیده و در دفترچه جیبی خود یادداشت نمود؛ سپس اضافه کرد که جبهه ملی افرادش همه شجاع هستند و هیچ ترس و واهمه از اینکه کشته شوند یا به زندان بروند ندارند، امیدوارم که شما هم مرد شجاعی باشید.
ضمناً بحث پیرامون تلگرافات اخیر روحانیون به اعلیحضرت همایونی و نخستوزیر بود و شخصی که او را مجاهد1 مینامیدند، اوراقی که متن تلگراف آقای آیتاله خمینی بود بین حضار توزیع مینمود. نامبرده اظهار میداشت که من در قم بودم، خدمت آقای خمینی رسیدم ایشان میگفتند یک قطره خون از جدم به ارث به من رسیده که حاضرم آن را برای خاطر نجات مسلمانان و رساندن مسلمانان به بهشت نثار کنم. بعد از این صحبتها چند نفر از حاضرین خداحافظی کرده رفتند. اللهیار صالح با چند نفر از آقایان قرار ملاقات روز بعد را گذاشت، لیکن در روز چهارشنبه 23 /8 /41 نیز در منزل اللهیار صالح چند نفر از جمله افراد مزبور جمع بودند. شخصی به نام بنان راجع به تصویبنامه اخیر دولت راجع به طبقه نسوان صحبت میکرد. یک نفر معمم که حضور داشت اظهار نمود که خداوند برای بندگانش تبعیض قائل نشده از این نظر، انتخابات زن و مرد ندارد.
اللهیار صالح گفت عقیده شما خیلی مقدس و با ارزش است. اللهیار صالح به یکی از حاضرین به نام دکتر برومند اظهار میداشت که کمیته کاشان نماینده خود را جهت شرکت در کنگره معرفی نموده است. سپس نامهای به صالح داده گفت این نامه از زنجان رسیده و در آن تقاضا شده که کمیتهای در آنجا تشکیل شود. ضمناً در روی قفسه کنار اطاق تعدادی اخبار جبهه ملی قرار داشت و افراد، اخبار را برداشته و یک دوریالی داخل ظرف پهلوی آن میانداختند. ضمناً شخصی به نام بنان در جلسه بود که از روحانیون بدگوئی مینمود و میگفت اینها فقط باید بروند و برای شاه و ملکه و ولیعهد دعا کنند، چرا در سالهای 39 و 40 مارشال ایوب خان2 زیاد به تهران میآمد، برای اینکه ولیعهد تحویل شاه بدهد و بالاخره هم داد. اللهیار صالح گفت آقای بنان این حرفها را نزنید.
در پرونده جلسه منزل اللهیار صالح ضمیمه شود.
توضیحات سند:
1. غلامحسین آقا حیدرعلی مؤیدی، معروف به حسین مجاهد، فرزند رضا در سال 1307ش در تهران به دنیا آمد. وی در بازار تهران مدتی به ورشوفروشی و قاشقفروشی اشتغال داشت. غلامحسین آقاحیدری اولین بار در دی ماه 1332 به علت گفتن اذان در جلوی مغازهاش در بازار تهران توسط فرمانداری نظامی بازداشت و پس از بازجویی با اخذ تعهد آزاد گردید. در سال 1334 به علت بیان مطالب انتقادی علیه دولت وقت دستگیر و پس از بازجویی با اخذ تعهد آزاد شد. حسین مجاهد در جریان قیام پانزده خرداد در تهران نقش فعالی داشت. ساواک جنوب شرق تهران در گزارشی راجع به وی مینویسد: «نامبرده از طرفداران سرسخت روحانیون مخالف دولت و از محرکین وقایع پانزده خرداد سال 42 بوده که به همین علت مدتی متواری به طور مخفی به سر میبرد تا این که از طرف ساواک دستگیر که فقط چند روزی بازداشت گردید»
(اسناد ساواک . پرونده انفرادی)
2. ژنرال محمد ایوب خان در سال 1951م به عنوان اولین فرماندار بومی در پاکستان منصوب شد ودومین رئیس جمهور پاکستان طی سالهای 1958 تا 1969م بود.
منبع:
کتاب
اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک-جلد اول صفحه 482