صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: ‌مذاکرات امینى با آیت‌الله طالقانى

تاریخ سند: آذر 1357


موضوع: ‌مذاکرات امینى با آیت‌الله طالقانى


متن سند:

گزارش خبر
به: ‌312 شماره گزارش: 27695 /20ﻫ12
از: 20ﻫ12 تاریخ گزارش: ‌16 /9 /57
موضوع: ‌مذاکرات امینى با آیت‌الله طالقانى
امینى در مورخه 14 /9 /57 با آیت‌اله طالقانى تماس حاصل و پس از احوالپرسى طالقانى به امینى اظهار داشت: ‌از دست شما که حالى ندارم و امینى در جواب گفت بنده هم حالى ندارم و چکار بکنم و طالقانى اظهار داشت همین که نمی‌دانید چکار بکنید سبب شده همه مردم از دست شما ناله کنند (خنده ممتد امینى) بعد امینى اظهار داشت من با این حضرات الان صحبت کردم (تیمسار ریاست ساواک) و طالقانى بیان داشت من به این نظامی‌ها گفتم یک قدرى باید شعور داشته باشید( منظور افسران مأمور دستگیرى که به منزل طالقانى رفته بودند) و امینى گفت متأسفانه چکارشان باید بکنیم و طالقانى اظهار داشت شما عقل منفصلشان باشید و امینى در پى صحبت او گفت بنده غلط کردم و طالقانى گفت واقعاً به آنها بگوئید اتفاقاً آن اعلامیه که امروز دادم تمام اطرافش را بررسى کردم و آیا جنابعالى دیده‌اید امینى اظهار بى‌اطلاعى نمود و طالقانى ادامه داد حمله به رژیم به عنوان کل هست نه به عنوان شخص و امینى هم تأیید کرد و گفت بنده هم همین کار را می‌کنم بعد طالقانى اظهار داشت هر بچه‌اى راجع به رژیم فاسد و مفسد حرف می‌زند و ما دیگر آنقدر حق داریم که بزنیم و اضافه نمود که گفته‌ام روز یکشنبه مردم حرکت کنند به طور آهسته و به رفقا هم گفته‌ام برنامه را طورى تنظیم کنند که مردم خشونت نکنند، شعار تند ندهند و بایستى هم عزادارى بشود و هم حرف‌هایشان را بزنند و به امینى گفت کار از این عاقلانه‌تر هم می‌شود؟ امینى مطالب وی را تأیید کرد و افزود امروز به نظرم رسیده که با این حضرات صحبت کنم و معلوم شد که یک تعارضى هم شده و گفتم این تاسوعا و عاشورا مردم را آرام بگذارید یعنى نظامى برود کنار و مردم هر کارى که می‌خواهند بکنند و این از دو حال خارج نیست یا خودشان عمل زشتى مى‌کنند که مسئول خودشان هستند و دیگر اینکه به آنها گفتم شما برخوردى پیدا نکنید و بگذارید آزاد باشند وشنیدم که در تبریز و مشهد هم بوده و بعد طالقانى اظهار داشت مگر اینها چند جور سیاست دارند مثلاً در مشهد سى چهل هزار جمعیت رفته‌اند توى دادگسترى و متحصن شده‌اند و بعد آمده‌اند بیرون به طرف حرم و حرف‌هایشان را هم زده‌اند و طورى نشده و اضافه نمود حالا اگر ما این کار را نکنیم مردم پراکنده از گوشه و کنار شهر مى‌آیند بیرون شعار می‌دهند و بعد هم با سنگ و چوب به پلیس حمله مى‌کنند باز یک عده‌اى کشته می‌شوند و افزود اگر دستگاه دلش می‌خواهد آدم بکشد پس ما مى‌نشینیم کنار و به مردم می‌گوئیم هر طور که می‌خواهید بکنید و امینى اظهار داشت من حرفم به اینها (رؤساى اطلاعاتى و انتظامى) این بوده که شما از روحانیون استمداد کنید تا خودشان کمک بکنند که این برخوردها پیدا نشود و افزود متأسفانه آنها هم هماهنگى ندارند و طالقانى گفت پس چکار باید کرد و اضافه نمود وقتى حکومت افتاد دست یک مشت نظامى که اصلاً جز چپ و راست چیزى را نباید بدانند و فرمانبر باشند خوب همین حوادث پیش مى‌آید و حوادث روز جمعه و شنبه را نمیشد کارى کنند که آنقدر مردم را جریحه‌دار نکنند و کار به جائى برسد که ما هم نتوانیم مردم را کنترل کنیم و امینى در پى صحبت طالقانى اظهار داشت من خودم فکر کرده‌ام و گفته‌ام آقا ول کنید و بگذارید در اختیار خود مردم تا خوشان اداره کنند و نیز طالقانى در جواب گفت مسئولیت هم پاى یک عده‌اى مانند من و یک عده علما که این برنامه‌ها را تنظیم مى‌کنند و معلوم است اینها چه کسانى هستند و امینى هم تأیید کرد بعد طالقانى بیان داشت یک مشت از این جوجه قزاق‌ها را نصف شب مى‌فرستند اینجا و من به آنها گفتم صلاحتان نیست که مرا ببرید و امینى گفت شنیدم آنها گفته‌اند که دست آقا را بوسیدیم و آمدیم بیرون و طالقانى در جواب گفت دروغ مى‌گویند (خنده امینى) و طالقانى افزود به آنها گفتم من از زندان باک ندارم ولى هر حوادثى پیش آمد من می‌گویم اعلان کنند که گردن شماها است و اضافه نمود مسلماً همین امشب ممکن است مردم بریزند توى خیابان‌ها و گویا همان موقع که به اینجا آمده بودند رفته‌اند به سراغ بهشتى1 (سیدمحمد) و او را هم گرفته‌اند و امینى با ناراحتى گفت مملکت دارد از دست می‌رود و براى من شخص مطرح نیست و مملکت از نظر اقتصادى دارد ساقط می‌شود و طالقانى هم تأیید نمود و امینى افزود چه کسى می‌تواند نجات دهد معلوم نیست2 بعد طالقانى با مکث کردن اظهار داشت خودش (شاهنشاه آریامهر) استعفا بدهد و برود و امینى در جواب گفت واله آن هم راه نجات نیست و اگر حل می‌شد بله ناگهان طالقانى با عصبانیت اظهار داشت چرا حل نمى‌شود و افزود تا مادامى که این مرد سر کار هست یقین بدانید و بفرمائید همین اوضاع چه اینها و چه آنهائى که از خارج پشتیبانى مى‌کنند (منظور خمینى)3 منافع مشروعشان تأمین نخواهد شد و امینى گفت معلوم نیست چه خواهد شد و طالقانى اظهار داشت چرا دیگه یک عده هستند که وجاهت ملى دارند و اوضاع را کنترل مى‌کنند و امینى در جواب طالقانى گفت کار اقتصاد را نمی‌شود درست کرد و تعدادى از تجار درجه ورشکست خواهند شد و در خاتمه به طالقانى اظهار داشت با وزیر دربار صحبت خواهم کرد که شما کارى نکنید (منظور تاسوعا و عاشورا) تا ما از یک مرجعى خودمان اقدام کنیم (منظور امثال طالقانى) و به طالقانى اظهار داشت مى‌خواستند یک عده از معمرین را پیش شما بفرستند و طالقانى گفت معمرین چه کسانى هستند و امینى با خنده گفت نمی‌دانم و طالقانى با احترام بیان داشت از شما معمرتر ما کسى را سراغ نداریم و باید دعا کنیم و سپس از یکدیگر خداحافظى نمودند.
نظریه یکشنبه:
به استحضار می‌رساند همانطور که در گزارشات متعدد ارتباط و نقش دکتر على امینى را با شخصیت‌هاى سرشناس و گردانندگان بازار بخصوص تعدادى از اعضاء موثر جبهه ملى و روحانیون شرح داده است و با توجه به اینکه امینى یکى از افراد مؤثر و صاحب نفوذ مى‌باشد وى توقع دارد مقامات مسئول (تیمسار ریاست ساواک و تیمسار اویسى4) که درباره بعضى افراد دستور دستگیرى صادر مى‌نمایند و یا به عنوان مشاوره انتخاب مى‌کنند، قبلاً وى را در جریان امر قرار داده تا از طریق هماهنگى و با امکانات بیشتر به وضع آشفته فعلى سر و سامانى بدهند.
نظریه سه‌شنبه: ‌نظریه یکشنبه مورد تأیید است.
نظریه چهارشنبه: ‌نظریه سه‌شنبه تأیید می‌گردد.

توضیحات سند:

1ـ آیت‌الله دکتر سید محمد حسینى بهشتى در سال 1307 ﻫ .ش در اصفهان به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا پایان دوره دبیرستان در این شهر به اتمام رساند و سپس به آموزش علوم دینى روى آورد و مدارج این علم را با سرعت طى کرد. آیت‌الله بهشتى پس از تبحر در فقه و اصول به فلسفه پرداخت و از سال 1330 تا 1335 نزد استاد علامه سید محمد حسین طباطبائى تلمذ کرد. ایشان بعدها وارد دانشگاه شد و رشته فلسفه را تا گرفتن درجه دکترا ادامه داد. آیت‌اللّه‌ بهشتى در سال 1333 دبیرستان دین و دانش را در قم تأسیس کرد. ایشان در سال 1344 از طرف آیت‌اللّه‌ خوانسارى به کشور آلمان رفت و امامت مسجد مرکز اسلامى هامبورگ را تا پنج سال به عهده گرفت. تشکل انجمن‌هاى اسلامى دانشجویان در همین زمان با حضور دکتر بهشتى در خارج از کشور شکل گرفت. علاقه او به تربیت نسل جوان موجب شد که پس از بازگشت از آلمان (1349) به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآید و به عنوان کارشناس کتاب‌هاى تعلیمات دینى در سازمان کتاب‌هاى درسى‌ایران‌مشغول‌ به ‌کار شود. فعالیت‌هاى سیاسى دکتر بهشتى موجب شد که در سال 1354 دستگیر شود. آیت‌اللّه‌ بهشتى یکى از اصلى‌ترین عناصر شکل دهیى به تظاهرات در مبارزات مردمى در سال 1357 بود. پس از پیروزى انقلاب اسلامى دکتر بهشتى از طرف امام خمینى (ره) به عضویت شوراى انقلاب و سپس ریاست دیوان عالى کشور رسید. وى با تأسیس حزب جمهورى اسلامى اعتقاد عمیق خود را به تشکل‌هاى سیاسى نشان داد. نقش او در تدوین قانون اساسى جمهورى اسلامى توسط مجلس خبرگان بى‌بدیل بود. آیت‌اللّه‌ دکتر بهشتى در هفتم تیرماه 1360 در تالار سخنرانى دفتر مرکزى حزب جمهورى اسلامى به وسیله بمبى که گروهک منافقین (سازمان مجاهدین خلق) کار گذاشته بودند، به همراه 72 تن دیگر از مسوولان نظام به شهادت رسید.
از جمله آثار ایشان:
1ـ اقتصاد اسلامى
2ـ حج
3ـ تاریخ اسلام
4ـ شناخت اسلام
5ـ لیبرالیسم مى‌باشد.
ر.ک: ‌انقلاب اسلامى به روایت اسناد ساواک، ص 272
ـ شهید آیت‌اللّه‌ دکتر بهشتى به روایت اسناد ساواک / تهران / بررسى‌هاى تاریخى / 1377
2 ـ در این سند: ‌امینى مکارانه مشکل اقتصاد را عمده مى‌کند و با زیرکى مى‌خواهد نظر آیت‌الله طالقانى را جویا شود و مى‌گوید "چه کسى مى‌تواند نجات دهد" و با موذى‌گرى از شاه دفاع مى‌کند و خودش را غیرمستقیم مى‌خواهد معرفى و مهر تأیید از آیت‌الله طالقانى بگیرد.
3 ـ احتمالاً گزارشگر ساواک اشتباه کرده و منظور آیت‌اللّه‌ طالقانى از "آنهائى که از خارج پشتیبانى مى‌کنند" باید کشورهاى حامى شاه باشد.
4 ـ ارتشبد غلامعلى اویسى:
غلامعلى اویسى، فرزند غلامرضا، در سال 1297 در قم به دنیا آمد. او در سال‌هاى 1315 دوره شش‌ساله دبیرستان نظام مرکز و در سال 1317 دوره دانشکده افسرى را به پایان رسانید. اویسى در سال‌هاى 1317ـ1331 در مشاغل گوناگون نظامى (فرماندهى گروهان و گردان و آموزشگاه گروهبانى لشکر 2، ریاست شعبه بازرسى دژبان مرکز و فرماندهى هنگ 52 دژبان قرار داشت و در سال 1332 فرمانده هنگ 16 تیپ کازرون بود. پس از کودتاى 28 مرداد 1332 اویسى به دریافت نشان درجه 2 رستاخیر نایل شد و به تدریج ترقى وى نیز در هرم دیوانسالارى نظامى آغاز گردید. او پس از طى دوره دانشگاه جنگ در تهران و دوره ستاد و فرماندهى در آمریکا، در سال 1339 به ریاست ستاد گارد و در سال 1341 به فرماندهى لشکر یک گارد رسید و در همین سمت بود که به عنوان فرماندار نظامى تهران به قتل عام قیام‌کنندگان 15 خرداد 1342 دست زد. او در سال 1348 فرماندهى ژاندارمرى ‌کل ‌کشور و در سال 1351 فرماندهى نیروى زمینى ارتش را عهده‌دار بود. اویسى در جریان انقلاب اسلامى بار دیگر در سمت فرماندار نظامى تهران قرار گرفت و به علت موقعیتش در رأس نیروى زمینى فرماندارى نظامى سایر شهرها را نیز تحت کنترل داشت. او در دى ماه سال 1357 به بهانه معالجه از ایران خارج شد و تقاضاى بازنشستگى نمود.
اویسى از زمره نخستین افسران عالى رتبه متوارى رژیم پهلوى بود که با سرمایه سرویس‌هاى اطلاعاتى غرب فعالیت تروریستى علیه نظام نوپاى ج.ا.ا را از خاک عراق و ترکیه آغاز کرد. او در تاریخ 18 /11 /1362 توسط افراد ناشناسى در پاریس به قتل رسید. ر.ک. ظهور و سقوط سلطنت پهلوى / ص 445ـ446.

منبع:

کتاب علی امینی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 609



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.