تاریخ سند: 10 شهریور 1352
موضوع : فراماسونری
متن سند:
شماره : 76493 /20 ه 21
ساعت 2000 روز 5 /6 /52 آقای براتلو که یکی از استادان قدیمی ماسونی
می باشد در هتل ونک طی مذاکرات دوستانه ای اظهار داشت زمانی که جلسات
فراماسونی در منزل ملکه توران1 به وسیله ذبیح اللّه ملک پور2 تشکیل می شد
شرایط ورود بسیار مشکل بود و هر شخصی را امکان ورود به فراماسونری دست
نمی داد وی اضافه کرد شبی
که آقای پهلبد3 وزیر
فرهنگ و هنر وارد جرگه
ماسونی می شد وقتی من او
را برهنه کردم و کسوت
مخصوص به او پوشاندم در
شگفتی خاصی فرو رفت
مرحوم حسنعلی منصور
نخست وزیر سابق را آقای
هویدا وزیر دارائی آن موقع
پیشنهاد کرد و من شخصا با
عضویت حسنعلی منصور
مخالفت کردم و آقای
گلشائیان4 از این بابت بی
نهایت از من ناراحت شد
ولی من ایشان را متقاعد
کردم که منصور شایستگی پذیرش دستگاه ماسونی را ندارد5 علی جواهرکلام6
که در آن موقع از گردانندگان اصلی تشکیلات ماسونی بود شخص اول مملکت را
تا پشت درب لژ هدایت کرد ولی به عرض رسانید که درباره شخص اعلیحضرت
استثناء تشریفات را انجام نمی دهیم ولی پیشبند افتخار به شما می پوشانیم زیرا
ناچارا لازم است تا حدی قسمتی از اصول رعایت گردد و در غیر این صورت
امکان ورود به لژ مسیر نیست اما در حال حاضر دکتر احمد علی آبادی7 روی
سهل انگاری و بی دقتی بزرگترین لطمات را به جامعه فراماسونی در ایران وارد
می سازد و در پذیرفتن اشخاص بی دقت و توجه می باشد وی افزود چون
علی آبادی مورد توجه آقای مهندس شریف امامی8 استاد اعظم می باشد هیچ
کار نمی توان کرد.
نظریه چهارشنبه ـ اظهار مطالب بالا از جانب آقای براتلو صحت دارد ضمنا با
توجه به اینکه مذاکرات دوستانه انجام شده است هر گونه تحقیق مستقیم موجب
شناخته شدن شنبه خواهد گردید.
1 /7 /52
[پی نوشت نصیری : ]این صحبتها
را همه جا می کنند برای آنکه به
جمعیت ماسونی خود ارزشی
بدهند این مراسم یک تشریفات
عهد کهنه پرستی است و امروز
گمان نمی کنم کسی حاضر شود این
مراسم را اجرا نماید و این افراد هم
فریب این حرفها را خورده وارد
می شوند برای آن است که شغلی و
مقامی بگیرند.
توضیحات سند:
1ـ تاج الملوک فرزند تیمور
خان میرپنج روز ششم
اردیبهشت سال 1287 ش به
دنیا آمد و دارای سه خواهر و
یک برادر بود.
تاج الملوک دومین همسر رضا
خان بود که پس از درگذشت
همسر اولش اختیار کرد.
تیمور
خان پدر تاج الملوک، فرمانده
فوج قزاقی بود که رضاخان از
آن برخاسته بود و از مهاجرین
آذربایجان شوروی بودند که به
ایران آمده بودند و در آن زمان
برای رضا خان افتخاری بود که
با دختر یک میرپنج ازدواج کرده
است.
وی در سال 1294 ش با
تاج الملوک ازدواج کرد و از او
دارای چهار فرزند شد: شمس،
محمدرضا و اشرف که دوقلو
بودند و علیرضا.
رضا خان از
ابتدای ازدواج با تاج الملوک، با
او اختلاف داشت.
لذا روابط
خوبی با او نداشت و این روابط
بعد از اینکه وی در سال 1301
ش دختری از خاندان قاجار بنام
ملکه توران را به زنی گرفت،
تیره تر و سردتر شد.
ولی با توجه
به اینکه تاج الملوک ولیعهد
آینده ایران (محمدرضا) را بدنیا
آورده بود رضا خان سعی
می کرد به او احترام بگذارد...
وی زنی بداخلاق، تندخو،
هوسباز، بی حیا و فاسد بود.
بعد
از اینکه رضا شاه در تبعید مرد،
هنوز کفن او خشک نشده بود که
تاج الملوک در تهران
غلامحسین صاحب دیوان را به
عنوان معشوقه خود برگزید و
چهار سال بعد از آن با یکدیگر
ازدواج کردند.
صاحب دیوان در
واقع هم سن و سال پسر
تاج الملوک و عضو یکی از
شاخه های خانواده قوام الملک
شیرازی بود که مهمترین و با
نفوذترین خانواده ها در استان
فارس به شمار می آمد.
اما ملکه
مادر به غلامحسین خان اکتفا
نکرد و بعدها چندین همسر
رسمی و غیر رسمی انتخاب کرد
که آخرین آن در سن 85 ـ 80
سالگی رحیم علی خرم، یک
کارگر آسفالت کار بود.
رحیم علی خرم یک روستایی
بی سواد با هیکلی درشت بود که
بعد از انتخاب توسط ملکه 85
ساله، به عنوان معشوقه رسمی،
از کارگری و عملگی ساده، یک
شبه به مقاطعه کاری ترقی کرد
که تأسیسات پارک خرم [پارک
ارم فعلی در بزرگراه تهران ـ
کرج] و کاباره جزیره جزء املاک
او بود که پس از انقلاب اسلامی
ایران اموال او مصادره و
بواسطه جنایتهایی که در پارک
خرم مرتکب شده بود (تجاوز و
قتل زنان و دختران که در یک
مورد مردی را که به دفاع از
ناموس خود پرداخته بود در
قفس یک شیر درنده انداخت)
اعدام شد.
حمیدرضا پهلوی
[فرزند رضا خان از زن
چهارمش بنام عصمت الملوک]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی
ایران اظهار می داشت که
«تاج الملوک بسیار آلوده به
فساد اخلاقی بود و حتی در
زمان حیات رضا شاه نیز دارای
معشوقه بود.
یک بار که رضا
شاه نسبت به ارتباط خادم منزل
خود [سلیمان بهبودی] با
همسرش مشکوک شده بود آن
قدر او را کتک زد که در معرض
مرگ واقع شد.
او مدتی با
تهدید و ارعاب، با دامادش
[شوهر شمس، مهرداد پهلبد]
ارتباط نامشروع برقرار ساخته
بود.
»...
ثریا اسفندیاری زن دوم
محمدرضا پهلوی درباره
او می گوید: «وی [تاج الملوک]
به عنوان مادر نخستین و
بزرگترین پسر [بعد از مرگ رضا
خان] همچنان در رأس می ماند و
طبیعتا در تصمیم گیریها و بعضی
از مسایل داخلی اثر می گذارد.
من به این نتیجه رسیده بودم که
دربار ایران اساسا دربار زنان
است.
گر چه از نظر قانونی هیچ
نوع حقی نداشتند.
لکن در عمل با
به کار بردن هزاران نیرنگ و
فریب و دودوزه بازیها به هدف و
مقصد خود می رسیدند.
احساس
می کردم من، تحت سلطه دربار
زندگی می کنم که ملکه مادر یا
رئیسه خاندان در رأس آن قرار
دارد.
این اشتباه خواهد بود اگر
تصور کنیم که زنان آن چنانی از
سیاست سر در می آوردند، افق
دیدشان بسیار کوتاه و محدود
بود.
مهمترین مسئله مورد نظر و
توجه آنها انواع دسیسه ها و پشت
هم اندازیهای زیبنده دربار
بود...
»
2ـ ذبیح اله ملک پور فرزند
عزیزاله در سال 1286 ش به دنیا
آمد.
او که به تجارت اشتغال
داشت و مدتی ریاست اتحادیه
بازرگانان را عهده دار بود، از
اعضای اولیه تشکیلات
فراماسونری است که در تشکیل
اولین لژ در دوران تجدید حیات
فراماسونری در ایران، به محمد
خلیل جواهری کمک های فراوان
کرد و منزل وی پایگاه تشکیل
جلسات لژ همایون ـ پهلوی ـ بود.
مشارالیه که انجمن ادبی حافظ را
نیز بنیان نهاده بود، با مادر
غلامرضا پهلوی، ازدواج کرد.
3ـ مهرداد پهلبد فرزند نصراللّه
در سال 1296 ه ش در تهران به
دنیا آمد.
تحصیلات متوسطه را
در تهران گذراند و سپس به
دانشکده فنی تهران راه یافت و
در رشته راه و ساختمان تحصیل
کرد و بعد از آن به فرانسه رفت.
مشارالیه که نام و شهرت خود را
از عزت اللّه مین باشیان به مهرداد
پهلبد تغییر داده بود، با شمس
پهلوی ازدواج کرد و در سال
1329 که اداره کل هنرهای زیبا
تأسیس شد به عنوان معاون وزیر
فرهنگ و ریاست آن اداره کل به
کار مشغول شد و در زمانی که
اداره کل هنرهای زیبا زیر نظر
نخست وزیری اداره می شد، وی
به عنوان معاون نخست وزیر
وقت ـ علی امینی ـ و ریاست آن
اداره کل به کار خود ادامه داد.
پس از تفکیک اداره کل هنرهای
زیبا از وزارت فرهنگ، وزارت
فرهنگ به وزارت آموزش و
پرورش تغییر نام داد و اداره کل
هنرهای زیبا نیز به عنوان وزارت
فرهنگ، معرفی گردید که مهرداد
پهلبد وزیر آن شد.
مشارالیه که
از عزت اللّه به مهرداد و از مین
باشیان به پهلبد، رسیده بود و
عضوی از خاندان سلطنتی به
شمار می رفت تا سال 1357،
وزیر فرهنگ بود و ضمن شرکت
در لژهای فراماسونری، عضویت
دفتر سیاسی حزب رستاخیز را نیز
به عهده داشت.
مهرداد پهلبد که در مدت طولانی
تصدی اداره کل هنرهای زیبا و
وزارت فرهنگ، بنابر اسناد
موجود، هیچگونه خدمت قابل
توجهی به فرهنگ و هنر ایران
نکرده بود در ارزیابی ساواک،
فردی رفیق باز، ولخرج، علاقمند
به مقام، شهرت، پول، زن و یکی
از زن بازهای خیلی معروف،
معرفی گردید.
مهرداد پهلبد در شهریور ماه
1357 در راستای سیاست
عوامفریبی، به همراه
نخست وزیری و تعدادی دیگر از
وزرا و...
.
از کار برکنار شد.
4ـ عباسقلی گلشائیان فرزند رضا
قلیخان محتشم الدوله به سال
1281 ش در تهران تولد یافت.
تحصیلات مقدماتی را در
مدرسه دارالفنون سپری کرد و
سپس علوم قضائی را در مدرسه
عالی حقوق به پایان رساند.
در
1300 ش کار خود را به عنوان
مترجم زبان فرانسه در دفتر
مسیوپرنی مستشار حقوقی
وزارت عدلیه آغاز کرد و در
ترجمه و تنظیم قانون مجازات
عمومی همکاری کرد.
از 1306
تا 1312 ش در مشاغل قضایی و
دادگستری مشغول به کار شد و
سپس به وزارت دارایی منتقل
شد و تا 1320 ش در آن به
خدمت پرداخت.
او مدتها
سمت های استانداری، سناتوری،
ریاست شورای عالی بانک ملی
ایران را عهده دار بود.
در سال
1320 کفیل وزارت دارایی و
پس از چندی در کابینه
محمدعلی فروغی وزیر
بازرگانی و اقتصاد ملی شد.
وزارت پیشه و هنر و بازرگانی
را نیز در همان کابینه عهده دار
بود.
و وزارت دادگستری را نیز
در اختیار داشت.
وی مدتی
شهردار تهران و عضو شورای
عالی اقتصاد بود و در کابینه
صدرالاشرف وزارت پیشه و هنر
را داشت.
مدتی استاندار خراسان، وزیر
دادگستری در کابینه هژیر، وزیر
دارایی در کابینه ساعد شد و در
دوره دوم و سوم مجلس سنا به
نمایندگی از تهران رسید.
او در
کابینه علاء به سال 1335 تا
1336 وزارت دادگستری را
برعهده داشت.
او عضو شورای
عالی جمعیت ملی مبارزه با جزام
و رئیس هیأت مدیره جمعیت
کمک به جزامیان و عضو هیأت
مدیره انجمن طرفداران ابوعلی
سینا بود.
قرارداد نفتی معروف
ایران و انگلیس به نام گس ـ
گلشائیان ـ توسط او منعقد شد که
البته بعدها از اعتبار ساقط شد.
گلشائیان قائم مقام و استاد اعظم
لژ بزرگ ایران و نایب رئیس
هیأت رئیسه فراماسونهای ایران
و عضو مؤسس لژ فراماسونری
دانش و عضو لژهای کسری،
مولوی، فروغی، سعدی، متبراء
اهواز، فرانسه، فردا، نور،مشعل
و خورشید بود.
او سرانجام در 19 مهر 1369 ش
درگذشت.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی
5ـ این ادعا در حالی است که
سند عضویت حسنعلی منصور در
تشکیلات ماسونی، در ابتدای
اسناد این کتاب درج شده است.
6ـ علی جواهر کلام فرزند محمد
حسن در سال 1270 ش به دنیا
آمد.
پس از اخذ لیسانس قضائی
از سال 1289 به فعالیت های
مطبوعاتی روی آورد و به کار
ترجمه و تحقیق نیز پرداخت.
او که به زبانهای انگلیسی،
روسی، ترکی و عربی آشنایی
داشت، پس از آن که مدتی را با
مطبوعات مختلف، همکاری کرد،
مدیریت «نامه ری» و سپس هفته
نامه «هور» را به عهده گرفت.
علی جواهر کلام از اعضای مهم
شبکه مطبوعاتی و روشنفکری
«بداَمن» در جریان کودتای 28
مرداد بود که در راستای این
فعالیت، به اخذ جایزه سلطنتی در
سال 1333 مفتخر شد!!
وی که یکی از همکاران نزدیک
سید ضیاءالدین طباطبائی و
حزب اراده ملی بود، در یک
تلاش برای خدمت به اربابان
انگلیسی خود، خاطرات مجعول
ابوالقاسم لاهوتی را که توسط
شاپورجی تقریر شده بود، به
رشته تحریر در آورد.
علی جواهر کلام از اعضای با
سابقه فراماسونری بین المللی بود
و مدتی نیز رایزنی فرهنگی
ایران در کشورهای ترکیه و
شوروی را به عهده داشت.
ترجمه «تاریخ تمدن اسلامی»
اثر جرجی زیدان و «ایران و
مسئله ایران»، اثر لرد کرزن، از
جمله آثار اوست.
7ـ احمد علی آبادی فرزند فتح اللّه
در 1290 ش در تهران متولد شد.
پس از تحصیلات ابتدائی و
متوسطه به استخدام در وزارت
دارایی در آمد.
در سال
11ـ1312 ش از دارالمعلمین
عالی لیسانس گرفت در همین
سال به آمریکا رفته در 1316 ش
دکترای فلسفه و دو سال بعد
دکترای حقوق را اخذ کرد چندی
بعد در شعبه 42 ناسیونالیستی
بانک آمریکا در نیویورک
مشغول کار شد.
سپس معاونت
رشته تعلیمات عالی و فلسفه را
در دارالمعلمین عالی دانشگاه
نیویورک به عهده گرفت.
در
1339 ش به ایران بازگشت و در
وزارت دادگستری رئیس اداره
تبلیغات شد.
از جمله مشاغل
دیگر علی آبادی: ریاست انتشار
مجله ایران، بازرسی عالی
وزارت آموزش و پرورش،
مستشاری حقوق شرکت سهامی
ایران و انگلیس، ریاست
تعلیمات عالی و روابط فرهنگ
کشورهای خارج بود.
وی عضو و دبیر «لژ بزرگ ایران»
بود و علاوه بر تدریس در مراکز
آموزشگاههای عالی تألیفاتی نیز
دارد: «اصلاح و توسعه تعلیمات
عالیه ایران» بسط سیاست و
مشروطیت در ایران، «حق تعلیم
و تربیت»
8ـ جعفر شریف امامی فرزند
حاج محمدحسین نظام الاسلام،
در 27 خرداد 1291 ش در تهران
متولد شد.
پدر او، از روحانیون
تهران در دوران متأخر قاجاریه
بود که از ناصرالدین شاه لقب
«معتمدالشریعه» و از
مظفرالدینشاه لقب
«نظام الاسلام» دریافت داشت.
جعفر شریف امامی تحصیلات
متوسطه را در تهران به پایان
رسانید و برای ادامه تحصیل به
سوئد و آلمان رفت و آخرین
مدرک تحصیلی خود را در رشته
برق کسب نمود.
او در ایران، در
راه آهن دولتی شاغل بود و به
معاونت این سازمان رسید.
در
سال 1324 به مدیرعاملی بنگاه
آبیاری و در تیر و اسفند 1329
در دولت رزم آرا به وزارت راه
رسید، جعفر شریف امامی در
دولت سپهبد فضل اللّه زاهدی
مدیریت عامل سازمان برنامه را
به دست گرفت و در سال 1333
به سناتوری تهران انتخاب شد.
شریف امامی در دولت دکتر
منوچهر اقبال وزیر صنایع و
معادن شد و در شهریور 1339به
نخست وزیری رسید.
دولت
مستعجل شریف امامی ثمره یک
دوره تنشهای جدّی در روابط
ایران و آمریکا بود.
تشدید
فعالیت جناحهای وابسته به
«حزب دمکرات» آمریکا در
ایران به اعتصاب معلمین و
شهادت دکتر ابوالحسن خانعلی و
سرانجام سقوط دولت شریف
امامی، در اردیبهشت 1340
انجامید.
او در سال 1342
ریاست مجلس سنا را به دست
گرفت و تا آستانه انقلاب اسلامی
ایران، به مدت 15 سال، در این
سمت بود.
جعفر شریف امامی در مرداد
1346 به ریاست مجلس
مؤسسان سوم رسید که وظیفه
داشت نیابت سلطنت فرح پهلوی
را تسجیل کند.
با آغاز امواج
انقلاب اسلامی ایران، محمدرضا
پهلوی در یکی از واپسین
تلاشهای خود به فراماسونری و
استاد اعظم آن، جعفر
شریف امامی متوسل شد و وی را
در نقش دیرینش، به عنوان محور
تفاهم و «آشتی» سیاستهای
بیگانه مؤثر در ایران به صدارت
رسانید.
باید افزود که برخلاف
تصور شاه، هر چند شریف امامی
طی دوران «شیخوخیت» خود، به
عنوان سمبل «آشتی» و «تفاهم»
کانونهای قدرت بیگانه وجهه ای
اندوخته بود و لذا می توانست
نمادی از «آشتی بین المللی» به
شمار رود، ولی او هیچ گاه
نتوانست در سطح مردم به عنوان
یک چهره «وجیه الملّه» مطرح
شود.
جعفر شریف امامی در
تاریخ 14 /8 /1357 از
صدارت استعفا داد و جای خود را
به دولت نظامی ارتشبد غلامرضا
ازهاری سپرد.
شریف امامی ثروت زیادی در
دوران حیات خویش اندوخت و
احمد شیبانی از نزدیکانش به
فردوست اطلاع داده است که
هنگام خروج از ایران زمان
انقلاب 17 ملیون دلار به حساب
خود در خارج ریخته بود.
شریف
امامی از مهره های واسط و
محلل به شمار می رفت که در
شرایط بحرانی از او استفاده
می شد.
یکبار پس از علاء و قبل از
امینی، در سال 1349 و بار دیگر
در اواخر عمر رژیم در سال 57
به سمت نخست وزیری رسید که
نهایتا با وقوع حادثه 17 شهریور
در زمان صدارت وی، او نیز از
صحنه کنار رفت.
وی، از دوران جوانی عضو
تشکیلات ماسونی بود و در
تشکیلات ماسونی، به استاد
اعظمی رسید و از چهره های
وابسته به سیاست غرب بود.
پس
از پیروزی انقلاب اسلامی، به
انگلیس پناهنده شد و در سال
1378، در آمریکا درگذشت.
منبع:
کتاب
کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 166