پیام تهدیدآمیز پرویز لوشانی که توسط فرزندی [وی] فرید امیرانی در تاریخ 6 آبان برای مدیر خواندنیها فرستاده شد.
متن سند:
در تاریخ 6 آبان پرویز لوشانی سردبیر تحمیل شده خواندنیها فرید امیرانی
دانشجوی دانشگاه تهران را که در خواندنیها هم کار میکند خواسته و مطالب زیر
را باو دیکته کرده که بپدرش بگوید :
1ـ باو بگو سی سال کار کردی باید از خدا بخواهی که من آمده ام، توهم اگر
سیاست داشتی مثل صفی پور بدنبال کار دیگری میرفتی ـ صفی پور پاساژی دارد
که سی میلیون تومان قیمت آنست و به پیشکار آنجا ماهی 9 هزار تومان حقوق
میدهد.
2ـ باو بگو خواندنیها را ول کند و برود بجایش زمین بگیرد، اعتبار بگیرد کار
دیگری بکند این کار کار او نیست.
3ـ بگو سر عقل بیاید و چرتکه بیندازد وگرنه نفیسی وار چنان میزنندش که نفهمد
از کجا خورده است !
4ـ آنهم وضع سلامشان بود که محل سگ بهیچکدامشان نگذاشته.
(منظور سلام 4 آبان است که اتفاقا شاهنشاه با تبسم مخصوص توجه فرمودند که
من و محمدعلی مسعودی هر یک مدعی بودیم که این توجه، خاص کدامیک از
ماست در صورتیکه منظور شاهنشاه ابراز تفقد نسبت بهمه روزنامه نگاران بود و
اگر کسی بایشان که آقای لوشانی باشند گزارشی داده او را دست انداخته است)
5 ـ باو بگو اینقدر از من باین و آن شکایت نکند.
کار او را اینها نمیتوانند درست
کنند.
وضع خیلی خراب تر از این است که او فکر میکند
6ـ اگر هم بیش از این (بیش از کدام؟ ما که جیک نزده ایم) قصد خراب کردن مرا
داشته باشد، مطالب را با خوانندگان خواندنیها در میان خواهم گذاشت (و همین
کار را هم کرد و در سرمقاله خواندنیها بمدیر آن فحش داد)
7ـ من با قدرت باینجا آمده ام و با قدرت هم از اینجا خواهم رفت (برای توجه
آقای دکتر زرنگار!)
این پیامها بقدری جاهلانه و احمقانه بود که کوچکترین ترتیب اثری بآن داده نشد ولی لازم بود
گزارش شود بیچاره فرزند من که از دانشگاههای انگلستان و امریکا بدانشگاه تهران آمده و با یک
چنین غول بیابانی روبرو شده است
منبع:
کتاب
مطبوعات عصر پهلوی - مجله خواندنیها به روایت اسناد ساواک صفحه 198