صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: وضع زندانیان ضدامنیتی

تاریخ سند: 16 اردیبهشت 1352


موضوع: وضع زندانیان ضدامنیتی


متن سند:

شماره: 8407 /9ﻫ تاریخ: 16 /2 /1352
به: 312
موضوع: وضع زندانیان ضدامنیتی

خرابکاران نهضت آزادی یا به اصطلاح مجاهدین خلق1 که در زندان هستند در ارتباط دائم با تشکیلاتشان در خارج به وسیله خانواده‌هایشان می‌باشند و به گفته خودشان از نظر مادی هم از بازار تهران تغذیه می‌شوند و در داخل زندان فعالیت شدید دارند به طوری که به تشکیلاتشان کاملاً شکل داده‌اند و مرتباً علاوه برجلساتی که با گروه کمونیست‌ها دارند جلسات خودشان را هم دارند و بحث‌هائی در مورد مسائل فلسفی و اقتصادی و سیاسی دارند و جزواتی توسط رهبرانشان نوشته می‌شود و در اختیار جلسات گذاشته می‌شود.
جزوات و کتبی که دارند یا نوشته می‌شود و یا به وسیله‌ای وارد می‌شود که وجود اینها باعث تعجب است. کتب موجود و مورد تدریس در حوزه‌ها عبارتند از: استراتژی و تاکتیک2 نوشته مسعود احمدزاده.3 آنتی دورنیک4 اقتصاد سیاسی5 مقدمه‌ای بر مارکسیسم نوشته حنیف‌نژاد که اعدام شده و برادرش محکوم به حبس ابد است و جزوه تضاد که تغییراتی هم داده شده و یک سری جزوات دیگر.
رهبران مسلمانها که دیگران شدیداً تحت تأثیر آنها هستند عبارتند از: محمود واحدیان. شفیعیها. سیدی کاشانی. بازرگانی. تَشَیُّد. سادات دربندی6. عسگراولادی و عزیزی.
نظریه شنبه ـ اختلاف نظرهائی بین مذهبی‌ها و دیگران به وجود آمده که چند روز است مرتب بحثهای زیادی در زمینه این که بایستی توافق نمایند و اتحاد داشته باشند.
توضیح و نظریه یکشنبه ـ فعالیتهای زندانیان ضدامنیتی قابل توجه است به خصوص ارتباط آنان با تشکیلات مجاهدین به اصطلاح خلق از طریق ملاقات‌کنندگان، به استحضار می‌رساند که خانواده اغلب افرادی که در داخل زندان مشهد فعالیت دارند ساکن تهران و سایر نقاط می‌باشند و کنترل این قبیل خانواده‌ها و شناسائی تماسهای آنان از هر لحاظ وسیله ساواکهای مربوط ضرورت دارد. مشخصات کامل افراد نامبرده فوق ذیلا به عرض می‌رسد.
1- محمد احمدیان فرزند مرتضی 2- کاظم شفیعی‌ها فرزند محمدباقر 3- سیدمحمد سیدی کاشانی فرزند سید حسن 4- بهمن بازرگانی فرزند علی 5- علیرضا تَشَیُّد فرزند عباس 6- سید محمد سادات دربندی فرزند حسن 7- حبیب‌اله عسگراولادی فرزند حسین 8- حسن حامد عزیزی فرزند محمد ه ـ خ بردیا


اصل در پرونده 161126 است در پرونده حبیب‌اله عسگراولادی بایگانی شود.

توضیحات سند:

1. سازمان مجاهدین خلق(منافقین) یکی از گروههای چریکی و مسلحانه است که در دهه 1340 و 1350 به فعالیت پرداخت. محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و علی‌اصغر بدیع‌زادگان بنیانگذاران این گروه بودند که از دوران دانشجوئی در فعالیت¬های نهضت آزادی شرکت داشتند. نامبردگان در سال 1344 ابتدا گروهی به نام جنبش رهایی بخش ایران بر اساس الگوی سازمان الفتح پی¬ریزی کردند و در اواخر سال 1347 پس از سه سال کار در زمینه ساختار تشکیلاتی، مطالعه و بررسی انقلابها و شناخت نسبی از جامعه ایران و نیز تدوین برنامه های آموزشی برای ترویج عملیات مسلحانه، به تنظیم و تدوین استراتژی خود پرداخته و به سازمان مجاهدین خلق تغییر نام دادند. اعضای این سازمان در صدد بودند تا همزمان با برگزاری جشنهای دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی در سال 1350، عملیات مسلحانه گسترده¬ای در سطح کشور صورت داده و برخی از مناطق و اماکن حساس را منفجر نمایند؛ لیکن واسطه تهیه اسلحه، به نام شاه مراد دلفانی که از عناصر ساواک بود، در درون سازمان نفوذ کرد و اطلاعات قابل توجهی از سازمان و عناصر و برنامه¬های عملیات نظامی آنان را در اختیار ساواک گذاشت که منجر به دستگیری سران سازمان و اکثریت اعضای آن گردید. افراد باقیمانده سازمان موفق شدند با مخفی شدن در خانه های امن و مسلح شدن، شروع به تجدید سازمان و فعالیت نمایند و در سالهای 51 تا 53 عملیات مسلحانه خود را تشدید کنند و در جریان این فعالیتها عده¬ای از آنها دستگیر و یا کشته شدند و در اوایل سال 1354 باقیمانده اعضای سازمان، اختلاف ایدئولوژیک پیدا کردند و ساواک نیز با استفاده از فرصت برای ضربه زدن بیشتر به سازمان، بیانیه اعلام مواضع ایدئولوژیک آنان را در بیرون از سازمان انتشار داد و در این مرحله بخش قابل توجهی از نیروهای سازمان به مارکسیسم روی آوردند و فقط عده کمی از جناح مسلمان تغییر روش ندادند و به‌رغم فشارها و مشکلات فراوان با عناوین جدید همچون: گروه مهدیون در اصفهان، گروه شیعیان راستین در همدان و گروه فریاد خلق خاموش در تبریز و ... به فعالیت خود ادامه دادند. به هر حال دستگیر و کشته شدن عده¬ای از اعضای سازمان اجازه فعالیت بیشتر را از این سازمان گرفت و تنها با اوج گیری انقلاب در اواخر سال 1356 و 1357 توانستند به فعالیت مجدد رو بیاورند ولی در به حرکت در آوردن ملت مسلمان ایران و اجتماعات عظیم مردمی و اعتصاباتی که رژیم را از پای درآورد، نقش چشمگیری نداشتند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی با اتخاذ روشهای متضاد و حرکات منافقانه نهایتاً به رویارویی با انقلاب پرداختند و در سال 1360 دست به اقدامات مسلحانه زدند که با مقابله قهرمانانه نهادهای انقلابی و مردم نهایتاً به غرب پناهنده شده و بعدها ننگ همراهی و همدستی با صدام را گردن نهادند.
2. کتاب مبارزه مسلحانه، هم استراتژی و هم تاکتیک اثر مسعود احمدزاده هروی، از بنیان‌گذاران و نظریه‌پردازان سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران است. این اثر، بیش‌ترین تاثیر را در شکل‌دهی بنیان تئوریک فداییان برای نزدیک به شش سال و بنیان تئوریک دو گروه انشعابی فداییان پس از انقلاب ۱۳۵۷ داشت. احمدزاده در این رساله تحلیلی، اجتماعی اقتصادی از جامعه ایران و ساخت طبقاتی آن ارائه کرد و به مسائلی چون طبقه کارگر و متحدانش، سازماندهی جنبش انقلابی و نقشی که مبارزه مسلحانه پیشاهنگ ایفا می‌کند، پرداخت. آرای نظریه‌پردازان جنبش‌های چریکی آمریکای لاتین، آرای کسانی چون رژی دبره، تاثیر واضحی بر او داشت و احمدزاده استعاره «موتور کوچک» و «موتور بزرگ» را از دبره اخذ کرد تا رابطی بین نیروی چریکی و طبقات انقلابی را توصیف کند. احمدزاده در توصیف ضرورت مبارزه مسلحانه، مانند امیرپرویز پویان، نوشت که مبارزه مسلحانه راه را برای آگاهی مردم از نیروی تاریخی خود و برای این که سازمان به یک ارتش توده‌ای تبدیل شود و انقلاب را تا پیروزی نهایی‌اش رهبری کند، هموار خواهد ساخت. احمدزاده درباره سبب تالیف مقاله(کتاب) می‌نویسد: «اين مقاله چيزي نبود جز ادامه و تكميل نظريات بيان شده از طرف رفقاي هسته‌ها به نحوی مشروح‌تر. در اين مقاله برداشت‌هاي گوناگون از مبارزه مسلحانه چون تبليغ مسلحانه و دفاع از خود مسلحانه مورد بحث و بررسی قرار مي‌گيرند و جمع بندي مي‌گردند. شرايط عيني و ذهني جامعه ما و نيز تجربيات انقلابي خلق‌هاي ديگر مورد تجزیه و تحليل قرار گرفته و به ويژه دو اثر؛ یکی چه باید کرد؟ لنین و دیگری انقلاب در انقلاب رژی دبره مورد بررسی قرار گرفته و سپس نتيجه گيري‌هايي به عمل مي‌آيد . اين مقاله نيز چون مقالات ديگر درباره خط مشي نوين به طور جدی مورد بحث رفقاي گروه قرار مي‌گيرد. آن گاه در كليت خود به عنوان بيان نامه خط مشي نوين مورد قبول تمامي رفقای گروه واقع مي‌شود.ِ» (نک: شورشیان آرمانخواه، ناکامی چپ در ایران و چریکهای فدایی خلق، جلد اول، صفحه 277)
3. مسعود احمدزاده هروی در سال 1325 در یک خانواده مذهبی و سیاسی در شهر مشهد متولد شد. خانواده احمدزاده از دوران رضاخان به فعالیت سیاسی علیه رژیم پهلوی پرداخته بود و در دوران حکومت مصدق نیز از وی و جبهه ملی ایران حمایت کرده بودند و پس از کودتای ۲۸ مرداد به حمایت از نهضت آزادی ایران و نهضت مقاومت ملی ایران می‌پرداختند. وی از دوران دبیرستان با امیرپرویز پویان همکلاس بود و بعدها رابطه خود را با وی در دوران دانشگاه نیز ادامه داد. وی در دوران دبیرستان به جبهه ملی ایران گرایش داشت و در راستای مبارزه علیه رژیم پهلوی اقدام به سازماندهی گروهی به نام انجمن دانش آموزان مسلمان کرده بود. احمدزاده به تحصیل در رشته ریاضی در دانشگاه تهران پرداخت و از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شد. دوستی وی با پویان به شکل گرفتن گروه احمدزاده - پویان منجر شد که یکی از گروه‌های مؤثر در شکل گیری سازمان چریکهای فدایی خلق بود و مبارزه مسلحانه با رژیم محمدرضاشاه پهلوی را سازماندهی می‌کرد. برادر مسعود احمدزاده، به نام مجید احمدزاده هم در تشکیل این گروه نقش زیادی داشت. پدر مسعود به نام طاهر احمدزاده از زندانیان سیاسی دوران پهلوی مشی ملی ـ مذهبی داشت و نخستین استاندار خراسان پس از پیروزی انقلاب بود. مسعود و مجید احمدزاده پس از عملیات سیاهکل از سوی رژیم پهلوی دستگیر شدند.
وی در دادگاه به شکنجه شدنش در زندان اشاره کرد و برای اثبات این مسُله لباسش را بالا زد و آثار شکنجه را به قضات نشان داد. یک حقوقدان فرانسوی به نام نوری آلبا که در این دادگاه حاضر بود در این رابطه نوشته است: «تمام وسط سینه و شکم او توده‌های از آثار چروکیده‌ای از سوختگی‌های بسیار عمیق بود. منظره وحشتناکی داشت. پشتش از آن هم بدتر بود.» تحقیقات بیشتر آلبا نشان داد که احمدزاده و زندانیان دیگر را بر روی صفحه داغ مخصوص برشته کرده بودند. یک چارچوب فلزی مخصوص تقریباً شبیه رختخوابی پوشیده از توری‌هایی که مثل کباب‌پز با برق داغ می‌شد. مسعود احمدزاده در 11 اسفند ۱۳۵۰ توسط رژیم شاه اعدام شد. (نک: سازمان چریکهای فدایی خلق، محمود نادری،جلد اول، صفحه 247 به بعد)
4. آنتی دورینگ نام کتابی از فریدریش انگلس است که در سال 1878 میلادی به چاپ رسید. انگلس در این کتاب مرام سوسیالیسم علمی را شرح و توضیح می‌دهد.
5. کتاب اقتصاد سیاسی یا اقتصاد به زبان ساده: سازمان مجاهدین خلق تحلیل ماتریالیستی تاریخ را در کلیّت خود پذیرفته بود و دوره¬های اجتماعی، تاریخی پنجگانه)کمون اولیه یا جامعه اشتراکی، برده داری، فئودالیسم، سرمایه‌داری، سوسیالیسم) را به مثابه یک حقیقت علمی در همه دیدگاه¬ها و تحلیل¬ها تأثیر می¬داد. برهمین اساس، اقتصاد سیاسی مارکسیسم نیز مورد قبول قرار گرفته بود و مجموعه تئوری¬های آن درکتاب اقتصاد به زبان ساده آموزش داده می¬شد. جزوه اقتصاد به زبان ساده و جزوه شناخت که چکیده جهان بینی، ایدئولوژی، خواسته¬ها و آرمان¬های این سازمان را منعکس می‌کند، مشخصاً بر نفی استثمار طبقات انقلابی و زحمتکش جامعه، بر قبول قوانین دیالکتیکی، مبارزه اضداد، قبول مبارزه طبقاتی به عنوان قانون حرکت تاریخ و حتی قبول ماتریالیسم تاریخی(صرف نظر از این که آنها را به شکلی به جهان‌بینی مذهبی ارتباط می‌داد) تاکید دارد. انطباق مقوله نفی استثمار به قرائت مارکسیستی با موازین اسلامی، توسط سعید محسن در مقاله¬ای با عنوان استثمار تدوین شد و محمود عسکری زاده، با همکاری دیگر اعضای گروه ایدئولوژی، تلخیصی از اقتصاد سیاسی مارکسیسم را مدوّن کرد که ابتدا بی¬نام تحت عنوان: جزوه اقتصاد، در سطح سازمان و پس از ضربه شهریور ١٣٥٠ با عنوان کتاب: اقتصاد به زبان ساده در سطح جامعه انتشار یافت. این کتاب تلخیص روانی از دو کتاب اصول علم اقتصاد نوشته عبدالحسین نوشین و جامعه‌شناسی تألیف احمد قاسمی تهرانی است. ( سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، جلد اول، صفحه 349 و 350)
6. سید محمد سادات دربندی فرزند حسن از اعضای مجاهدین خلق جزء 9 نفری بود که در صبح روز دوشنبه 18 آبان ١٣٤٩، اقدام به ربودن هواپیمای مسافربری دُبی به بندرعباس نمود و پس از نشستن هواپیما در فرودگاه بغداد و تلاش سازمان الفتح برای نجات آنها از دست مأمورین عراقی، برای آموزش نظامی به فلسطین رفت. او پس از طی آموزش‌های چریکی، در تاریخ ٣٠ تیر ماه ١٣٥٠ از بیروت به دوبی رفت تا عازم ایران شود. وی در تاریخ نهم مرداد ماه با گذرنامه جعلی به ایران باز می¬گشت ولی در مسیر هوایی بندرلنگه به بندرعباس توسط مهماندار هواپیما که در جریان هواپیماربایی وی را دیده بود، شناسایی شد و در فرودگاه بندرعباس، در حالی که چمدانی حاوی سلاح و مهمات جاسازی شده شامل ٣٨ لول دینامیت و مقداری فشنگ که از بیروت تهیه کرد و همراه داشت؛ بازداشت گردید. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی همراه منافقین به فعالیتهای خود علیه انقلاب اسلامی پرداخت و سپس از کشور گریخت و پس از اسقرار منافقین در عراق و تحت فرماندهی رژیم بعثی به اقدامات ضد انقلابی خود ادامه داد. در مرحله اول انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک سازمان در سال 64 به عضویت مرکزیت شورای مقاومت ملی سازمان منصوب شد و مسئولیت زندان‌های تشکیلاتی و بخش قضائی به او محول شد. در مرداد سال 67 منافقین با حمایت همه جانبه استکبار و رژیم صدام با عملیاتی به نام فروغ جاویدان از سمت استان کرمانشاه به ایران حمله کردند. در این عملیات، دربندی تحت فرماندهی رجوی، فرماندهی یکی از هفت ستاد نظامی او را به نام ستاد اردوگاه اسرا به عهده داشت. نوروزعلی رضوانی کادر جداشده سازمان که یک سال و نیم در زندان‌های انفرادی تشکیلات، زندانی بوده او را از شکنجه‌گران افراد بازداشت شده در قرارگاه اشرف می‌شمارد. جدا شدگان از سازمان منافقین در معرفی دربندی می‌نویسند: محمد سادات دربندی معروف به کاک عادل از زندانیان زمان شاه... وی از زمان استقرار رسمی سازمان در عراق مسئول قسمت خروجی سازمان شد و از نفراتی است که به طور مستقیم مسئول شکنجه و سرکوب جدا شدگان در سازمان است و ۴۰۰ الی ۵۰۰ نفر از مردانی که در سال ۷۳ زندانی شدند همه او را شناخته و بسیاری از نفرات به دست وی کتک خورده و شکنجه شده‌اند. در آن زندان¬ها حدود ۶ الی ۷ نفر هم تاکنون به قتل رسیده¬اند. او در سازمان مجاهدین به نام عادل زندانبان معروف است. سه نفر از نفرات ثابت دیگر زندانبان در قسمت خروجی حسن عزتی (نریمان)، بهرام جنت صادقی(مختار) و مجید عالمیان هستند که این چهار نفرکلیه اسرار مربوط به حذف فیزیکی و شکنجه و زندانی کردن ناراضیان را دارند. عادل زندانبان یا همان محمد سادات دربندی که روزگاری افتخارش این بود که در مرکزیت سازمان است و ظاهراً جزء طراحان هواپیماربایی در زمان شاه نیز بوده است، در حال حاضر بیش از دو دهه است که به شغل شریف زندانبانی و شکنجه¬گری در درون تشکیلات مخوف فرقه رجوی مفتخر شده است. او در نزد افراد بسیار منفور است و علیرغم ظاهر آرامی که از خود نشان می¬دهد، فردی خیلی خشن و بی‌رحم می‌باشد و اکثر خاطرات از وی به جا مانده در ذهن افراد زندانی در سال‌های ۷۳ کتک و فحاشی و خشونت می¬باشد ... او به طور مستقیم یا غیر مستقیم در زندانی کردن و کتک و شکنجه نفرات در سال ۷۳ نقش داشته است و در مرگ اعضایی که در سال ۱۳۷۳ شمسی به قتل رسیده¬اند سهیم بوده و شاید هم نقش اصلی را داشته است. در خاطرات نفرات زندانی در سال ۱۳۷۳ (اقای محمد رزاقی) چنین می-خوانیم: «بعد از مرگ قربانعلی ترابی در سلول، این فرد به شکنجه گران دستور داد تا به سلول ما یورش ببرند و همه را با مشت و لگد می¬زدند و داد می¬زد که حق ندارید در سلول هم در مورد مرگ قربانعلی ترابی حرف بزنید». یکی دیگر از زندانیان آن زمان در خاطرات خود می‌گوید: عادل و سایر دوستانش روزها و هفته ها آنها را در درون سلول¬هایشان با پوتین-های نظامی زیر مشت و لگد خود می¬گرفتند و تا سرحد مرگ آنها را کتک می¬زدند ... (سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، جلد اول، صفحه 399 تا 420 و 459؛ جلد دوم، صفحه 267؛ جلد سوم، صفحه 47، 55، 155 و 320؛ سایت کانون آوا، آوای منتقدین و جداشدگان از سازمان مجاهدین)

منبع:

کتاب حبیب‌الله عسکراولادی به روایت اسناد ساواک صفحه 382


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.