تاریخ سند: 5 اردیبهشت 1350
موضوع: اشاعه خبر ترور خمینی
متن سند:
از: 21
به: 316 شماره: 1248 /21
از تاریخ دوم اردیبهشت در حوزه علیمه قم شایع شده که چند روز قبل ازطرف دولت ایران به علماء قم مراجعه و اظهار شده که اقدام کنند تا آقای خمینی را به ایران بیاورند؛ چون دولت حسن البکر1 تصمیم به ترور خمینی دارد.
این شایعه در حوزه زیاد است به طوری که تمام طلاب روی این موضوع بحث میکنند و نظریات مختلف می دهند.
عدهای میگویند دولت ایران از طرد خمینی به عراق پشیمان شده، چون در عراق آزادانه سخنرانی میکند و اعلامیه می دهد.
عده دیگر معتقدند که دولت ایران تصمیم دارد خمینی را در عراق ترور کند و با اشاعه این خبر، جریان را به گردن دولت عراق بیاندازد و اگر علماء اعتراض کردند، بگوید گفتیم خمینی را بیاورید، شما قبول نکردید و بالاخره حسن البکر هم کار خودش را کرد .
نظریه شنبه: نظری ندارد.
نظریه یکشنبه: مفاد گزارش صحیح است وجود شایعه مذکور وتفاسیر مختلفی که روی آن میشود مورد تایید است.
شراره
نظریه سه شنبه: مفاد گزارش صحیح است عوامل خمینی این مطالب را از احمد خمینی2 و شهابالدین اشراقی داماد خمینی گرفته و[به] وسیله این دو نفر این شایعات به دیگران القاءشده است.
شرربار
نظریه 21: نظری نیست.
توضیحات سند:
1.
احمد حسنالبکر در سال 1914 م در تکریت تولد یافت.
سال 1932 از دانشسرای عالی فارغالتحصیل گردید و تا سال 1938 به شغل معلمی پرداخت.
سپس به دانشکده افسری در بغداد ملحق شد.
پس از کودتای 14 ژوئیه 1958 به عضویت شورای دادگاه نظامی درآمد.
در قیام 8 مارس 1958 شواف، متهم به شرکت در این قیام گردید و به این علت با درجه سرهنگ دومی بازنشسته شد.
بعد از کودتای 8 فوریه 1963 به دریافت درجه سرلشکری نایل آمد و به نخستوزیری برگزیده شد.
بعد از یازدهم نوامبر 1963 اختلاف و درگیری در کادر حزب بعث عراق شعلهور گردید.
در این زمان البکر ریاست جناح مخالف علی صالح سعدی دبیر کل وقت حزب را که در برابر میشل عفلق، دبیر کل حزب ایستادگی میکرد، عهدهدار بود.
حسنالبکر بعد از کودتای «عبدالسلام عارف» در 18 نوامبر 1963 علیه شرکای بعثی خود، از سمت نخست وزیری برکنار و به عنوان جانشین رئیسجمهور ـ که یک سمت تشریفاتی بود ـ برگزیده شد، ولی قبول نکرد.
وی مدتی در دوران حکومت عبدالسلام عارف به همراه تعداد کثیری از بعثیها به اتهام تلاش برای براندازی رژیم زندانی شد.
در سال 1965 بعد از طرد علی صالح سعدی دبیر کل حزب از این تشکیلات، از سوی رهبر قومی به جای وی منصوب گردید.
البکر پس از کشته شدن عبدالسلام عارف در یک سانحه هوایی، و روی کار آمدن عبدالرحمن عارف در آوریل 1966، فعالیت سیاسی خود را به منظور به دست گرفتن قدرت گسترش داد.
تا اینکه پس از پیروزی دومین کودتای بعثی در 17 ژوئیه به ریاست جمهوری و ریاست شورای رهبری انقلاب برگزیده و به دریافت درجه فیلد مارشالی نائل گردید.
سرانجام احمد حسن البکر در سال 1982، در سن 68 سالگی به علت ابتلاء به بیماری سرطان در بیمارستان درگذشت.
2.
حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی در خاطرات خود در باره شایعه ترور امام ( ره) نوشته اند: « پس از آن که مهرهی آمریکا تیمور بختیار، طی عملیاتی کاملاً سری ( رجوع کنید به خاطرات تیمسار فردوست، ج 1 ، ص 415 ) به وسیله ساواک و در حالی که از سوی حزب بعث عراق به شدت محافظت می شد، در شکارگاهی در کشور عراق کشته میشود، معاون ساواک قم به منزل آقای اشراقی می آید تا به گفته خودش پیغام بسیار مهمی را از ساواک مرکز به اطلاع من و داماد امام برساند.
وی بیش از یک ساعت صحبت کرد.
خلاصه پیغامش این بو د: « به دنبال کشتن آقای بختیار! دولت عراق قصد دارد آقای خمینی را در نجف ترور کند و به گردن ما - دولت ایران - بیندازد! شما موضوع را به اطلاع آقای خمینی برسانید.
» وی هنگام رفتن گفت اگر خواستید موضوع را به اطلاع مردم نیز برسانید، مانعی ندارد! پس از رفتن او من به آقای اشراقی گفتم : ساواک هدف خاصی دارد و مایل است این موضوع را شایع کند.
من موضوع را به امام منتقل کردم اما به کس دیگری نگفتم.
سکوت ما باعث شد تا ساواک به آقای فلسفی، واعظ مشهور مراجعه و همین مطالب را به ایشان بگویند.
آقای فلسفی که بر ماهیت قضیه وقوف نداشتند، موضوع را در منبر خود اعلام می کنند.
.
امام خمینی برداشتشان از این پیغام آن بود که رژیم بدین وسیله ایشان را تهدید کرده است و در واقع خواسته اند بگویند: « ما بختیار را با آن که از سوی عراق محافظت میشد، کشتیم، شما که اصلاً محافظت ندارید.
» ر.ک : کوثر، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ اول، پائیز 1378 ، ج 1 ، ص 245
منبع:
کتاب
آیتالله شیخ شهابالدین اشراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 314