تاریخ سند: 5 اردیبهشت 1342
پیشگاه مبارک والاحضرت شاهدخت شهناز پهلوی
متن سند:
پیشگاه مبارک والاحضرت شاهدخت شهناز پهلوی
مفتخراً معروض میدارد چاکر علیمحمد اعلائی افسر بازنشسته ارتش که پس از افتخار بازنشستگی از حیث امرار معاش ده نفر عائلهام در مضیقه بودم حسبالامر مبارک شاهانه در سال 1338 پنجاه هکتار زمین در گرگان به چاکر واگذار شد که درنتیجه دو سال زحمت و آباد کردن زمین و احداث چند اطاق مسکونی در ظل توجهات اعلیحضرت همایونی تاحدی راحت شدم.
در سال 1339 تیمسار سپهبد بختیار سرپرستی ملک والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی را در گرگان به چاکر محول نمودند ملک مزبور تا آن تاریخ در سال بیش از هفتصد هزار ریال عایدی نداشت که در اثر جدیت چاکر عوایدش پنج برابر شد سپس ملک مزبور را به دیگری واگذار و بنده را مامور سرپرستی ده خرّکی ملک آن والاحضرت نمودند این ملک هم تا آن تاریخ توسط املاک بجنورد اداره میشد و عوایدش در حدود چهارصدهزار ریال بود در همان سال عواید آن را به یک میلیون ریال رساندیم.
ملک مذکور از بهترین دهات و دوازده هزار [و] یکصد هکتار مساحت دارد ولی دراثر تجاوز مالکین مجاور ده فقط ششصد هکتار بنام خرّکی که آن هم دراختیار یک عده گاوبند و اشخاصی که در بجنورد و سایر دهات سکنی دارند قرارگرفته که آن ها نیز با یک عده مزدور به بدترین وضعی اراضی را کشت و مناصفه مینمایند چاکر مراتب را ضمن تشریح اینکه به چه نحو حق مسلم و ملک والاحضرت را تضییع1 نمودهاند به تیمسار بختیار گزارش و کسب دستور نمودم نامبرده دستور دادند که شش دانگ ده خرّکی را چاکر طبق قرارداد به مدت پنج سال اجاره و بصورت مکانیزه به هر نحو که صلاح بدانم بهرهبرداری کنم چاکر اطاعت امر نموده و ده خرّکی را پنج ساله به مبلغ یازده میلیون ریال اجاره کردم به شرطی که شش دانگ ده از ید متجاوزین خارج و دراختیار چاکر بگذارند تیمسار بختیار شروع به اقدام خلع ید نمودند و بنده نیز دو دستگاه تراکتور و یک اتومبیل لندرور و بذر مرغوب تهیه و شروع به کار نمودم در همان اوان سپهبد بختیار از کار برکنار و عمل خلع ید به تأخیر افتاد چاکر مراتب را به دفتر والاحضرت گزارش و استدعای کمک کردم ولی نتیجهای حاصل نشد متجاوزین نیز به کار خود ادامه داده حتی اراضی شیار شده وسیله اینجانب را نیز دراختیار گرفتند و مانع از کشت اختصاصی شدند درضمن موضوع اصلاحات ارضی مزید بر تجری آنان شده بطوریکه ورود و توقف در ده نیز برای چاکر مشکل گردید درنتیجه باتمام تشبثات نتوانستم بیش از چهارصد هزار ریال وصول کنم اداره املاک بجنورد هم که میبایستی طبق تعهد خودش دویست و پنجاه هزار ریال بابت شصت هکتار زمین ملکی والاحضرت در شوردره بپردازد طبق نامه به عذر اینکه دراثر سیل کلیه محصول از بین رفتهاست دیناری نپرداخت از طرفی آقای آتابای نیز طی نامه دستور دادند که بنده حق اشتغال به کشت شخصی نداشته و فقط باید طبق معمول سنوات قبل (فقط یک چهارم) از محصول منال بگیرم.
والاحضرتا این جریانات بطوری منعکس شده است که تصور نمودهاند چاکر میخواهم از تادیه مالالاجاره طفره بروم درصورتی که برای یک نفر سرباز که گوشت و پوست و استخوانش از نان ارتش پرورش یافته ممکن نیست به خانواده جلیل سلطنتی خیانت کند بنده تمام تلاشم استرداد حقوق حقه والاحضرت است که میخواهم حفظ کنم ولی اداره املاک و مستقلات پهلوی در ازاء این خدمات برعلیه چاکر اقامه دعوا نموده و با مطالبه یک میلیون و پانصد هزار ریال قسط سال جاری یگانه هستی چاکر را که همان قطعه زمین اهدائی اعلیحضرت همایونی است با خانه محقری که در همان زمین برای سکونت خانوادهام ساخته توقیف و در این موقع که فصل کشت و کار است چاکر و خانوادهام را آواره نمودهاند والاحضرتا شما را به روح پاک جدتان اعلیحضرت رضاشاه کبیر سوگند میدهم مقرر فرمائید شخص صالحی به عرایض چاکر و سوابق امر رسیدگی درصورت حقانیت اظهارات و عرایض جانثار در این آخر عمر آبرو و حیثیت خانواده یک سرباز قدیمی و فدائی شاهنشاه را حفظ فرمایند.
منوط به اراده والاحضرت است.
چاکر ـ علیمحمد اعلائی
تهران ـ5 /2 /42
توضیحات سند:
1. در اصل: تضیع
منبع:
کتاب
زنان دربار به روایت اسناد ساواک - شهناز پهلوی صفحه 41