تاریخ سند: 10 بهمن 1340
موضوع : فعالیت های سیاسی
متن سند:
شماره : 5189 /312
به موازات فعالیت های اخیر فتح اللّه فرود و اسداله رشیدیان و سید جعفر
بهبهانی1 مهندس جعفر شریف امامی هم شروع به فعالیتهایی نموده و احمد آرامش ـ
دکتر عبداللّه معظمی2 و دکتر سیدمحمد سجادی هم در این مورد با مشارالیه
همکاری داشته اند و دکتر معظمی رابط بین سران جبهه ملی3 و شریف امامی و دکتر
سیدمحمد سجادی رابط بین
نامبرده و سید جعفر بهبهانی و
احمد آرامش نیز به اتفاق
محمدعلی وارسته و سردار
فاخر حکمت با دستجات
متفرق دیگر تماس حاصل
می نموده اند و این عده
مشترکا برای نخست وزیری
مجدد مهندس شریف امامی
فعالیت می نموده اند و
جلسات آنها نیز با حضور
سه و چهار نفر کماکان
تشکیل و فعالیت آنان در
نهایت اختفا ادامه دارد.
بخش 312
تصور می کنم صحیح باشد جدا
روشن کنید صحیح است یا خیر.
21 /11
بخش 1 به عرض برسد.
10 /11 /40
توضیحات سند:
1ـ سید جعفر بهبهانی فرزند که
آیت الله سیدمحمد مجتهد از
طرفداران رژیم مشروطه و
مخالف دکتر مصدق بود نقش
بسیار مهمی در سرنگونی وی و
تثبیت رژیم شاه ایفاء کرده است.
فرزند وی سیدجعفر بهبهانی نیز
از طرفداران رژیم بوده است که
گهگاه با سیاسیون رژیم نظیر
امینی به ویژه در ایام انتخابات
فعالیت سیاسی گسترده ای داشته
است.
وی چند دوره نماینده
مجلس شورایملی بوده و یک
بار هم به خاطر تلگراف
شدیداللحنی که آیت الله بهبهانی
به شاه به خاطر اعتراض به کشته
شدن دانشجویان در دانشگاه
صادر نمود، سیدجعفر بهبهانی
دستگیر و برای مدتی بازداشت
شد.
بهبهانی ها در بازار و
محافل روحانی از نفوذ زیادی
برخوردار بودند.
طلوعی در
خصوص نقش بهبهانی در
سرنگونی مصدق می گوید:
آیت الله سیدمحمد بهبهانی در
زمان حکومت مصدق در نهم
اسفند 1331 و 28 مرداد 1332
نقش مؤثری ایفا نمود و یکی از
عوامل سرنگونی حکومت
مصدق بود.
(محمود طلوعی
بازیگران عصر پهلوی ـ ج 1 ـ
ص 435).
2ـ عبداللّه معظمی در سال
1288 ش در گلپایگان بدنیا
آمد، پدرش محمد
معظم السلطان بود که در
دوره های پنجم و ششم وکیل
مجلس شد.
تحصیلات را در
مکتب خانه ای در گلپایگان آغاز
کرد و سپس برای ادامه تحصیل
به تهران آمد و در مدرسه
آلیانس اسم نوشت و پس از آن
به مدرسه سن لویی رفت، اما
توقفش در مدرسه سن لویی
چندان دوامی نیافت و از آنجا به
دارالفنون رفت و در سال 1308
در مسابقه محصلین اعزامی به
اروپا شرکت کرد و رتبه ششم را
بدست آورده به فرانسه رفت.
وی پس از سه سال، با کارشناسی
حقوق از دانشگاه «اکس مارلی»
فارغ التحصیل گردید.
پس از
چندی در رشته علوم سیاسی
اقتصادی دکترا گرفت.
و در سال
1316 به ایران بازگشت و کار
خود را وزارت کشور شروع کرد
اما پس از 20 روز خود را به
دانشکده افسری معرفی کرد و در
سال 1317 درجه افسری گرفت.
وی در اواسط سال 1318 به
وسیله دکتر شایگان که معاون
دانشکده حقوق بود، کرسی
دانشیاری آن دانشکده را اختیار
کرد و در سال 1322 به استادی
دانشکده حقوق رسید و سپس به
معاونت و ریاست آن دانشکده
ارتقاء یافت.
وی در دوره های 14، 15، 16،
17 نماینده مجلس شورای ملی
بود و در دوره 17 مجلس ریاست
مجلس را به عهده گرفت اما
ریاست وی چندی بیشتر طول
نکشید.
در چهارمین دوره مجلس سنا
وی از نامزدهای جبهه ملی بود
اما پس از مدتی در اعتراض به
فرمایشی بودن انتخابات، آن را
رد کرد.
عبداللّه معظمی سرانجام در روز
دهم آذر 1350 در گذشت.
3ـ جبهه ملی اول آبان 1328
ه ش نوزده نفری که در تحصن
دربار شرکت کردند [دکتر
مصدق، شمس الدین امیر علایی،
یوسف مشار، دکتر شایگان،
محمود نریمان، دکتر سنجابی،
دکتر کاویانی، دکتر مظفر بقایی،
حسین ملکی، عبدالقدیر آزاد،
عباس خلیلی، حائری زاده،
عمیدی نوری، دکتر حسین
فاطمی، جلالی نائینی، احمد
ملکی، ارسلان خلعتبری، مهندس
زیرک زاده، سید محمود غروی]
در منزل دکتر مصدق جمع شدند
و تصمیم گرفتند اولاً عنوان خود
را جبهه ملی بدهند ثانیا
کمیسیونی برای تنظیم اساسنامه
انتخاب کنند...
.
سال 39 که
انتخابات دوره بیستم در کوران
جدیدی از سیاست با عنوان
آزادی آغاز شد افرادی از حزب
ایران جلساتی را با دعوت اللهیار
صالح و باقر کاظمی تشکیل دادند
و فعالیت هایی را آغاز کردند که
تا سال 42 ادامه داشت اجتماع
این دوره را جبهه ملی مردم
می نامند...
جبهه ملی سوم را در
سال 44 برای جذب مردم و
وحدت که مرکب از نهضت
آزادی ایران ـ حزب مردم ایران
حزب ملت ایران، سازمان
دانشجویان جبهه ملی ایران و
جامعه سوسیالیست های نهضت
ملی ایران بود تشکیل دادند که
در مرحله تشکیل باقی ماند و به
فعالیت نرسید...
.
جبهه ملی
چهارم مربوط به زمان اوج گیری
نیروی مذهبی است و آن وقتی
است که حکومت جدید امریکا
سیاست حقوق بشر کارتر را
اعلام کرد...
عده ای باز به فکر
جبهه ملی افتادند ...
.
ماسک بر
چهره می زدند صاحب عقیده و
ایمان شدند محقق و دانشمند
گردیدند و با دسیسه و نیرنگ ـ
مدعی وراثت خون ده ها هزار
شهید گردیدند.
یاران امام به روایت اسناد
ساواک شهید لاجوردی ص 34
منبع:
کتاب
جعفر شریف امامی به روایت اسناد ساواک صفحه 37