صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 19 مرداد 1345


متن سند:

مصاحبه با آقای حسن ضیاء ظریفی فرزند عیسی س ـ هویت کامل خودتان را بیان نمایید.
ج ـ اسم حسن شهرت ضیاء ظریفی فرزند عیسی دارنده شناسنامه شماره 66 صادره از لاهیجان متولد سال 1318 لاهیجان مجرد.
مسلمان (شیعه اثنی عشری) تابعیت ایران.
میزان تحصیلات لیسانسیه حقوق سیاسی شغل کارمند شرکت بهشهر.
ساکن تهران خیابان امیرآباد خیابان رستم شماره 30 منزل دکتر ظریفی شماره تلفن 624138 س ـ هرگونه عضویت و فعالیت خودتان در احزاب و جمعیتهایی که فعالیت سیاسی داشته اند با ذکر نام این احزاب و جمعیتها و نوع فعالیت به طور مشروح بیان فرمائید.
ج ـ در دوران قبل از سال 34 فعالیتهای سیاسی مشخصی نداشتم به دلیل اینکه بچه بودم ولی روزنامه های گوناگونی را که از طرف عناصر توده ای منتشر می شد می خواندم و احیانا می فروختم در بهمن ماه سال 34 پس از کشف یک شبکه توده ای در گیلان اینجانب را نیز به عنوان مطلع بازداشت کردند و مدت 4 یا 5 روز در زندان دژبان رشت زندانی بودم و پس از مدتی آزاد شدم از آن پس تا سال 39 که وارد دانشگاه شدم هیچگونه فعالیتی نداشتم.
در سال 39 با شروع فعالیتهای جبهه ملی فعالیتهای سیاسی من در جبهه شروع شد فعالیت من در جبهه با رفتن به جلسات که در منازل رهبران جبهه مثل آقای دکتر سنجابی و دکتر صدیقی تشکیل می شد آغاز گشت و پس از آن با توجه به برنامه های جبهه هر فعالیتی که از من می خواستند انجام می دادم.
این فعالیتها شامل پخش اعلامیه و شرکت در اجتماعات و تعطیل دانشگاه و غیره بود.
در سال 39 (بهمن ماه) بدلیل فعالیتهای انتخاباتی از طرف مقامات انتظامی بازداشت شدم و در زندان قزل قلعه مدت دو ماه زندانی بودم و سپس آزاد شدم.
در اول بهمن ماه 41 در موقع ورود چتر بازان به دانشگاه شدیدا به وسیله سرنیزه از ناحیه سر مجروح شدم.
در 16 خرداد 1342 باستناد ماده پنج حکومت نظامی بازداشت شدم و در حدود 5 ماه زندانی بودم (در زندان شهربانی) پس از آزادی از این زندان بود که به طور کامل هرگونه فعالیت سیاسی را کنار گذاشتم.
دو ماه پس از آزادی به خدمت نظام رفتم و 18 ماه در ارتش بودم و اکنون نزدیک به یک سال است که در شرکت بهشهر به ساختن روغن نباتی مشغولم.
س ـ آیا در حزب منحله توده عضویت و فعالیت داشته اید.
ج ـ در حزب توده عضویت نداشتم و فعالیت من نیز محدود به فروختن روزنامه و خواندن آنها بود و اصولاً در آنچنان وضع سنی قرار داشتم که صحبت از عضویت من در حزب توده مطرح نبود و خریدن و فروختن روزنامه نیز از طریق سازمان جوانان انجام می گرفت.
س ـ آیا در سازمان جوانان حزب منحله توده عضویت داشتید.
ج ـ در سازمان جوانان حزب توده هم عضویت نداشتم ولی تا قبل از 28 مرداد بدلیل وضع عمومی که در مملکت بود و آزادی که آنها در تبلیغات و فعالیتهای خود داشتند و بویژه بوسیله برخی از دبیران تحت تاثیر آن اتمسفر بودم.
باید بگویم حتی در حوزه هم به معنای واقعی کلمه شرحی نداشتم ولی در جلسات عمومی که در دبیرستان تشکیل می شد و مخصوصا در فستیوالهایی که تشکیل می دادند البته شرکت داشتم.
س ـ از طریق چه کسی دستورات خرید و فروش و مطالعه روزنامه و شرکت در جلسات عمومی و دومونستراسیونهای آنها به شما ابلاغ می شد و شما چه مسئولیتی در دبیرستان و سازمان جوانان داشتید.
ج ـ آشنایی من با فعالیت های سازمان جوانان صرفنظر از وضع عمومی فکر می کنم به وسیله رئیس دبیرستان که گویا آقای علاقمند که اسمش بود انجام گرفت و فکر می کنم علت هم این بود که این آدم در یکی از منازل پدرم اجاره نشین بود و ما با هم رابطه زیادتری داشتیم.
بعد از چندی این آقا یکی دیگر از دانش آموزان را که اگر اشتباه نکنم باید اسمش علی صنعت باشد مامور کرد که به من روزنامه برای خواندن و فروختن بدهد، آشنایی با این شخص اخیر تا بعد از 28 مرداد نیز ادامه داشت تا وقتی که همه اینها دستگیر شدند.
مسئولیتی در سازمان جوانان نداشتم ولی گمان می کنم که من هم به بعضی ها روزنامه برای فروختن و خواندن می دادم.
و در دبیرستان در سال اول فقط به عنوان نماینده سازمان دانش آموزان انتخاب شده بودم.
س ـ برادران خودتان را با ذکر مشخصات و طرز فکر سیاسی آنها و وابستگی شان به احزاب معرفی نمائید.
ج ـ 1ـ دکتر ابوالحسن ظریفی می دانم که در دوران دانشگاه فعالیتهایی داشته است در سازمان دانشجویان که گویا سازمان چپی بود.
2ـ مهندس ضیاءاله ظریفی ـ عطاء اله ظریفی ـ حجت اله ظریفی ـ تا آنجایی که اطلاع دارم این سه نفر فعالیتی نداشتند و حتی شاید روزنامه هم نخوانند.
س ـ آیا در حال حاضر هم دکتر ابوالفضل ظریفی فعالیت چپی دارد یا خیر.
ج ـ حالا دکتری است پولدار، رئیس آزمایشگاه رفرانس و معاون کل آزمایشگاههای کشور گاهی اوقات مصاحبه ای از ایشان را از تلویزیون می توانید ببینید و می توانید بشنوید و گمان می کنم که پس از دوران دانشگاه او هم فعالیتهای خود را کنار گذاشته باشد.
س ـ نظریات خودتان را نسبت به افکار و عقاید حزب منحله توده و به طور کلی فعالیتهای کمونیستی بیان و تعیین نماید چگونه درباره آن فکر می کنید.
ج ـ در مورد افکار و عقاید حزب توده و اصولاً فعالیتهای کمونیستی خیلی صریح باید بنویسم که نظرشان را درباره بسیاری از مسائل برخلاف واقعیتهای موجود و نیازمندیهای جامعه ایرانی می بینیم.
برای من همیشه این مقایسه بین رهبران حزب توده و رهبران جبهه ملی وجود داشت که رهبران حزب توده تا تحت فشار قرار می گرفتند بسوی مرزها فرار می کردند ولی رهبران جبهه ملی در داخل مملکت بودند و احیانا به زندان هم می افتادند.
تفکر من درباره عقاید کمونیستی مخصوصا در 4 سال اخیر که دو تا از بزرگترین کشورهای کمونیستی به نحو افتضاح آمیزی بر سر و کله هم می زنند براین پایه قرار گرفته است که عقاید و نظرات کمونیستی نمی تواند راه حل های مناسب با ضرورتها را بدست بدهد و ظاهر علمی آن در عمل قابل انطباق نیست زیرا اگر بود دو کشور کمونیستی جهان بدتر از بلوک شرق و غرب با هم عمل نمی کردند.
س ـ نظریات خودتان را نسبت به جبهه ملی و افکار و عقاید آن با تعیین اینکه در حال حاضر فعالیتی در جبهه ملی و احزاب وابسته به آن دارید یا خیر بیان نمائید؟ ج ـ در مورد جبهه ملی باید بگویم که من نسبت به رهبران آن جبهه از نظر شخصی و صداقت آنها اعتقاد دارم.
این اعتقاد را حتی نحوه رفتار نیروهای انتظامی با آنها نیز تشدید می کند.
این واقعیت که حتی یک نفر از رهبران جبهه ملی به جرم خیانت به کشور اعدام نشدند (برخلاف رهبران حزب توده) و اینکه جبهه ملی و احزاب وابسته به آن غیر قانونی اعلام نشدند نشان دهنده نظر عمومی مقامات انتظامی و سیاسی مملکت نسبت به آنهاست.
در مورد افکار و عقاید آنان آنچه را که می توانم بگویم اینست هر سازمان سیاسی که هدف خود را حمایت از قانون اساسی و کوشش در راه اجراء درست و صحیح آن قرار بدهد من از نظر فکری به آن گرایش پیدا خواهم کرد و عقاید جبهه ملی نیز آن طوری که من فهمیدم همین بود.
در مورد فعالیتهای من در حال حاضر بطور دقیق از پایان زندان من در سال 42 هیچگونه فعالیتی نداشتم و حتی آشنایی خود را هم با دوستان در آن دانشگاه تقریبا قطع کردم زیرا شاید این حالت خوب نباشد ولی در آنچنان وضع روحی قرار دارم که هر فعالیتی را بی ثمر و بی نتیجه می دانم.
س ـ پس نسبت به جبهه ملی و افکار و عقاید آن و سران جبهه ملی علاقمند بوده و طرفدار آن هستید منتهی در اثر مساعد نبودن شرایط محیط فعالیتی به نفع آن ندارید؟ ج ـ پنهان نمی کنم که نسبت به جبهه ملی و افکار و عقاید آن و سران جبهه البته نه همه آنها علاقمند و نمی دانم که این علاقمندی حق هست که نام طرفداری گذاشته شود و یا خیر، به هر حال فرقی نمیکند.
ولی فعالیت نکردن من اگر چه شرایط محیط در آن بسیار مؤثر است ولی بیشتر مربوط به این است که مجموعه اوضاع و احوال مملکتی و کار گذشته رهبران جبهه ملی که از اشتباهات زیادی برخوردار بود مرا از ادامه فعالیت که نتیجه ای داشته باشد مایوس ساخت.
س ـ تعیین نکردید اشتباهاتی که رهبران جبهه ملی نمودند چه بود با ذکر نمونه ای از آن و همچنین عده ای از سران که مورد علاقه و طرفداری شما هستند چه کسانی می باشند با ذکر نام معرفی فرمایید.
ج ـ به نظر من اشتباه عمده جبهه ملی در این بود که با وجود علاقمندیهای که به بهتر شدن وضع مملکت داشتند هرگز برنامه کار معینی ارائه ندادند و کار را به زنده باد و مرده باد گفتن های بی نتیجه محدود کردند.
فی المثل قبل از اعلام برنامه اصلاحات ارضی بارها از طرف دانشگاه به سران جبهه پیشنهاد شد که در رأس برنامه های خود باید مسئله ارضی را قرار دهند ولی آنها اینکار را نکردند و سعی نکردند که از فرصتهای سیاسی که پیش آمده بود مثلاً در زمان حکومت آقای دکتر امینی استفاده کنند و فقط چشمها را بستند و با هر کس و هر چیز مخالفت کردند.
از سران مورد علاقه اینجانب در جبهه آقایان صالح، امیرعلائی، دکتر بختیار و آقای دکتر صدیقی را می توانم نام ببرم.
س ـ اینکه فعالیت نکردن خود را در شرایط محیط و بی نتیجه بودن آن عنوان نمودید و از فعالیت مأیوس شده اید آیا نظرتان این است که دیگر حنای جبهه ملی رنگی ندارد و مردم دیگر اغوا نشده و دنباله روی از جبهه ملی نمی کنند و با اصلاحاتی که به نفع عموم طبقات مردم به رهبری اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر صورت گرفته و می گیرد دیگر جبهه ملی مستمسکی در دست ندارد و اصولاً طرفداران خود را از دست داده یا علت دیگری این یأس شما دارد چگونگی را توضیح بفرمائید.
ج ـ سازمان جبهه ملی مدعی دستگاههای حاکمه این کشور بود، بدیهی است در برخورد و مبارزه ای طرفین برای پیروزی کوشش می کنند و هر یک از دو طرف، اگر بدرستی نداند که چه می خواهد و درست برای نیروهایی که باید روی آن تکیه کند تفهیم نکند که چه می گوید بدیهی است که دچار ناکامی خواهد شد.
در مورد جبهه ملی چنانکه گفتم اعتقاد من این است که این افراد می توانند اجراءکنندگان صادق و خوبی برای برنامه های اصلاحی باشد ولی از ابتدای تجدید فعالیت خود بقدری به ما ضرر دادند و بقدری که خود را با مسائل اساسی جامعه آشنا کردند که باید بگویم آتمسفر مساعدی را که به نفع آنان وجود داشت بلا استفاده رها کردند، اینکه حنای آنها رنگی دارد یا ندارد، من نمی دانم ولی یأس من ناشی از این است از نظر ملی و بین المللی وضعی پیش آمده که همه مردم کشور منتظر نتایج آنچه که می گذرد هستند و این انتظار مردم است که هرگونه فعالیت سیاسی مخالف را بی نتیجه می کند.
س ـ بیشتر توضیح بفرمائید نظرتان از درج جملات، یأس من ناشی از این است از نظر ملی و بین المللی وضعی پیش آمده که همه مردم کشور منتظر نتایج آن هستند چیست؟ ج ـ مسئله این است که از نظر بین المللی روابط جدیدی با کشورهای بلوک کمونیسم ایجاد شده که قبل از این سابقه نداشته، از نظر داخلی نیز یک سری اصلاحاتی که در راس آن اصلاح ارضی و ایجاد کارخانه ذوب آهن قرار دارد انجام شده که این جریانات روی هم رفته برای همه مردم حالت انتظاری بوجود آورد که ببینند آینده چه می شود.
این انتظار محیط را برای فعالیتهای سیاسی مخالف از این جهت نامساعد می کند که مردم به روی این نوع فعالیتی باید نظر یک طرفه و قاطع داشته باشند تا بسویش کشیده شوند و این کشش فعلاً نیست تا آینده و آن را یا بسوی دستگاههای حاکم و یا به سوی نیروهای مخالف آن خواهد کشاند.
س ـ به طور کلی تعیین بفرمائید چه مدت در جبهه ملی و احزاب وابسته به آن فعالیت داشتید از چه مدت تا چه مدت؟ آیا عضویت داشتید ـ چه سمتهایی داشتید.
نوع فعالیت شما چه بود.
و در دانشگاه چه فعالیتی و چه سمت ها را داشتید.
چه نوع اوراق و نشریات مربوط به جبهه را قرائت نموده اید و از کجا بدست می آوردید آیا در فروش و چاپ و انتشار این نشریات دخالت داشتید یا خیر در کدام حوزه هایی شرکت می کردید و به طور علنی هرگونه اطلاعاتی که در این زمینه به منظور دست یابی بیشتر فعالیت های شما باشد لطفا مرقوم فرمایید.
ج ـ از بهمن ماه 39 در جبهه ملی عضویت داشتم ولی برای احزاب وابسته آن نه عضو بودم و نه فعالیتی داشتم.
عضویتم در جبهه ملی تا خرداد ماه 42 ادامه داشت و پس از آن به زندان افتادم و بعدا هم دیگر برای تجدید مراوده اقدامی نکردم ـ سمتهای من مسئول جبهه ملی در دانشکده حقوق بودم که پس از کنگره از آن سمت استعفا دادم.
اعلامیه ها و بعضی از نشریات که اسامی شان یادم نیست قرائت میکردم می فروختم و پخش میکردم، دقیقا یادم نمی آید از کی می گرفتم ولی تا آنجا که می دانم برای این کار جبهه مسئولین پخش تهیه کرده بود که آنها را در دانشکده ها پخش می کردند و می فروختند.
در چاپ و انتشار این نشریات هیچگونه دخالتی نداشتم.
در حوزه ای به مسئولیت دکتر خنجی شرکت می کردم و خودم هر دو هفته یکبار اعضاء جبهه ملی دانشکده حقوق را در یکی از کلاسها جمع می کردم و جلسه عمومی داشتیم.
س ـ آیا متعهد می شوید در آینده در هیچیک از احزاب وابسته به جبهه ملی و بطور کلی احزاب و اشخاصیکه فعالیت مضره دارند عضویت و فعالیت نداشته باشید.
ج ـ در احزاب وابسته به جبهه ملی هیچگونه فعالیتی نداشتم و در آینده هم نخواهم داشت.
در مورد خود جبهه ملی اگر چه در آنچنان وضع روحی هستم که حوصله هیچگونه فعالیتی را ندارم و فعلاً تنها هدفم این است که پول جمع کنم و برای ادامه تحصیل به خارج بروم ولی با قاطعیت می توانم تعهد کنم که هیچگونه فعالیتهای غیرقانونی و برخلاف قانون اساسی انجام ندهم ولی لزومی نمی بینم که تعهدی مبنی بر عدم فعالیت در جبهه ملی بدهم اگر چه فکر می کنم هرگز این فعالیت من تجدید شود.
س ـ آیا شرافتمندانه قول می دهید آنچه را فوقا بیان نمودید حقیقت بوده و برخلاف حقیقت مطلبی ننوشته اید.
ج ـ کاملاً و شرافتمندانه قول می دهم آنچه را که فوقا نوشته ام برخلاف حقیقت نمی باشد و کاملاً مطابق حقیقت و واقعیت است.
س ـ اظهارات خودتان را به چه وسیله گواهی می کنید.
ج ـ اظهارات خودم را به وسیله امضاء گواهی می نمایم.

منبع:

کتاب چپ در ایران - چریک‌های فدایی خلق به روایت اسناد ساواک صفحه 251






صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.