تاریخ سند: 17 مهر 1342
گزارش
متن سند:
در اجرای اوامر عالی امروز از ساعت 1030 دقیقه صبح منزل شیخ
بهاءالدین محلاتی را تحت مراقبت قرار داده و دروازه قرآن را نیز تحت نظر
گرفتیم از ساعت 11 عده ای از واعظین شهر مثل حاجی بلاغت، آیت اللهی، [و]
طوبائی شروع بآمد و رفت در منزل نمودند ضمنا عده زیادی از طلاب هم در
مدرسه خان اجتماع کردند در ساعت 1310 دقیقه عده ای از بازاری ها که
مشخصاتشان را در گزارش
بعدی بعرض عالی میرساند
شروع به تشویق مردم جهت
آماده شدن برای استقبال از
آیت الله محلاتی نمودند و از
همانساعت مردم دسته دسته
از شهر خارج شدند نمرات
اتومبیل های خارج شده از
شهر را با ساعت خروج به
پیوست تقدیم داشته است در
ساعت 1835 دقیقه اتومبیل
شماره 173136 متعلق
بشرکت گیتی نورد که حامل
محلاتی و پسرش بود وارد
شهر گردید و 81 اتومبیل
پشت سرش در حرکت
بودند آیت الله محلاتی مستقیما بشاه چراغ رفت و در ساعت 1925 دقیقه در
حالیکه عده ای قریب 1000 نفر ویرا احاطه کرده بودند بسوی منزل راه افتاد در
طول خیابان هر دم بجمعیت اضافه میشد و همه فریاد می زدند سرور ما خوش
آمدی عده ای بسلامتی آقای خمینی و عده دیگری بسلامتی آقای محلاتی
صلوات طلب میکردند بدین ترتیب وی وارد منزل شد و عده زیادی از مردم نیز
داخل گردیدند در ساعت 1940 دقیقه خود آیت الله محلاتی بپا خاست و روی
یک کرسی ایستاد و چنین آغاز سخن نمود من از شما مردمی که بنام دین
و احترام بعلماء و مبارزه با باطل و طرفداری از حق زحمت کشیدید و همچنین از
برادران دینی شما در تهران و سایر بلاد که بدوش شما در این راه قدم برمیدارند
تشکر میکنم و امیدوارم که خدا بشما خیر بدهد و دشمنان دین را از میان بردارد
فریاد آمین مردم بلند شد وی افزود من که نمیتوانم باین زحمات شما پاسخ مادی
بگویم تنها راهیکه برایم وجود دارد دعا بشماهاست از خدای بزرگ میخواهم
آنهائی را که با دین و ایمان هستند نگهدارد و دشمنان دین شما یعنی آنهائی را که
میخواهند لطمه ای وارد آورند سرنگون سازد فریاد آمین دوباره بلند شد و مردم
متفرق گردیدند موضوع
قابل توجهی که در این
جریان بچشم میخورد
فعالیت بیش از حد این
آقایان بود.
1ـ آقای احمدزاده ناظم
دبیرستان زینت 2ـ آقای
سعدین مدیر دبیرستان زینت
این شخص مرتب دستور
میداد و سعی داشت همه چیز
بنفع محلاتی تمام شود.
3ـ
آقای طوبائی واعظ 4ـ
حجتی خباز این شخص
مدتی با اعضای جبهه ملی
مخصوصا ناصرپور قاسمی
همکاری داشت 5ـ محمد
کریمی کارمند اداره اوقاف 6 ـ مرزبان خیاط.
اشخاص فوق الذکر همه تلاش میکردند تا عده بیشتری گرد آیت الله محلاتی جمع
شوند و هنگام سخنرانی مردم را وادار بسکوت مینمودند ضمنا بعرض عالی
میرساند اتوبوسی که بازاری ها را از شهر بسوی اکبرآباد میبرد متعلق به سیف اله
جانفشان شخصی که بعلت شرکت در واقعه 16 خرداد محکوم بحبس ابد گردیده
است بوده شایعاتی بین مردم انتشار یافته بقرار ذیل بوده.
1ـ نیمه شب گذشته آقای محلاتی و فرزندش را بزور سوار اتومبیل کرده و بدون
اینکه بگذارند کسی از این جریان بوئی ببرد از تهران بیرون کرده اند چون ترس
داشته اند که مردم تظاهراتی بنمایند.
2ـ آقای دستغیب1 از مشهد به سنندج رفته و روز جمعه بشیراز باز میگردد وی
در تلگرافش بر عکس آیت الله محلاتی از مردم خواسته تا باستقبالش بروند.
2
3ـ آقای مصباحی3 نیز روز جمعه بشیراز نروند.
4ـ روز تشکیل مجلس شورای ملی و سنا از طرف کسبه بازار تهران برعلیه
افتتاح مجلسین تظاهراتی بعمل آمد.
5ـ قرار بوده که آیت الله محلاتی در مسجد مولا منبر برود.
ولی از طرف مقامات
انتظامی او را از این کار بازداشته و قرار است شب جمعه در مسجد مولا منبر
برود.
گزارش فوق را بطور اختصار تلفنی به آقای جاودان که نگهبان بودند اطلاع داده
شد مراتب جهت اطلاع ریاست محترم گزارش گردید.
گروه مراقبت
توضیحات سند:
1ـ شهید آیه اللّه عبدالحسین
دستغیب فرزند سید محمدتقی
در شب عاشورای 1292
شمسی در شهر شیراز متولد
گردید.
خاندان دستغیب از
خاندان های اصیل و شریف
استان فارس و شیراز است که
سابقه ای 800 ـ 700 ساله دارد
و با 33 واسطه به حضرت امام
سجّاد (علیه الصّلوۀ و السّلام)
می رسد.
پس از خواندن دروس
مقدماتی و سطح، امامت
جماعت مسجدباقرخان را
عهده دار گردید و در سال
1314 به منظور ادامه
تحصیلات راهی نجف اشرف
شد.
در آنجا از محضر اساتیدی
چون آیات عظام شیخ کاظم
شیرازی، سید ابوالحسن
موسوی اصفهانی، سید میرزا
آقا اصطهباناتی و
میرزاعلی آقا قاضی طباطبایی
کسب فیض نمود و در سن 24
سالگی به درجه اجتهاد رسید.
به
اهل بیت عصمت و
طهارت(علیهم السّلام) ارادت
داشت و غالبا به ریاضتهای
شرعی و مجاهدات می پرداخت.
از وی که در تمام عمر، دارای
نفسی مطمئن بود، کرامات
زیادی نقل شده است.
شهید
بزرگوار آیه اللّه دستغیب، در
میان مردم و با آنها زندگی
می کرد و این امر را سعادتی
انکارناپذیر می دانست.
وی
بسیار ساده می زیست و
تجمّلات در زندگیش راه
نداشت.
مبارزات سیاسی شهید
از هنگامی شروع شد که اساس
دین را با روی کار آمدن
رضاخان در خطر دید.
بنابراین
در منابر و سخنرانیها مردم را از
توطئه آگاه می نمود؛ بویژه در
مورد کشف حجاب.
در اواخر
سال 1341 که با طرح لایحه
انجمن های ایالتی و ولایتی،
زمزمه مخالفت از قم به رهبری
امام امّت برخاست و نخستین
اعلامیه رهبر عظیم الشأانقلاب
اسلامی از قم به دست شهید
دستغیب رسید، صریحا اعلام
نمود : «کلاّ و دربست در اختیار
اسلام هستم.
» وی بااظهار این
جمله که «من اطاع الخمینی فقد
اطاع اللّه »، پیروی از دستورات
حضرت امام را اطاعت از
خداوند سبحان می دانست.
شهید
دستغیب که پیوسته بر دامنه
مبارزاتش می افزود ، پس از
دستگیری حضرت امام در 15
خرداد 1342،دستگیر و مستقیما
روانه زندان عشرت آباد گردید.
در سال 1343 نیز یک بار دیگر
مزدوران رژیم مانند سال
1342نیمه شب به منزل ایشان
ریختند و باز مستقیما او را به
تهران و زندان قزل قلعه منتقل
کردند که پس از آزادی، مدّت 3
روز میهمان حضرت امام خمینی
(سلام اللّه علیه) بود.
این شخصیت
بزرگوار در حرکت دادن به
مبارزات مردم مسلمان فارس
علیه رژیم مزدور شاه نقش بسیار
مهّم ومؤثری داشت.
افشاگریهای بی پروای او در
مورد جشن هنر فسادانگیز
شیراز، حرکتهای اسلامی مردم
فارس را عمق بیشتری می بخشید
و سخنرانیها و حضورش در
تظاهرات و راهپیمایی ها و
مبارزات امت مسلمان منطقه،
پشتوانه محکمی برای مردم
ستمدیده بود.
در واقعه دی ماه
1356، در برابر مقاله
توهین آمیزی که نسبت به حضرت
امام در روزنامه اطلاعات به
چاپ رسیده بود، به شدّت به
موضعگیری پرداخت و گفت :
«...
.
خمینی مرجع تقلید چند
میلیون شیعه می باشد و چون
روزنامه اطلاعات به وی
تهمت هایی زده طبق قانون،
عاملین این امر بایستی تحت
تعقیب قرار گرفته و از یک تا سه
سال زندانی شوند.
» در همان
سال ایشان مدّتی در منزل خود
در محاصره ساواک به سر برد.
با
شروع حکومت نظامی و پس از
حادثه خونین 17 شهریور 1357،
مأمورین شبانه به منزل ایشان
رفته و او را در حال بیماری و تب
بازداشت، ابتدا به کمیته شهربانی
و پس از آن به زندان اعزام
کردند.
شهید آیه اللّه دستغیب پس
از پیروزی انقلاب شکوهمند
اسلامی، به نمایندگی مردم
فارس در مجلس خبرگان برگزیده
و از سوی حضرت امام به امامت
جماعت شیراز منصوب شد.
با
شروع جنگ تحمیلی، او با بیانات
بسیار رسا جوانها را تشویق به
شرکت در جبهه ها می کرد و در
بسیج نیروهای خالص به جبهه و
تأمین امکانات و تدارکات برای
رزمندگان تلاش مستمر و پیگیر
داشت .
سرانجام عمر پربرکت این
شهید سعید به پایان رسید و در
روز جمعه 20 آذرماه سال
1360 به دست گروهک منافقین
در راه نماز جمعه به شهادت
رسیدر.ک : یاران امام به روایت
اسناد ساواک، شهید آیه اللّه
دستغیب، صفحات پنج تا بیست و
دو
2ـ درمورد استقبال از شهید
دستغیب به دوسند زیرتوجه شود:
تاریخ : 18 /7 /42
شماره : 10478
از : شیراز
[به :] ساواک سه (سوم)
خیلی خیلی فوری
تلگرام
خیلی خیلی فوری ساواک...
از
حرکت های دستغیب و مجدالدین
مصباحی که قرار است فردا به
شیراز حرکت کنند به هر نحوی که
مقتضی است جلوگیری و ساعت
حرکت آنان مخفی و اگر ممکن
است بدون اطلاع با هواپیما آنان
اعزام شوند زیرا با آمدن محلاتی
مردم قصد دارند با دسته و
جمعیت زیاد برای استقبال آنها
بروند.
حریری
تلفنا به عرض رسیده است فوری
321 ـ 18 /7
ساعت 1030 ـ 18 /7
اقدام شده است.
اصل در پرونده
روحانیون شیراز و رونوشت در
پرونده آقایان عبدالحسین
دستغیب و مجدالدین مصباحی
بایگانی شود 20 /7
ساواک مرکز در پاسخ تلگرام
ساواک شیراز چنین می نویسد:
از : مرکز
به : ساواک شیراز
تاریخ : 18 /7 /42
بازگشت 10478 ـ 18 /7 /42
دستور فرمائید ترتیبی داده شود
به نحو مقتضی از هر گونه
تظاهرات و استقبال به نفع آنان
جلوگیری و نتیجه را اعلام دارند.
مقدم
اصل در پرونده روحانیون
رونوشت در پرونده آیت الله
عبدالحسین دستغیب بایگانی
شود 20 /7
1ـ حاج سید مجدالدین مصباحی
فرزند سید جمال الدین مصباحی
در سال 1308 ش در شیراز بدنیا
آمد و از بدو جوانی به تحصیلات
علوم دینی پرداخت و با آیات
عظام مکارم و مرحوم ربانی
همدوره بود و از محضر آیات
حاج سید نورالدین حسینی، حاج
شیخ بهاءالدین محلاتی و حاج
شیخ علی ارسنجانی بهره هابرد چند سالی هم از محضر آیات
حاج آقا حسین خادمی و حاج
سید محمدرضا خراسانی در
اصفهان استفاده نمود ؛ مدت
کوتاهی هم در نجف اشرف به
تحصیل اشتغال داشت.
در
نهضت ملی شدن صنعت نفت در
سن جوانی شرکت داشت و در
سی ام تیر ماه با کفن پوشی، در
قیام خونین شرکت نمود که مورد
تقدیر مرحوم آیت الله کاشانی
قرار گرفت.
بعد از 28 مرداد
1332 بازداشت شد و بعد از
آزادی مرتبا تحت تعقیب بود تا
در شب 16 خرداد سال 1342
بعد از سخنرانی تاریخی در
مسجد نو دستگیر و به اتفاق
مرحوم آیت الله العظمی حاج
شیخ بهاءالدین محلاتی و
آیت الله شهید دستغیب از شیراز
به زندان انفرادی عشرت آباد
تهران منتقل گردید.
منبع:
کتاب
قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک - جلد 4 صفحه 143