تاریخ سند: 28 بهمن 1356
متن سند:
از :شیراز
به : مرکز 312 پیرو 19900/ ه 72 ـ 2 /11 /36
1ـ ساعت 45 /08 مورخه 27 /11 /36 بعد از نماز مغرب در مسجد جامع
در حضور 2000 نفر از طبقات مختلف شیراز سیدعبدالحسین دستغیب شروع به
سخنرانی نموده و مطالبی تحریک آمیز پیرامون وقایع اخیر قم بیان و اظهار داشته
روز شنبه تعطیل و عزای عمومی خواهد بود و اضافه نمود اعلامیه ای از قم در
همین زمینه بدست ما رسیده که همگی از آن مطلع شدید.
2ـ از طرف بهاءالدین و
مجدالدین محلاتی
اعلامیه ای در مورد حادثه
قم1 تهیه و روز شنبه
29 /11 /36 را تعطیل و
عزای عمومی اعلام
نموده اند و قرار است ظرف
روزجاری پس از نماز ظهر
و مغرب اعلامیه مورد بحث
را در مساجد قرائت و توزیع
نمایند.
3ـ در بعضی از شهرستانها
از طرف متعصبین مذهبی
فعالیت هایی در مورد پخش
اعلامیه و برگزاری مجالس
انجام گردیده است.
4ـ شورای هماهنگی ساعت 0900 روز جاری تشکیل و تصمیماتی اتخاذ شده
است.
معهذا پیش بینی می شود که فردا تعدادی از دکاکین یا اکثرا تعطیل نمایند.
لحسائی
گوینده: آقای نیک خودر ساعت 1240 مراتب تلفنی بعرض معاونت دوم رسید
گیرنده: فرجی ساعت 1230در پرونده 58472 بایگانی شود.
مجتبوی 9 /12 /36
در بولتن درج شود.
ثابتیدر بولتن درج شد.
برای بهره برداری به استحضار ریاست.
توضیحات سند:
1ـ حادثه قم:
رژیم پهلوی با هدف درهم
شکستن اعتبار امام خمینی و
هتک حرمت ایشان در هفدهم
دی ماه 1356 مقاله توهین آمیز
به تحریک شاه و همکاری
داریوش همایون در مورد
شخصیت امام خمینی در
روزنامه اطلاعات نوشت.
انتشار این مقاله موج سهمگینی
از خشم و نفرت در میان مجامع
مذهبی ایجاد کرد در روزهای
18 و 19 دی ماه طلاب
حوزه های علمیه به ویژه در قم با
مراجعه به مراجع و اجتماع بیوت
آنها، اعتراض خود نسبت به
هتاکی به یک مرجع تقلید را
نشان دادند.
در بعدازظهر 19
دی، عده زیادی از طلاب و
مردم قم در منزل آیه اللّه حسین
نوری همدانی و کوچه های
اطراف آن اجتماع کردند.
پس از
سخنرانی علما و روحانیون در
این اجتماع و سایر تجمعات،
طلاب و مردم به صورت دسته
جمعی به طرف حرم حضرت
معصومه (س) رفتند.
نیروهای
پلیس که پیش از رسیدن مردم
در خیابان های اطراف حرم
مستقر شده بودند، به مردم حمله
کرده و آنها را به رگبار گلوله
بستند و تعدادی از آنها را شهید
کردند و به این شکل، قیام مردم
قم به خون شهیدان آن دیار رقم
خورد.
منبع:
کتاب
آیتالله شیخ بهاءالدین محلاتی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 341