صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : عبداللّه انتظام

تاریخ سند: 14 اردیبهشت 1348


موضوع : عبداللّه انتظام


متن سند:

از : 20 ه 4 به : 321شماره : 38328 /20 ه 4 از ساعت 1100 روز جمعه 12 /2 /48 در منزل آقای عبداللّه انتظام واقع در خیابان سیمتری خیابان فریدون پلاک 38 در حدود 16 نفر از جمله حسین غفاری ـ مصداقی کارمند شرکت نفت ـ ناصر علیخانی کارمند فرهنگ ـ غلامرضا آگاه کرمانی شغل تاجر پسته ـ تیمسار بازنشسته علوی مقدم عضو سازمان بازرسی شاهنشاهی حضور داشتند در این جلسه پس از بحث پیرامون مطالب مختلف آقای مصداقی پیرامون وضع عراق اظهار داشت در عراق علماء حتی آیت الله حکیم1 نماز جماعت نمی خوانند و اعتراض هم می کنند و وضع ایرانیها در عراق خیلی بد است2 آقای انتظام اضافه کرد چطوره دولت ایران عراق را بگیرد آقای آگاه افزود دولت کارهای مقدماتی را کرده و به سازمان ملل شکایت کرده و در محل هم سفیر ایران اعتراض نموده است آقای مصداقی ادامه داد و گفت مصریها مخصوصا و عمدا ناظران بین المللی را می کشند تا آنها گزارش ندهند.
نظریه رهبر عملیات : مطالب فوق بیان گردیده است.
دبیر 73809 ـ 21 /2 /48 بایگانی شود.
29 /2 /48 رونوشت عینا جهت استحضار و هرگونه اقدام مقتضی به 302 ارسال می گردد.

توضیحات سند:

1ـ آیت الله العظمی سید محسن حکیم از مراجع شیعه در قرن 14 هجری قمری در سال 1306 ق در نجف اشرف بدنیا آمد.
پدرش علامه سید مهدی طباطبایی از بیتی شریف و جلیل بود.
آیت الله حکیم در نجف نشو و نما یافت و در حوزه علمیه همین شهر مقدمات و سطح مبانی معارف دینی را خواند.
آنگاه در محضر استادان مشهور و نامی حوزه علمیه نجف از جمله : آخوند محمدکاظم خراسانی، سید کاظم طباطبایی یزدی، سید ابوتراب خوانساری، آقا فتح اللّه شریعت اصفهانی، محمدحسین نائینی، ضیاءالدین عراقی، دوره خارج فقه و اصول را خواند و به مرتبه اجتهاد نایل آمد.
به تدریج در میان شیعیان به ویژه شیعیان عراق، مرجعیت تام یافت.
ایشان در دوران حیات خود مانند سایر مراجع و اعلام شیعه رنجها کشید و از دست دولتمردان بی دین و استعمارگران، ناراحتیهای روحی و مصیبتهای مختلف دید و تحمل کرد و همواره حافظ و حامی حوزه های علمیه و کیان جهان تشیع بود.
«حزب الدعوه» از مهمترین تشکل های سیاسی شیعیان عراق و روحانیت شیعه آن کشور است که با حمایت آیت الله حکیم شکل گرفت و با رژیم بعث عراق وارد مبارزه شد.
آیت الله حکیم در قبال جنایت های رژیم شاه نیز سکوت نکرد.
بعد از فاجعه فیضیه در دوم فروردین 1342 ش، طی تلگرافی به مراجع ایران اعلام کرد : «حوادث مؤلمه پی در پی و فجایع غم انگیز به ساحت علمای اعلام و روحانیت قم، قلوب مؤمنین و متدینین را جریحه دار و موجب تأثر شدید این جانب گردیده است.
(و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون) حضرات علماء دسته جمعی به عتبات عالیات مهاجرت نمایند تا بتوانم رأی خود را درباره دولت صادر کنم» 2ـ از اقدامات دولت عراق در این زمان، بدرفتاری با ایرانیان مقیم آن کشور و اخراج آنها بود.
هر گاه اختلافهای دو کشور شدت می یافت، دولت عراق شروع به اخراج ایرانیان می کرد.
در واقع دولت عراق از وجود ایرانیان مقیم آن کشور به عنوان ابزاری برای وارد آوردن فشار به دولت ایران استفاده می کرد.
دولت عراق همواره از ایرانیان مقیم آن کشور با عنوان «ستون پنجم» نام برده است در باره این واقعه در جلد دوم کتاب نهضت امام خمینی آمده است : در اردیبهشت ماه 1348، رؤسای شهربانی، سازمان امنیت و حزب بعث نجف، برای اولین بار پس از کودتای سیاه بعثی ها در عراق به ملاقات امام رفتند و از ایشان خواستند تا طی بیانیه ای، اعمال خلاف قانون دولت ایران را در رابطه با مسائل مرزی محکوم کند.
امام در پاسخ اظهار داشتند : «اولاً اختلاف ما با دولت ایران یک اختلاف اساسی و عقیدتی است و برطرف شدنی نیست.
اما اختلافی که اکنون بین دولتهای عراق و ایران بروز کرده موسمی و زودگذر است.
شما و دولت ایران امروز به هم بد می گویید و یکدیگر را طعن و لعن می کنید و فردا در کنار هم قرار می گیرید، اما ما نمی توانیم هیچوقت با آنها کنار بیاییم و با ظلم تفاهم کنیم و ثانیا شما چه نکردید که ایران کرده است، دولت ایران مردم را به شدیدترین نحوی سرکوب می کند، شما نیز همین رفتار جائرانه را در این چند روز با ایرانیها کردید و با روش وحشیانه ای آنان را از عراق بیرون ریختید، حتی به علما توهین کردید به بزرگان جسارت کردید ...
» مقامات عراقی که سخت خشمگین شده بودند، از جا برخاستند و در حالی که مرتب می گفتند لازم نیست امام بیانیه ای در پشتیبانی از عراق صادر کند، از منزل بیرون رفتند.
رژیم عراق که از برخورد قاطع و قهرآمیز امام سخت سرخورده و خشمگین بود، در صدد تهدید و ارعاب برآمد.
از این رو، در تاریخ 11 /2 /48، رئیس شهربانی نجف برای امام پیغام داد که باید دو روزه عراق را ترک کنید.
امام با کمال خونسردی گذرنامه خود را پیش پیام آور افکند و چنین گفت : «خروجی بزنید تا در اولین فرصت عراق را ترک کنم.
»

منبع:

کتاب سپهبد مهدیقلی علوی مقدم به روایت اسناد ساواک صفحه 295

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.