تاریخ سند: 2 مهر 1346
موضوع: اجتماع در منزل دکتر امینی
متن سند:
به: ۳۲۱ شماره: 20525 /20 ﻫ 4
از: 20ﻫ 4 تاریخ: 2 /7 /46
موضوع: اجتماع در منزل دکتر امینی
در ساعت 30 /7 روز چهارشنبه 29 /6 /46 در منزل دکتر امینی عدهای در حدود ۱۲ نفر از جمله رنجبر و پسرش که از آلمان آمده بود، نادری از شرکت تلفن، صاحب اختیاری، سید معممی به نام شریفی از لشت نشاء، و سرمست حضور داشتند. ابتدا دکتر امینی از وضع بد اتوبوسرانی بحث کرد و عقیده داشت ماشین به حد کافی هست ولی تحت کنترل دقیق نیست. اکثراً خالی میگردند و مسافر وسط آفتاب ایستاده است. بعد گفت این دستگاه تاکسیمتر اکنون برای کشور ما که تاکسی به حد کافی ندارد زود بود در آن ایام تاکسی چهار نفر را سوار میکرد اکنون یک نفر بنابراین سه چهارم مسافر تاکسی سرگردان و بلاتکلیف در خیابان است. دکتر امینی افزود، من برای برگزاری جشن و چراغانی در شهر تهران به مناسبت تاجگذاری دقت زیاد کردم به نظر من در این برنامه اولیای برق تهران نخواهند توانست شهر را از نظر روشنایی اداره کنند زیرا دیدم بدون حساب و کتاب در خیابانها سیمکشی میکنند آن هم بدون اجازه از اولیای برق بعد دکتر امینی حساب کرد و گفت باید حساب کنند که کابل مثلاً خیابان آیزنهاور حداکثر اگر کابل سالمیدارد چقدر میشود از آن نیرو گرفت.
اگر روی این حساب به جلو بروند و رعایت کابلهای پوسیده بعضی خیابانها بشود ممکن است بدون خاموشی بگذرد. سپس اظهار داشت تنها داشتن برق کافی نیست کشش کابل شرط روشنایی شهر است بعد دکتر امینی با حال تأثر گفت در کشور ما هیچ کس از مسئولیت ترسی ندارد به طور عمد برنامهها را درهم و برهم میکنند تا بتوانند جیبها را پرکنند در فرمایشات اعلیحضرت گاهگاهی کلمات جامعی به گوش میخورد به خاطر دارم روزی فرمودند تا در جیبها باز است همه کارها برای پر کردن جیب پیشنهاد میشود روزی باید امیدوار بود که درب جیبها دوخته شود. سپس دکتر امینی ضمن صحبت تلفنی با دکتر فرهاد اظهار داشت چهارشنبه شب دوره داریم که شام را با هم بخوریم.
نظریه منبع:
اخیراً دکتر امینی سعی دارد بحث سیاسی پیش نیاید و خیلی دست به عصا راه میرود دکتر امینی میخواهد نظر شاه را به خود جلب کند سعی دارد بخصوص در این روزها که تاجگذاری در پیش است در خانه او برخلاف مصالح مملکت بحثی نشود. ضمناً گاهگاهی نام شاهنشاه را با احترام میبرد و از معظمله یاد میکند. ش
منبع:
کتاب
علی امینی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 348