صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 20 بهمن 1333


متن سند:

تیمسار معظم سرتیپ بختیار فرماندار محترم نظامی تهران بر حسب تلفن و احضار جناب سرهنگ کیانی در دفتر ایشان حاضر در مورد چاپ عکس دکتر محمد مصدق1 در صفحه 43 مجله خواندنیها که توضیح خواسته بودند بعرض جواب زیر مبادرت میورزد: 1ـ اصولاً سمت اینجانب در مجله خواندنیها مسئولیتی امثال سردبیر و یا غیره نیست بنابراین تمنا دارم این پاسخ را حمل برداشتن مسئولیتی نفرمائید.
2ـ اما در مورد چاپ عکس دکتر محمد مصدق بدلائل زیر تعهد میکند که نظر خاصی در بین نبوده است.
اولاً ـ در ایام اخیر یکی دو مجله از جمله مجله اطلاعات هفتگی بمناسبتی عکس نامبرده را چاپ کرده بود بهمین لحاظ برای متصدیان مجله خواندنیها این تصور پیش آمد که دیگر ممنوعیت درج گراور نامبرده رفع شده است.
مضافا آنکه یکی دو مجله دیگر قبلاً اینکار را کرده بودند.
ثانیا: چاپ عکس نامبرده بمناسبت انتشار یک سلسله مقالاتی است که بشکل تاریخچه طلوع و غروب یک باند سیاسی در ایران و تجزیه و تحلیل سیاست چند ساله اخیر و مبارزه دستجات مختلف در مجله خواندنیها منتشر می شود بهمین لحاظ بمناسبت آنکه مطلبی از دسته و فردی بمیان می آید عکس آن افراد بجای خود منتشر می شود از جمله آنکه طی یک سلسله مطالب عکس رجال امثال هژیر2 ـ رزم آراء و تیمسار سپهبد زاهدی3 و عده ای دیگر انتشار یافته است.
در شماره اخیر چون بحث بمناسبت انتخابات دوره شانزدهم بود و در دوره مزبور دکتر مصدق در دربار متحصن شده بود لذا عکس وی چاپ شده است لذا در انتشار این عکس نظر خاصی در بین نبوده است.
مضافا آنکه این عکس در صفحات آخر مجله چاپ شده است.
با عرض مراتب بالا امیدوارم رفع توهم در این مورد بعمل آمده باشد.
اما درباره این سلسله مقالات لازم بتوضیح است که دقیقا و با کمال بی نظری از مردمان و رجال فهمیده و فداکار تقدیر شده است حتی در شماره آینده از زحمات تیمسار زاهدی در مورد انتخابات دوره هفدهم قدردانی شده است و منظور اصلی از این مقالات معرفی افراد خائن و انتشار خدمات رجال خدمتگزار است.
اما در مورد چاپ عکس دکتر مصدق اگر واقعا ممنوعیت مانند سابق باقی است البته آنرا به اطلاع مدیر مسئول مجله خواندنیها خواهد رسانید که متذکر باشند.
با تقدیم ارادت نصراله شیفته 20 /11 /33

توضیحات سند:

1 ـ محمد مصدق ملقب به مصدق السلطنه رجل سیاسی ایرانی پسر میرزا هدایت اللّه متولد 1261 فوت 1346 ه ش تحصیلات مقدماتی را در تهران بانجام رساند و در سال 1287 ه ش برای تحصیلات عالیه بپاریس عزیمت نمود و بعد از اتمام دوره مدرسه علوم سیاسی پاریس به دانشگاه نوشاتل سوئیس وارد شد و در 1293 باخذ درجه دکتری در حقوق نایل گردید و بعد بایران بازگشت.
در سال 1302 وزیر امور خارجه شد و در سال 1303 در دوره پنجم قانونگذاری به نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای ملی انتخاب گردید در این دوره با واگذاری سلطنت بسردار سپه مخالفت ورزید.
در دوره ششم مجددا بوکالت مجلس از طرف مردم تهران انتخاب شد و با تشکیل مجلس موسسان مخالفت کرد و پس از اتمام این دوره چون دولت در انتخابات مجلس دخالت کرد از سیاست کنار گرفت و در قریه احمدآباد در غرب تهران اقامت گزید.
با اینکه از سیاست بکلی بکنار بود در چهارم تیر 1319 بوسیله شهربانی در تهران توقیف شد و به بیرجند اعزام گردید و تا آذرماه همان سال در زندان عمومی آن شهر محبوس بود.
سپس مجددا به احمدآباد تبعید شد.
پس از وقایع شهریور 1320 در دوره چهاردهم 1322 و شانزدهم 1329 بار دیگر از طرف مردم تهران بوکالت مجلس شورای ملی انتخاب شد.
در این دوره برای استیفای حق ملت ایران از شرکت نفت ایران و انگلیس و دولت انگلستان جبهه ملی را تشکیل داد و به مبارزه پرداخت و در بیست و نهم اسفند 1329 قانون ملی شدن صنعت نفت را از تصویب مجلس شورای ملی و سنا گذراند و در اردیبهشت 1320 برای اجرای این قانون و خلع ید از شرکت نفت سابق نخست وزیری ایران را قبول کرد در تیرماه 1331 با اینکه مجلس جدید (دوره هفدهم) به نخست وزیری او رای تمایل داده بود به سبب اختلاف نظر با محمدرضا پهلوی برای تصدی وزارت دفاع ملی از تشکیل دولت جدید استنکاف کرد و شاه سابق قوام السلطنه را به نخست وزیری منصوب کرد ولی ملت با قیام سی تیر مجددا او را به نخست وزیری برگزید.
در 28 مرداد 1332 با کودتای عوامل دربار و CIAهمراه عده ای از همکاران خود دستگیر و زندانی شد.
در پائیز همان سال در دادگاههای نظامی با وجود دفاعیات مشروح به سه سال زندان مجرد محکوم گردید پس از پایان دوره زندان در شهریور 1335 تحت الحفظ باحمدآباد اعزام شد و تحت نظر ماموران ساواک بود تا اینکه در آذرماه 1346 به سبب بیماری تحت نظر به تهران منتقل شد و در ششم اسفند در بیمارستان نجمیه بستری گردید و در سحرگاه چهاردهم اسفند 1346 درگذشت و با اینکه وصیت کرده بود در گورستان شهدای سی تیر 1331 مدفون گردد بدستور دولت در خانه خودش در احمدآباد بخاک سپرده شد.
مظفر فیروز : زندگی سیاسی و اجتماعی شاهزاده مظفرالدین میرزا فیروز بر پایه یادداشت های او به قلم همسرش میهن دولت شاه فیروز - پاریس 1990 ص410 2 ـ عبدالحسین هژیر فرزند محمد وثوق متولد 1280 در خردسالی هنگام بازی با ترقه و انفجار آن یک چشمش آسیب دید و قدرت بینائی خود را در آن چشم از دست داد.
تحصیلات مقدماتی و متوسطه را در مدارس مظفری و دارالفنون پایان داد و وارد مدرسه علوم سیاسی شد و دوره مدرسه مزبور را در هجده سالگی تمام کرد.
زبانهای روسی و فرانسه را بخوبی فراگرفت و به استخدام در وزارت امور خارجه درآمد.
پس از دو سال استعفا داد و به سفارت شوروی وارد شد.
در همان سال روزنامه پیکان را به مدیریت پدرش و سردبیری خودش دایر کرد.
در سال 1307 همزمان با اخراج ایرانیان از سفارت شوروی هژیر هم بیکار شد.
تا اینکه وزارت طرق و شوارع تشکیل گردید و تقی زاده هم در راس آن قرار گرفت و هژیر به سمت بازرس در آنجا مشغول کار شد پس از انتقال تقی زاده به وزارت دارایی وی نیز به آن وزارتخانه انتقال یافت.
هژیر در وزارت مالیه عملاً مشاور وزیر در امور نفتی شده بود و پس از مدت کوتاهی رئیس اداره حقوقی شد پس از روی کار آمدن فروغی، داور در راس وزارت دارائی قرار گرفت و چون در آن زمان هژیر کار مهمی نداشت به جای دکتر علی علامیر مفتش بانک ملی ایران شد.
چون در آن زمان بانک ملی وظایف بانک مرکزی را انجام میداد جهت انتشار اسکناس دو امضاء لازم بود که یکی مدیر کل بانک ملی و دیگری امضای مفتش بود که امضای هژیر روی سری دوم اسکناسهای منتشره وجود دارد.
در 1318 مدیر کل وزارت دارائی شد و در همان سال به جای ابوالحسن ابتهاج به معاونت بانک ملی رسید.
در اسفند 1320 با دوندگیهای بسیار موفق شد در آخرین ترمیم کابینه فروغی به سمت وزیر پیشه و هنر و بازرگانی منصوب شود.
در کابینه دوم سهیلی هژیر وزیر راه شد و در کابینه محمد ساعد مراغه ای مقام وزارت کشور را گرفت ولی در ترمیم سوم کابینه جای خود را به محمد سروری و معاون خویش سپرد و از دولت خارج شد.
در کابینه های اول و دوم حکیمی وزیر دارائی بود و متوالیا در چهار ترمیم کابینه قوام سمت خود را حفظ کرد.
در سال 1326 در کابینه حکیمی به وزارت مشاور انتخاب شد و پس از سقوط حکیمی با رای اکثریت مجلس به زمامداری رسید.
پس از کناره گیری از نخست وزیری و در سال 1328 به نمایندگی مجلس موسسان انتخاب شد.
سپس وزیر دربار و فعال مایشاء شد.
بالاخره روز سیزدهم آبان 1328 در مجلس عزاداری و روضه خوانی که دربار در مسجد سپهسالار تشکیل داده بود هژیر هدف گلوله حسن امامی عضو جمعیت فدائیان اسلام قرار گرفت و پس از 24 ساعت درگذشت.
هژیر هنگام فوت 49 ساله بود.
وی گاهی دچار اوهام و خرافات می شد، از عدد 13 وحشت زیادی داشت.
عده ای محاسباتی کرده اند و تصادف این رقم را با سوانح زندگی او مرتبط ساخته اند.
نام او (عبدالحسین هژیر) سیزده حرف است.
روز 13 خرداد متولد شد.
در طول زندگانی 13 بار به مقام وزارت رسید و در 13 آبان تیر خورد و در 13 صفر درگذشت.
سن او هنگام فوت 49 سال بود که جمع آن 13 می شود.
نخست وزیران ایران از مشیرالدوله تا بختیار ـ باقر عاقلی ـ نشر جاویدان ـ 1370 3 ـ سپهبد فضل اللّه زاهدی فرزند بصیر دیوان همدانی در 1271 شمسی در همدان تولد یافت.
در کودکی خواندن و نوشتن را فرا گرفت.
چندی نیز در مدارس جدید به تحصیل اشتغال ورزید و سپس وارد مدرسه صاحب منصبی قزاقخانه شد و دوره آنجا را در رسته سواره نظام پایان داد و در 1293 ش به آتریاد قزاق همدان معرفی شد و زیر دست افسران روسی به فرا گرفتن فنون عملی جنگی پرداخت.
پس از یکسال خدمت به درجه سروانی رسید.
در رکاب رضاخان سوادکوهی در جنگ با احسان ا...
خان و میرزا کوچک خان شرکت نمود و پس از شش سال با آنکه هنوز جوان بود سرهنگ شد.
پس از کودتای 1299 درجه سرتیپی گرفت و در جنگ با اسماعیل سمیتقو و فتح قلعه چهریق رشادت زیادی به خرج داد و به دریافت نشان ذوالفقار که عالیترین نشان جنگی در آن موقع بود مفتخر شد.
دستگیری شیخ خزعل، خلع سلاح عشایر مازندران و گیلان نیز از کارهای او می باشد.
در مهر 1320 به ریاست اداره کل امنیه مملکتی برگزیده شد و چند ماه بعد با درجه سرلشگری به فرماندهی لشگر اصفهان منصوب گردید.
در سال 1325 موفق به فیصله دادن غائله فارس به ویژه قشقائیان شد (البته با مذاکره) و در سال 1328 به ریاست شهربانی گماشته شد و علت اینکار جلوگیری از تندرویهای رزم آرا رئیس ستاد ارتش بود و چون ایندو از دیرباز با هم اختلاف داشتند، زاهدی امکانات موجود را برای توفیق جبهه ملی در انتخابات شانزدهم فراهم نمود تا جبهه ای مقابل رزم آرا فراهم کند و پیروزی نیز نصیب زاهدی شد.
عده ای از نامزدهای جبهه ملی در انتخابات برنده شده و هسته اصلی اقلیّت دوره شانزدهم را تشکیل دادند.
زاهدی بر اثر این اقدام مورد توجه جبهه ملی قرار گرفت بطوریکه در کابینه علاء به وزارت کشور منصوب شد و دقیقا به همین دلیل این سمت را در کابینه نخستین دکتر مصدق هم حفظ کرد ولی چند ماه بعد از وزارت کناره گرفت و به مجلس سنا بازگشت و عملاً به صف شاه پیوست و تدریجا هسته مرکزی مخالفت با دکتر مصدق را تشکیل داد تا سرانجام منجر به کودتای 1332 گردید.
زاهدی قریب 20 ماه نخست وزیر بود.
بعد به سفارت ایران در دول اروپائی رفت و تا پایان عمر در آنجا زیست و در سال 1342 در 71 سالگی درگذشت.
نخست وزیران ایران از مشیرالدوله تا بختیار ـ باقر عاقلی ـ نشر جاویدان ـ 1370ـ ص ـ812ـ816

منبع:

کتاب مطبوعات عصر پهلوی - مجله خواندنی‌ها به روایت اسناد ساواک صفحه 12



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.