تاریخ سند: 29 آبان 1357
مکالمات سوژه در روز دوشنبه 29/8/57
متن سند:
مکالمات سوژه در روز دوشنبه 29 /8 /57
شخصی به نام باقی زاده1 تماس گرفت و گفت: اخبار رادیو ساعت 8 امروز اعلام کرد که شهبانو با آیتالله خویی ملاقات داشته است؛ یعنی به عیادت ایشان رفته است. ما میخواستیم ببینیم آیا آیتالله ایشان را پذیرفتهاند یا نه؟ چون این مسئلهای است که ممکن است امروز بلوایی راه بیندازد. میخواستم ببینم تا چه حد واقعیت دارد؟ 29 /8 /57
مناقب: والله ما دسترسی به نجف نداریم که بتوانیم اطلاع حاصل کنیم. اینها هم مثل قرآن چاپ کردن و مثل مشهد رفتن است.
باقی زاده: این موضوعات که روشن است؛ میخواستیم ببینیم که در موقعیت فعلی آیتالله خویی ایشان را پذیرفتهاند یا نه؟
مناقب: والله نمیدانم.
باقی زاده: با قم نمیتوانید تماس بگیرید؟
مناقب: تماس بگیرم که آنها چه بگویند بعد از وقوع واقعه.
باقی زاده: شاید این موضوع تکذیب شود.
مناقب: خودتان تماس بگیرید.
باقی زاده: چون ممکن است این موضوع را امروز صحت و نفی آن را از شما بخواهند.
مناقب: هر کسی از من پرسید، من اظهار بیاطلاعی میکنم.
*****
شخصی به نام ریحانی تماس گرفت و گفت: ما امروز آمدیم اداره که به بچهها بگوییم که اعتصابشان را ادامه بدهند، دیدیم که آقای مهندس عدل 10 ساعت از اضافه کاری کارمندان کم کرده است.
مناقب: چه اضافه کاری؟
ریحانی: ما در ماه 50 ساعت اضافه کار داشتیم، که مهندس عدل دستور داده است که 10 ساعت آن را به خاطر اینکه کاری نکردهاند، کم کنند و ما فعلاً به حسابداری گفتیم دست نگهدارند و بچهها هم به اعتصاب ادامه بدهند.
مناقب: بله، زور خودتان است.
ریحانی: لازم است که شما یک تلفنی به ایشان بزنید.
مناقب: نه، صلاح نیست. اگر خودش تلفن زد، من جواب محکمی بهش میدهم.
*****
شخصی به نام سیگاری تماس گرفت و گفت: بازار تهران باز نکرده است؟
مناقب: قرار بود که آقایان اعلامیهای بدهند که مغازهها باز باشد؛ ما هم اینجا گفتیم که آقایان! معذور برداشته شده است، میتوانید مغازهها را باز کنید؛ ولی نگفتم که حتماً بروید باز کنید. در ضمن شما تماس بگیرید و اخبار بازار تهران را و من را هم در جریان بگذارید.
*****
مهندس [رضا] عدل تماس گرفت و گفت: یک اضافه کار هر ماه 60 ساعت به کارمندان میدادیم، این مدت که تعطیل بود، آیا این اضافه ساعات را بدهیم؟
مناقب: بدهید که احساسات آنها تحریک نشود.
عدل: چشم. آیا هنوز هم ادارات تعطیل است؟
مناقب: خودشان میدانند؛ هر طور که برنامهشان هست عمل کنند.
عدل: آقای ریحانی گفته با شما تماس گرفته و شما تأکید کردهاید که کار نکنید.
مناقب: بله، آقا این طور در اعلامیه...[نقطه چین دراصل].
عدل: یعنی اعتصاب باشه؟
مناقب: والله من نمیدانم حالا...[نقطه چین دراصل] من حرفی نمیتوانم بزنم؛ ولی شما طوری کنید که احساسات آنها تحریک نشود.
عدل: یعنی بدهیم دست خودشان هر کاری خواستن بکنند. سپس خداحافظی کردند.
*****
دکتر پاک نژاد با منزل سوژه تماس گرفت و به شخصی به نام سلطان زاده گفت: به مناقب بگویید که عدهای از بچهها که پرچم قرمز دارند، دارند میروند طرف مسجد حظیره و ممکن است درگیری ایجاد شود. کسی را بفرستید که درگیری ایجاد نشود.2
*****
شخصی به نام ذاکری تماس گرفت و گفت: مجلسی در اشکذر برای شهدا بود، [سیدعباس] سالاری را هم آورده بودند. موقع برگشتن، پاسگاه وسط جاده میله گذاشته بود که سرتاسر خیابان را گرفته بود و چند تا از بچهها با موتور بودند، به میله خوردند و دندان و سر آنها شکسته است. صلاح است به دادستان شکایت شود علیه پاسگاه؟
مناقب: شکایت بشود بد نیست؛ بروند پیش دادستان و جریان را بگویند و اگر نفعی هم نداشته باشد، ضرری هم ندارد.
ذاکری: میخواستم اجازه دیگری هم بگیرم از شما که اگر...[نقطه چین دراصل].
مناقب: آن بحث شفاهی است.
ذاکری: اشکالی که ندارد؟
مناقب: حالا شفاهی صحبت میکنیم؛ ولی شما این بچهها را ببرید پیش دادستان. رئس پاسگاه کی هست؟
ذاکری: تازه آمده، شخصی به نام دقیق است.
مناقب: از کجا تلفن میکنی؟
ذاکری: شرکت آقای سعیدی هستم.
مناقب: شما یک سری بیایید اینجا منزل حاجی آقا.
*****
شخصی به نام میرحسینی به مناقب گفت: من الان مغازه حاجی آقا انوری هستم. خبر دادهاند که پاسبانها با چوب در خیابان ایرانشهر ایستادهاند و هر تاکسی که عکس آقا را دارد، ازش میگیرند. خواستم در اطلاع باشید.
توضیحات سند:
1. حجتالاسلام سیدعلی اصغر باقی زاده فرزند سیدمحمد، در سال 1328ش، به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتی، در حوزه علمیه قم ادامه تحصیل داد.
او که در جریان نهضت امام خمینی(ره)، حضور داشت، درباره دیدار خود از تبعیدگاه ایرانشهر میگوید:
« زمانی که مقام معظم رهبری در ایرانشهر تبعید بودند، در ساختمانی که یک اتاق و یک آشپزخانه داشت، زندگی میکردند. همین مکان کوچک، هر روز پذیرای تعداد زیادی از مهمانانی بود که از راههای دور و نزدیک به آن جا میآمدند. من هم توفیق داشتم که در آن روزها به دیدن ایشان بروم. چون به ایرانشهر رفتم و آقا را زیارت کردم، دیدم که تک و تنهایند و کسی کمک کار ایشان نیست. تصمیم گرفتم چند روز در آنجا بمانم و به معظم لَه کمک کنم. درتمام روزهایی که من درمحضر آقا بودم، غذای ایشان و مهمان ها، سیب زمینی، نیمرو وتخم مرغ آب پز بود.»
حجتالاسلام باقی زاده، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به همراهی چند تن از دیگر روحانیون، بیمهی روحانیون و طلاب را در حوزه علمیه قم بنیان نهاد و ضمن سرپرستی مدیریت بیمه امام خمینی(ره) در قم، مسئولیت واحد رایانه شهریه مقام معظم رهبری را نیز دارا بود.
دانشنامه مشاهیر یزد . ج 1. 227
2. روز بیست و نهم آبان ماه در شهر یزد، روزی بود که تظاهرات مردمی به خاک و خون کشیده شد. آنچه شهربانی یزد دربارهی حوادث این روز به ثبت رسانده است، به شرح زیر میباشد:
« از صبح روز جاری، مغازهها پس از 12 روز و ادارات و بانکها و مدارس یزد، تفت، اردکان و بافق به استثنای مدارس اردکان و دو مدرسه در بافق شروع به کار نمودند. از ساعت 1000 حدود دو الی سه هزار نفر دانشآموزان و دانشجویان مؤسسات آموزشی که بعداً گروههای دیگری از مردم به آنها ملحق شدند، در خیابانهای شهر یزد با حمل پلاکارد و پرچم و دادن شعارهای ضدملی مبادرت به تظاهرات نمودند که مأمورین انتظامی ابتدائاً به آنان اخطار کردند که متفرق شوند و چون توجهی نکردند؛ مبادرت به شلیک و پرتاب گاز اشک آور نمودند، که تظاهرکنندگان و آشوبگران با پرتاب سنگ و آجر به طرف مأمورین و آتش زدن لاستیک و مقوا و غیره و انداختن بشکه و تیرآهن در خیابانها راه مأمورین را سد کرده و به مقابله پرداختند که ناچار با تیراندازی هوائی جمعیت متفرق گردید لکن آشوبگران در خیابان یا در محل دیگر مجدداً اجتماع و با سنگ اندازی به طرف مأمورین، با آتش سوزی در وسط خیابان درگیری ایجاد مینمودند که تا ساعت 1400 این وضع ادامه داشت و در این ساعت با شلیک و پرتاب گاز اشک آور و تیراندازی هوائی وضع به طور نسبی عادی و اکثر آتش سوزیها خاموش گردید. ساعت 1415 اطلاع حاصل شد که یک نفر که گفته میشود حسین زنبق، حدود 23 ساله، کارمند اداره برق میباشد، تیر خورده و کشته شده و جسد وی پس از انتقال به بیمارستان پهلوی مورد قبول واقع نگردیده، مردم جسد را به مسجد حظیره بردند که هم اکنون عده زیادی در مسجد اجتماع کردند و قصد تشییع جنازه دارند. ضمناً در بررسیهای اولیه در جریان تظاهرات دو نفر از مأمورین شهربانی به اسامی سرپاسبان خلیلیان و پاسبان باغبانی جراحاتی برداشتند که تحت درمان قرار گرفتند و حال آنان رضایت بخش است و به تعدادی از خودروها نیز خسارت وارد گردیده و چهار نفر از آشوبگران دستگیر شدند که تحت بررسی میباشد.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 5. سند شماره: 642 /5 - 29 /8 /57
***
منبع:
کتاب
گفت و شنود، جلد دوم - شنود مکالمات شهید آیتالله محمد صدوقی صفحه 157