تاریخ سند: 19 فروردین 1350
درباره : مسافرت حج به استحضار می رساند
متن سند:
در مدینه منوره دوازده جلسه سخنرانی در کاروان حج شربت اوغلی ایراد
شد که گروه کثیری از ایرانیان شرکت داشتند و در این جلسات مبلغی بالغ بر چهل
هزار تومان به وسیله اینجانب جمع آوری شد که به صرف لوله کشی ناحیه
شیعه نشین مدینه برسد.
در مدینه ملاقاتهایی با چند تن از مسلمین جنوب افریقا
انجام شد و درباره حقیقت تشیع و رفع اتهامات از شیعیان مذاکرات سودمندی
انجام یافت.
در مکه معظمه به علت ضیق وقت سخنرانی به عمل نیامد فقط یک شب در منی
مطالبی ایراد گردید.
راجع به اعلامیه آقای خمینی بنده هم مثل سایرین یک برگ به دستم رسید و از
جریان پخش آن هیچگونه اطلاعی ندارم چون در مرحله اینگونه جریانات
نبوده ام.
در شهر مکه در جلسه رابطه العالم الاسلامی و جلسه افتتاحیه آن بنا به دعوت
رسمی مقامات رابطه شرکت کردم و با جناب آقای محمود صواف1 چند بار
مذاکرات اسلامی داشتم و مجلاتی از کتابهای ایشان را گرفتم با مدیر مجله رابطه
العالم الاسلامی نیز ملاقاتی انجام شد.
همچنین با مدیر تشریفات حرم کعبه
دیداری انجام گرفت و پس از مراسم حج به تهران مراجعت نمودم.
خدمات
اینجانب صرفا جنبه ارشاد و تبلیغ دارد و تاکنون بر خلاف مصالح مملکت نبوده
است، بزرگترین خدمات اینجانب به میهن اسلامی من ایران (که متأسفانه مقامات
مملکتی به علت قدرتی
که دارند احساس عدم نیاز می کنند) مبارزه فکری و عملی شدید و عمیق علیه
افکار انحرافی کمونیستی بوده است و من این خدمت را به خاطر معتقدات
آسمانی خود تا پایان عمر انجام می دهم و از هیچ مقامی مزدی نمی خواهم مگر از
خداوند متعال ولی روش عملی مقامات امنیتی با اینجانب کاملاً بر خلاف انصاف
است که بایستی مرتبا در تهران و شهرستانها با مأمورین جز کلانتریها مواجه
باشم و مرتبا التزام نامه امضا کنم آخر مگر امضای یک التزام نامه کافی نیست و
اگر سخنان مرا زیان بخش تشخیص می دهند دستور فرمایند تعطیل شود وگرنه
اینگونه رفتار با یک فرد تبلیغی که سخنانش جنبه ارشاد دارد و گوینده حرفه ای
نیست بر خلاف انصاف است.
دیگر اینکه چرا مقامات امنیتی جلو رشد و ترقی عادی اینجانب را می گیرند من
هرگز انتظار ندارم به من پست و مقامی داده شود و همان شغل معلمی را
مقدس ترین مقامات می دانم ولی چرا جلسه ابلاغ اینجانب را در وزارت آموزش
گرفته اند و همچنین از تدریس من در دانشسرای عالی سپاه دانش ممانعت
نموده اند.
در کشوری که حتی بعضی استادان متهم به انحراف فکری و تمایل به چپگری
سرکار هستند در موقعیتی که بعضی خانمهای کم سواد و تجربه پستهایی را اشغال
کرده اند، دبیری چون من با 23 سال سابقه و بیست سال تحصیل جدید و سی سال
تحصیل قدیم و اینهمه تألیفات و مقالات و سخنرانیها بایستی برای کلاس چهارم
یک دبیرستان دیکته خروس و روباه را بگوید؟ آیا شما برای مبارزه با افکار
خطرناک کمونیستی که متأسفانه خطر آن جهان اسلام را تهدید می کند نیازی به
سخنران تحصیل کرده ندارید؟
همکاری من با دستگاههای مملکتی در سطح علمی و فرهنگی در راه مبارزه با
کمونیست همیشه ادامه دارد و اگر هم خدای نخواسته به جریانی برخوردم که
دست بیگانگان را در نابودی ملت مسلمان ایران مشاهده کردم مسلما آگهی
خواهم داد، من هم از میهن خودم با زبان و قلم و فکر دفاع می کنم و توفیق همه
مسلمانان را برای همیشه آرزومندم
فخرالدین حجازی
19 /1 /50
توضیحات سند:
1ـ از محققان مصری نویسنده
کتاب با نقشه های استعمار در
راه مبارزه با اسلام «ترجمه سید
جواد هشترودی، تهران،
انتشارات فراهانی، 1350
به : 312 از : 20 ه 3
تاریخ : 8 /2 /50
شماره : 15664 /20 ه 3
موضوع : فخرالدین حجازی
نامبرده بالا در ساعت 30:20 روز
28 /1 /50 در مسجد اردبیلی ها
واقع در خیابان بوذرجمهری
گلوبندک به منبر رفت و ضمن
صحبت اظهار داشت شهوت
مقدس است ولی بشرطی که در
محیط خانواده ارضاء شود در
لندن 30 نفر زن و مرد لخت روی
صحنه تأتر عمل جنسی انجام
داده اند تا یکسال بلیط آن تأتر
رزرو شده است.
به من می گویند
داد نزن آخر دل من پر است، روز
عاشورا در جاده قدیم شمیران
حدود یک کیلومتر دو طرف
خیابان نزدیک یک قمارخانه
اتومبیل توقف کرده بود.
ناطق
آنگاه اشاره به ظلم و ستم های
خلفای بنی العباس نمود گفت
عبدالملک مروانها، معتصم ها،
هارونها و مأمون ها بخاطر
جاه طلبی و مقام پرستی دست به
جنایتهای زیادی زدند.
از
پروژکتور سینما بجای استفاده
علمی صحنه های محرک نشان
می دهند جامعه ما وارونه شده
یعنی شهوت بر عقل حکومت
می کند.
خدایا مرجعیت و
روحانیت ما را موید بفرما و
مسلمانان را در جنگ یهود پیروز
گردان سخنرانی حجازی در
ساعت 30:21 به اتمام رسید و
مجلس ختم شد تعداد
شرکت کنندگان حدود 500 نفر
بودند.
نظریه شنبه ـ نظری
ندارد.
نظریه یکشنبه ـ نظری
ندارد.
آمال
نظریه چهارشنبه ـ نظری ندارد
بایگانی شود 20 ه 3.
مستقیما
ارسال شود.
536 فخرالدین
حجازی 7 /2 /50
منبع:
کتاب
فخرالدین حجازی به روایت اسناد ساواک صفحه 256